«روایت رسانه در حدیث اهل بیت(ع)» عنوان سرمقاله شماره 122 خیمه است که استاد ارجمند حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا زائری با قلم روان و نگاه تیزبین خود آن را نگاشته است، متنی که تنها هدفش «تأکید بر ضرورت مطالعه و تعمق در آیات و روایات از منظر علوم ارتباطات و رسانه و مخاطبشناسی» است.
در این نگاشته، روایات متعددی از معصومین علیهم السلام مطرح شده و در وجوه مختلف علوم ارتباطات طرح بحثهایی شده است که در جای خود قابل تقدیر و استفاده است: «اما یکی از زیباترین و دلنشینترین روایات در این زمینه روایتی است که قرنها بعد مکلوهان بیآنکه خبر از آن داشته باشد عینا همان را به صورت یک نظریه جدی ارتباطی مطرح ساخت...یکی از مهمترین نظریات او آن است که رسانهها امتداد حواس بشر هستند؛ یعنی اینکه رادیو و تلویزیون نوعی امتداد حس شنوایی و بینایی انسان است.
بطور طبیعی من و شما تنها صدایی را میشنویم که تا محدودهای مشخص مثلا پنجاه متر یا صد متر در اطراف ما باشد ولی رادیو این حس شنوایی محدود را امتداد میدهد و مثلا صدای رادیو بیبیسی لندن را در تهران میشنویم...پس به این ترتیب رسانه میتواند امتداد حواس بشر به شمار آید.
یکی از روایات عجیب در این حوزه حدیثی است که میفرماید در آخرالزمان و دوره ظهور امام موعود خداوند گوش و چشم منتظران را امتداد میدهد! تعبیر صریح و مشخص این روایت این است که إن الله یمدّ فی اسماع شیعتنا و ابصارهم؛ که نه تنها مفهوم مورد اشاره مکلوهان است بلکه دقیقا همان الفاظ نیز به کار رفتهاند.»(سرمقاله خیمه 122)
اشتراک لفظی از جمله آسیبهایی است که همیشه در متونی که به سبک تطبیقی به بیان مسائل میپردازند اتفاق میافتد، نویسندگان در گیر و دار برقراری انسجام منطقی به متن قرار گرفته و در تلاطم تبدیل معانی به الفاظ از مسئله مهمی به نام اشتراک لفظی غافل میشوند؛ اشتراک لفظی آنقدر مهم است که رسانه نیز از این ظرفیت جهت جذب مخاطب بهره میبرد.
مقایسه حجتالاسلام زائری در تطبیق بین نظریه مکلوهان و روایت بیان شده خالی از این آسیب نیست؛ اشتراک بین الفاظ؛ امتداد ـ یمد و حواس ـ اسماع و ابصار در ظاهر به گونهای است که هر دو گوینده یک معنا را اراده کردهاند در حالی که دلایل متعددی حاکی از اشتراک لفظی و افتراق معنایی است.
مکلوهان سه عصر تمدن شفاهی، تمدن مبتنی بر چاپ و تمدن مبتنی بر رسانههای الکترونیک را بیان میکند و معتقد است که تمدن، امتداد حواس، و رسانهها گسترش یافته حواس بشر هستند، او بر این باور است که در هر دوره یکی از حواس بشر غلبه دارد؛ دوره اول، کهکشان شفاهی است که پیام از طریق تسلط بیان و دریافت سمعی منتقل میشد؛ به این دلیل، حس غالب، شنوایی بود، تمدن بصری، دومین عصر است که حس غالب، بینایی است، سومین عصر هم تمدن الکترونیک است که مجدداً حس شنوایی در آن غلبه مییابد و تنوع و اصالت بشر باز میگردد. بحث او در این تقسیمبندی بر غلبه حسی بر حس دیگر است و امتداد حواس مورد نظر وی، غلبه ذائقه بشر در دریافت معانی از دریچههای ورودی معرفت است که این دریچههای ورودی در ابتداییترین حالت؛ سمع و بصر و در پیشرفتهترین حالت بوییدن(بحث مفصل، اما خارج از حوصله این نوشتار) است.
مکلوهان میخواهد بگوید بشر در هر دوره بر یکی از حواس خود برای کسب معرفت توجه میکند و چون بر آن وجه متمرکز شد آن را توسعه میبخشد و آن حس را امتداد میدهد؛ چون در دوران معاصر بر حس شنوایی تمرکز داشته است در عرصه تکنولوژی جهت تسهیل امور خود به سمتی میرود که تکنولوژی بر پایه شنیداری استوار شده است.
