پدرانه‌هایی از جنس هنر/ جایزه‌ای که حضرت امیر(ع) اعطا کرد
کد خبر: 3796217
تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۰:۵۴

پدرانه‌هایی از جنس هنر/ جایزه‌ای که حضرت امیر(ع) اعطا کرد

گروه هنر ــ از در که وارد می‌شوی بازی رنگ است و قلم، تابلوهای گوناگون چشمان هرکسی را خیره می‌کند، در این میان تابلو اسماء حضرت امیر(ع) بیش از همه خودنمایی می‌کند؛ ترکیبی از رنگ‌ها قهوه‌ای، قرمز و زرد زینت‌بخش اثر است، نام مولا در این میان می‌درخشد. با این جمله که بیشترین نامی را که در طول این سال‌ها نگاشته، نام مبارک امیرالمؤمنین است، اعتقاد دارد اجرش را سال‌ها پیش از مولا گرفته است؛ آن هم با چه کرمی. داستان این عنایت خاصه شنیدنی است و اعتقاد دارد جزء معدود افرادی است که در طول عمرش چنین هدیه‌ای دریافت کرده است.

29 اسفند///////استاد اسکندری

وقتی وارد آتلیه می‌شویم، نمی‌توانیم تصمیم بگیریم تا کدام تابلو را برای تماشا انتخاب کنیم. اسماء الحسنی، تابلوی آبی و طلایی لاحول ولا قوة إلا بالله و صحنه‌های گوناگون عاشورا و نام مطهر مولا به اشکال گوناگون بر سفیدی پیکر دیوار‌ها جان بخشیده‌اند؛ تلفیقی از فرم، رنگ و نور در این آتلیه جاری است.
استاد علیرضا اسکندری، کسی که حدود نیمی از عمرش را پای نگارش و خلق آثار معناگرا عاشقی کرده است. سعادتی که معتقد است بهای آن را به اشکال گوناگون دریافت کرده است. گفت‌وگویمان با بیان این خاطره آغاز می‌شود که وقتی برای بزرگداشت آیت‌الله حکیم با جمعی از هنرمندان به عراق سفر است. فردی از آن‌ها دعوت می‌کند که رأس ساعت خاصی با همراهنش به بارگاه مطهر علوی حضور یابد. او غافل اینکه چه سعادتی نصیبش شده با صحنه‌ای مواجه می‌شود که خاطره‌اش در تمام عمر موجی از شعف را در چهره‌اش می‌نشاند. حرم مطهر برای آن‌ها قرق شده است.
استاد اسکندری با اشاره به این خاطره می‌گوید: تا آن زمان معنی کلمه قرق را نمی‌دانستم اما وقتی وارد حرم شدم، فردی به عنوان راهنما به ما گفت چندین ساعت می‌توانید در حرم بمانید و در چهار گوشه ضریح زیارت کنید. حتی می‌توانید عکاسی و فیلم‌برداری کنید و این اتفاق پس از سی سال از زمان صدام برای اولین بار است که رخ می‌دهد و یک گروه شیعه می‌توانند با دوربین وارد حرم مطهر شوند و من شگفت زده پرسیدم حتی می‌توانیم از ضریح هم عکاسی کنیم و پاسخ دادند این افتخار نصیب شما شده است.

29 اسفند///////استاد اسکندری

او در ادامه می‌گوید: از زمانی که فعالیت هنری‌ام را آغاز کرده‌ام بیشترین نامی که نگاشته‌ام نام امیرالمؤمنین و القاب ایشان است و با این اتفاق اجرم را برای تمامی این سال‌ها دریافت کردم و چه افتخاری بهتر از این که چهارگوشه حرم را زیارت کنی و یک دل سیر عاشقی. عکس‌هایی که از آن زمان گرفته‌ام برایم گنجینه‌ای است که هربار همان شوق را برایم تداعی می‌کند. 

29 اسفند///////استاد اسکندری

او در ادامه می‌گوید: زبان هنر گویاترین شیوه برای انتقال پیام است. آن هم پیامی از جنس نور و معنویت. این نور راهگشاست و هر بشری را فارغ از نژاد، مذهب و آیین مجذوب می‌کند. هنر نه تنها عاملی است برای همگرایی انسان‌ها بلکه شیوه‌ای است که بستر ذهنی انسان را برای تکامل فراهم می‌کند.

29 اسفند///////استاد اسکندری

همسرش از سال‌های اول زندگی‌اش می‌گوید و زمانی که در کنار او به سنندج رفته است. از سال‌هایی که انقلاب شد و بعد از آن هم جنگی سهمگین. که برای او که اهل اهواز بود و هنر، شاید سخت‌تر از بسیاری افراد دیگر. وقتی که خاطرات آن روزها را مرور می‌کند. گردی از غم بر چهره‌اش می‌نشیند و می‌گوید شاید این روزها بحران اقتصادی زندگی همه را تحت تأثیر قرار داده باشد اما ما مردمان روزگار سختیم. یادمان بماند سال‌های جنگ و نا‌امنی‌های مداوم. یادمان بماند صدای سفیر گلوله و پنجره‌های همیشه زخمی. 

زهرا اسکندری می‌گوید: طی 38  سال زندگی مشترک هنر و زندگی را در هم تنیده‌ است، حاصل ازدواجمان دو فرزند به نام شیرین و شاهین است، که آن‌ها هم اهل هنرند. زندگیمان در یک خانواده اهل هنر با این مقوله آمیخته شده و تلاش می‌کنیم در تمامی مراحل زندگی حتی در دوره‌های سخت عاشقانه در کنار هم بمانیم.

