به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی برنامه «ماه بهشت»، این برنامه از سوی شبکه قرآن و معارف سیما در چهاردهمین روز ماه مبارک رمضان، میزبان پزشک بدون مرزی بود که مطب او نه اتاقی چندمتری در مناطق مرفه نشین پایتخت که گاهی به اندازه ترکهای روی پوست کودکان دور افتاده از هر امکاناتی کوچک میشود. مطب او گاهی اتاقهای نمور و تاریک خانوادههایی هست که از زندگی و امکاناتش تنها و تنها اکسیژنش را دارند و بس.
او را بیش از آنکه به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران بشناسند، به عنوان یک پزشک بدون مرز میشناسند. به همین خاطر است که برای او فرقی نمیکند بیمار از دورافتادهترین مناطق کشور باشد، یا از هر نقطه و نژاد دیگری، هرجا یک بیمار پوستی به کمک نیاز داشته باشد، او نیز با تجهیزاتی که همیشه همراه خود دارد، حاضر است. در بدون مرز بودن او همین بس که در دو ماهی که از سال 98 گذشته است، چهار روز در مازندران، چهار روز در گلستان، بیست روز در کنیا و بلافاصله به خوزستان رفته است تا به سیل زدگان کمک کند.
«زندگی ما برای کمک به انسانهای نیازمند است. امام حسین(ع) میفرماید زندگی عقیده و جهاد است، زمانی جهاد در جبهه و اسلحه به دست گرفتن و جنگیدن بود، بعد در دانشگاه جهاد علمی کردیم و حالا باید در عرصه پزشکی و در عرصه خدمت به انسانهای نیازمند جهاد کنیم. مجموعه زندگی ما مجموعهای از کارهای جهادی در اشکال مختلف است» .
سیدناصر عمادی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و متخصص پوست، روزگاری در بیشه زارهای روستای چاشم قائمشهر با «نی» و «هِی» دنبال گوسفندان میدوید و تمام دغدغهاش از دنیا «چرای» خوب گوسفندها بوده است.
مرگ برادر؛ دنیای کودکانه ناصر را در آن سالها با چالش مواجه میکند تا دغدغهای به دغدغههای او اضافه میشود. «بر اثر یک حادثه ضربهای به سر برادرم وارد شد، ضربهای که اگر الان بود شاید به راحتی جبران میشد اما آن زمان نه امکانات بود و نه هیچ چیز دیگر و این نبود امکانات باعث مرگ برادرم شد، این مرگ من را تکان داد، آنجا برای اولین بار آرزو کردم ای کاش پزشک بودم».
فاصله آروزی ناصر در آن روز و در بیشه زارهای چاشم قائمشهر که داشت به جای خالی برادر در زندگیاش فکر میکرد، تا واقعیت فراتر از حد تصور بود، اما ناصر مرد روزهای سخت بود و مرد کارهای سخت.
بُرش بعدی زندگی ناصر سالهای دفاع مقدس است، او با اینکه سن و سالی برای حضور در جبهه نداشته اما با هر ترفندی خود را به جبهه میرساند آن هم بدون رضایت پدر و مادر، سرنوشت اما برگ دیگری از آینده ناصر را در این گوشه از ایران اسلامی رقم زده است. «زمان گذشت، تا اینکه بعد از دیپلم عازم جبهه شدم، طی سالهای 64 و 65 و 66 به طور متناوب در جبهه حضور داشتم، یکی از ماشینها را برای جابجایی افراد و مایحتاج رزمندگان به من سپرده بودند، در این ایام بود که در محور حاج عمران شیمایی زده شد، چهار مجروح که حال مساعدی نداشتند را به من دادند تا به یکی از بیمارستانهای نقده که حدود سه تا چهار ساعت دور بود ببرم».
ناصر سختترین سه ساعت عمرش را با دردها و نالههای مجروحان شیمیایی که تاولهای روی پوستشان هر لحظه بزرگ و بزرگتر میشود، سپری میکند و وقتی به مقصد میرسد که یکی از مجروحین به فیض شهادت رسیده است، این حادثه و درد و رنجی که این مجروحین در حین انتقال به بیمارستان تحمل کردهاند به حدی در او اثر میگذارد که ساعتها برای آن شهید و برای آن مجروحین گریه میکند و تصمیم میگیرد که پزشک شود؛ پزشک پوست.
ناصر عمادی، بیشتر از طریق پیامهایی که اطرافیان به او میدهند به یاری بیماران پوستی میشتابد. وی یک نصحیت را به خوبی آویخته گوش خود کرده است «پدرم همیشه میگفت سکه زرد جیب مردم را نگاه نکن، رنگ زرد آنها را نگاه کن این وعده خود خدا هست، این زندگی سخت ضمانتی شد تا در این زمان در شرایط سخت در کنار نیازمندان حضور داشته باشم».
«من هنوز با گذشت سالها از مرگ برادرم، هر زمان بیماری را معاینه می کنم انگار برادرم را معاینه میکنم، اگر چنین چیزی در ذهن باشد دیگر نمیتوان نسبت به همنوع بیتفاوت بود و فقط به در آمد و مطب و... فکر کرد».
در بدون مرز بودن این پزشک همین بس که درست 30 سال بعد از اینکه دکتر عمادی سال 66 آنجا که رزمندههای ایرانی در جبهه شیمایی میشدند و آرزوی پزشک شدن را در سر می پروراند، به جنوب کرکوک دعوت میشود تا مجروحین شیمیایی حمله داعش به کرکوک را مداوا کند. «در این شهر هر دو ساعت یک بار جابجا می شدم تا داعش جای ما را پیدا نکند ما هفت پزشک ایرانی در شرایطی در آنجا بودیم که پزشکهای همان منطقه شهر را ترک کرده بودند. روز آخر که قصد بازگشت داشتیم، مردم شهر گریه میکردند».
وی معتقد است «دنیا یک دهکده کوچک است ما به عنوان پزشک و مهندس و معلم باید اینقدر اطلاعات جدید و نوین داشته باشیم که هر وقت وارد فضای جدید شدیم علم و تخصص ما بدرخشد وقتی این گونه شود به ما احترام گذاشته میشود».
عمادی هر سال در ایام نوروز به مدت دو ماه به آفریقا میرود تا به مداوای بیماران پوستی آنجا بپردازد. «امسال یازدهمین سال است که به آفریقا میروم. سال 2014 بعد از حدود هفت سال به خاطر استمرار حضور ما تابلویی را برای افتتاح یک بیمارستان به اسم امام حسین(ع) نصب کردند و این برای ما بسیار ارزشمند بود. خدمت کردن به این آسانیها نیست، خیلی سختیها باید تحمل شود و از خیلی چیزها از در آمد و مطب و خانه بگذریم».
سیدناصر عمادی، متولد سال 1365 در روستای جاشم قائمشهر است، او هیچگاه برای خود مطبی نزد و مطب او به وسعت دنیا بود، هر جا یک بیمار نیازمند پوستی بود و هست، سیدناصر عمادی هم هست.
یادآور میشود، ویژه برنامه لحظات افطار ماه مبارک رمضان با عنوان ماه بهشت هر شب از ساعت 19 با اجرای سیدوحید مرتضوی به روی آنتن شبکه قرآن و معارف سیما میرود. در این برنامه هر شب داستان یکی از چهرههای برجسته و کمتر شناخته شده برای بینندگان تعریف میشود.
انتهای پیام