مکلوهان معتقد است وجه مشخص فرهنگ مبتنی بر رسانههای الکترونیک جدید، کسب اعتبار مجدد بیان شفاهی است و از این جهت نوعی رجعت به وضع جامعه ابتدایی فاقد کتابت به شمار میآید منتهی با تفاوتی آشکار؛ این امر رجعتی به نظام قبیلهای منتهی به سطح جهانی است.
سخن مکلوهان صرفا اعتبار یافتن یک حس در یک بازه زمانی است؛ چون بیان شفاهی اعتبار مییابد، توسعه و امتداد تکنولوژی نیز در آن حوزه انجام میپذیرد و اگر آن حس مغلوب شود، توسعه تکنولوژی در آن حس مغلوب خواهد شد.
در روایت حضرت صادق علیهالسلام میفرمایند: «يمد الله لشيعتنا في أسماعهم و أبصارهم حتى لا يكون بينهم و بين قائمهم حجاب يريد يكلمهم فيسمعونه و ينظرون إليه في مكانه» (الصراطالمستقيم/ ج 2/ ص262) این مفهوم بالاتر از تطبیق با نظریه امتداد حس مکلوهان است؛ مفهوم این حدیث و درک معنای آن با شرح واقعه عاصف بن برخیا و تخت بلقیس کاملا قابل فهم است؛ یعنی قابلیت فرد.
اینکه حجابی بین امام و شیعیان او نیست، نه اینکه با موبایل و ارتباط تصویری این حجاب برداشته میشود، بلکه مقصود «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» است؛ یعنی وجود عالم مملو از حجت است و جایی نیست که از وجود حجت خالی باشد، حال شیعیانی به این قابلیت میرسند که این جلوه از وجود امام را درک کنند؛ در نتیجه دیگر حجابی نیست؛ این از باب عالَم محضر خداست.
از طرفی حجتالاسلام زائری در بخشی از نوشتار خود به حدیث قرب نوافل اشاره کرده است که اتفاقا این بحث مؤید همان قابلیتی که در بالا به آن اشاره شده است؛ «با استفاده از روایت مشهور قرب نوافل که معنی عبودیت را شرح داده میتوان نتیجه تسلیم رسانهای را تبدیل و تحول مخاطب به مقصود رسانه دانست که خود چشمانداز جدیدی برای تبیین این رابطه میگشاید و در عین حال میتواند مبنایی برای استنباط فقهی احکام رسانه نیز باشد.» (سرمقاله خیمه 122)
در روایت قرب نوافل امام صادق علیهالسلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکنند: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ؛ خداوند عزوجل فرمود: کسی که به یکی از اولیا و دوستان من اهانت کند، به دشمنی با من برخواسته است؛ هیچ بندهای به چیزی به من نزدیک نشده که دوست داشتنیتر از انجام واجبات باشد؛ همانا بندهای (بعد از انجام واجبات) به وسیله نوافل و مستحبات به من نزدیک میشود تا اینکه محبوب من میگردد. وقتی که محبوب من شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن صحبت میکند، دست او میشوم که با آن کار انجام میدهد؛ اگر مرا دعا کند، اجابتش میکنم؛ اگر درخواستی از من داشته باشد، به او اعطا میکنم».
وقتی بنده به قرب میرسد دیگر دوئیتی بین او و خدا نیست؛ چشم و دست و گوش و همه وجود او خدا میشود؛ این مسئله بین امام و مأموم نیز جاری و ساری است؛ یعنی آن کس که در کلام امام معصوم شیعه نامیده میشود به کیفیت و قابلیتی رسیده که او دست و چشم و گوش و همه وجودش امام است.
از سوی دیگر این عبارت با دو تأکید جمله اسمیه و «إن» مشبهة بالفعل آمده است؛ از سویی هم مضاف و مضاف الیه کالکلمةالواحدة است و این مددرسانی صرفا اختصاص به شیعه یافته است و از سوی دیگر لفظ شیعه در کلام معصوم نیز معنای توقیفی دارد و مراد شیعه شناسنامهای نیست که این نکته هم دایره مددرسانی به اسماع و ابصار را تنگتر میکند؛ و بعید به نظر میرسد این اراده الهی ویژه و خاص شیعیان با نظریه ارتباطی مکلوهان ارتباط برقرار کند.
اما نکته اصلی این است که بررسی آیات و روایات ابعاد نویی از مسائل علم ارتباطات برای ما باز خواهد کرد که حجتالاسلام زائری به خوبی این نکته را مورد مداقه قرارداده است.
حمیدرضا یونسی