او معتقد است، زندگی در کنار یک هنرمند سختی‌ها و زیبایی‌های بسیاری دارد و اگر بتوان همگام آن‌ها بود و شرایط را برایشان آماده کرد گذران روزگار می‌تواند بسیار هم لذتبخش باشد و فکر می‌کند که در طی این سال‌ها در کنار خانواده هنرمندش خوشبخت بوده است. خودش دوست داشته تا مسئولیت برپایی نمایشگاه‌ها‌ی گوناگون را برای همسر و فرزندانش به عهده بگیرد و مرور خاطرات روزگار سپری شده زندگی‌اش جزء خاطرات شیرین‌ اوست. تلخ شیرین نمایشگاه‌ها را باهم به یاد می‌آورد و برگزاری دوره‌های هنری را برای هنرجویان که برخی از آن‌ها اکنون استادان بزرگی شده‌اند را جزء خاطرات خوب زندگی‌اش می‌داند. 

29 اسفند///////استاد اسکندری

شیرین دخترشان که در رشته موزه‌داری تحصیل کرده است اکنون به صورت حرفه‌ای در حوزه هنرهای تجسمی هم فعالیت می‌کند، آرام و مهربان است و با شعف خاصی آثار پدرش را برایمان توضیح می‌دهد و کاملاً واضح است که چقدر به هنر پدرش می‌بالد. وقتی آخرین تابلوی پدرش را برایمان می‌آورد چشمانش برق می‌زند و می‌گوید این آخرین اثر پدر است و شما اولین بیینده‌ آنید. پدرش را اسطوره زندگی‌اش می‌داند و خرسند است که راز ماندگاری پدرش در هنر نهفته است. از نظر او بهترین راز ماندگاری انسان از طریق آثار است و برخی هنرمندان با تکیه بر آثارشان ماندگار شدند. 

شیرین در ادامه می‌افزاید: پدرم بهترین مشوقم برای ورود به عرصه هنر بوده است و زمینه را آنقدر خوب برایمان چیده است که باعث شده با تمام وجود به این حیطه علاقه‌مند شوم و صداقت؛ مهمترین ویژگی است که از پدرش آموخته و حتی گاهی برایش دردسرآفرین شده است. 

او خاطرات شیرینی از کودکی‌اش دارد و تعریف می‌کند وقتی که کوچک بوده روی یکی از پرتره‌های شاهکار پدرش که فقط طراحی چهره‌اش باقی مانده چشم و ابرو کشیده و شاهکار هنری را به یک کاریکاتور تبدیل کرده است اما پدرش صبورانه بدون واکنشی آن را درست کرده است و هرگز لحظه خشم پدر را به یاد نمی‌آورم و همیشه تلاش کردم فرزند خوبی برایش باشم.

29 فروردین***پدرانه‌هایی از جنس هنر/

شاهین فرزند دیگر خانواده اسکندری است که پس از آنکه در رشته تحصیلی مورد علاقه‌اش قبول نشده به صورت جدی وارد فعالیت‌های هنری شده است و پدرش را یک استاد خوب می‌داند که باعث شده در مسیر هنر گام بردارد و حضور پدرش را در زندگی‌اش هدیه خداوند می‌داند که مسیر را برای حرکت او در این زمینه هموار کرده است. او حتی سبک هنری‌اش را وام گرفته از سبک پدر می‌داند که فقط با اندکی تفاوت آن را از «ایربراش» به کار با اسپری تغییر داده است.

شاهین در زمینه ارتباطش با پدرش در نقش یک استاد می‌گوید: ارتباط ما به عنوان پدر و پسر کاملاً صمیمانه است و به عنوان یک استاد همیشه مشوق من بوده‌اند و هرگز کلامی که حاکی از دلسردی باشد از ایشان نشنیده‌ام. پدرم شاگردان بزرگی داشته است و من به عنوان نزدیک‌ترین شاگرد ایشان ارادت خاصی به او دارم. پدر در برخی موارد که اثری از نظر فرم یا محتوا به نظرش ضعیف برسد آنقدر دقیق و موشکافانه آن را ابراز می‌کند که حتماً از جانب من پذیرفته می‌شود.

او در ادامه درباره درس‌هایی که از پدرش فرا گرفته است می‌افزاید: مهم‌ترین امری که از پدر فرا گرفتم زندگی بدون غرور و سرشار از فروتنی و ایران دوستی است. در تمام مراحل زندگی بارها از حضورش احساس غرور کرده‌ام و شاید یکی از بهترین اتفاقاتی که در کنارش حضور داشتم و گاهی کمکش می‌کردم نگار 114 تابلو در یک روز بود که پدر توانست در آن روز 120 تابلو در ابعاد و رنگ‌های مختلف خلق کند و فکر می‌کنم این توانایی از موهبت‌هایی است که خداوند به او اعطا کرده است. یکی دیگر از موهبت‌هایی که به پدر عنایت شده نصب تابلوی امام رضای ایشان در رواق دارالهدایه حرم رضوی است که من هربار از دیدن آن سر از پا نمی‌شناسم.

شاهین در یک جمله پدرش را اینگونه توصیف می‌کند، پدر برای دیار ذهنی من بزرگترین مخلوق خداوند است و حضورش را بزرگترین اتفاق زندگی‌اش می‌داند. 

او هم مانند خواهرش معتقد است هر هنرمندی در آثار تجلی می‌یابد و با آن ماندگار می‌شود و احساس می‌کند که هنر استاد اسکندری تا سالیان متمادی برای اعصار متفاوت ماندگار خواهد ماند.

گزارش از مینا حیدری

انتهای پیام

captcha