خداوند متعال میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ؛ به مردان مؤمن بگو كه چشمان خويش فروگيرند و شرمگاه خود نگه دارند؛ اين برايشان پاكيزهتر است؛ زيرا خدا به كارهايى كه مىكنند، آگاه است».
«كلمه «غض» به معناى روى هم نهادن پلكهاى چشم است و كلمه «ابصار» همان عضو بيننده است و كلمه «من» در جمله «مِنْ أَبْصارِهِمْ» براى ابتداى غايت يا براى بيان جنس و يا تبعيض است كه هر يك را مفسرى گفته و معنايش اين است كه مؤمنين چشمپوشى را از خود چشم شروع كنند.
پس در جمله «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» از آنجايى كه كلمه «يغضوا» مترتب بر «قل» مىباشد نظير ترتبى كه جواب شرط بر شرط دارد قهرا دلالت مىكند بر اينكه قول در اينجا به معناى امر است و معناى جمله اين است كه به مؤمنين امر كن كه چشم خود را بپوشند، و تقدير آن اين است كه ايشان را امر به غض و چشمپوشى كن كه اگر امر بكنى چشم خود را مىپوشند.
اين آيه بجاى اينكه نهى از چشمچرانى كند، امر به پوشيدن چشم كرده و فرقى ندارد، آن امر اين نهى را هم افاده مىكند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبى را بر مردان و نگاه به مرد اجنبى را بر زنان تحريم فرموده؛ جمله «وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» نيز به معناى اين است كه به ايشان امر كن تا فرج خود را حفظ كنند...
مقابلهاى هم كه ميان جمله «يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» با جمله «يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» افتاده، اين معنا را مىرساند كه مراد از «حفظ فروج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است، نه حفظ آن از زنا و لواط كه بعضى پنداشتهاند، در روايت هم از امام صادق علیهالسلام رسيده كه فرمودند: تمامى آياتى كه در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غير از اين آيه كه منظور در آن حفظ از نظر است...
آنگاه به مصلحت اين حكم اشاره نموده و با بيان آن مردم را تحريك مىكند كه مراقب اين حكم باشند و آن اشاره اين است كه مىفرمايد: اين بهتر شما را پاك مىكند، علاوه بر اين خدا به آنچه مىكنيد با خبر است»(ترجمه الميزان، ج15، ص: 155).
سؤالی که مطرح است اینکه آیا خداوند حکیم متعال حکمی را بدون مبتلابه اجتماعی آن صادر میکند؟ به عبارتی آیا حکیم قادر متعال ـ نعوذ بالله ـ فعل غیر حکیمانه انجام میدهد؟ با توجه به این سؤال مفهوم دیگری میتوان از این آیه یافت و آن اینکه قاعدتا جامعه آن زمان دچار معضلی به نام بدحجابی یا بیحجابی بوده است؛ چراکه اگر چنین معضلی در آن زمان وجود نداشت، اقتضای بیان چنین حکمی فراهم نبود.
همچنین مسئله فراتر از این بوده است؛ چراکه علامه مینویسد: «تمامى آياتى كه در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناى حفظ از زنا است، به غير از اين آيه كه منظور در آن حفظ از نظر است... مراد از «حفظ فروج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است» طبق این سخن قاعدتا جامعه آن زمان مبتلا به چنین معضلی نیز بوده است؛ و این قضیه دور از ذهن نیست؛ چرا که عرب بدوی مناسکی که به اصطلاح مناسک حجشان بود را بصورت عریان و بیهیچ پوششی انجام میداد؛ و نمایان کردن فروج برای ایشان چندان بعدی ندارد.
نکته جالب توجه اینکه قرآن کریم برای حل این مسئله حرکت را از جامعه دینی آغاز کرده است؛ یعنی سرمایهگذاری روی افرادی که نسبت به این مسائل متعهد هستند و سعیشان بر آن است که خود را به تعالی در ذیل فرامین الهی برسانند؛ خطاب آیه به مؤمنان است و دستور هم به مومنان ابلاغ شده است و توقعی از کسانی که چنین جلوهها و تعدیهایی دارند بیان نشده.
توجه کنیم که سوره «النور» یک سوره مدنی است و این یعنی خداوند متعال این حکم را زمانی بیان میدارد که مدینهای ذیل نظر اشرف مخلوقات حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم اداره میشود؛ حال این سؤال مطرح است؛ آیا میتوان پذیرفت در جامعهای که تحت لوای شخص اول اسلام مدیریت میشود بحث بیحجابی آن هم در سطحی که مومن باید چشم را از بی حجابی بپوشاند و کسانی باشند که فروج خود را عریان کنند؟
شاید بتوان با این سخن که عرب هنوز وامدار آیین منسوخ جاهلیت اولی بوده است، پاسخی به این سؤال داد، اما حکم خداوند متعال ساری و جاری در طول خلقت بشر است و این حکم هم جزو احکام منسوخ نیست تا بتوان از آن چشم پوشید.
از دریچهای دیگر، روش تربیتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز برپایه انذار و تبشیر قراردارد و زمانیکه حد اعلای انذار را بیان میدارند و طیف مقابل سخن ایشان را نمیپذیرند از قاعده لکم دینکم و لی دین استفاده میشود؛ یعنی بازهم روش گفتگو را در پیش میگیرد و واکنش دیگری در میان نیست.
باید بپذیریم که انسان «فالهمها فجورها و تقواها»است؛ یکی در فجور زیادهروی میکند و دیگری بر تقوا همت میگمارد؛ لذا با توجه به نگاهی که در تفسیر آیه بیان شد در حل معضلات اجتماعی باید جامعه هدف، کسانی باشند که در بعد تقوا حرکت میکنند، هرچه این بعد تقویت شود و روی ایشان سرمایهگذاری شود بسیاری از معضلات در سطح وسیع جامعه مرتفع خواهد شد.
با تقویت و ارتقای مومنان و توجه به ایشان عملا توجه به افرادی که به معضلات اجتماعی دامن میزنند کم میشود؛ لذا انسانی که مدام به دنبال دیده شدن و جلوه کردن در حوزههای مختلف است، کم کم از مسیری که انتخاب کرده نتیجه مطلوبی نمییابد و به دنبال اصلاح میرود.
حمیدرضا یونسی