به گزارش
ایکنا؛ سیدمحمدرضا بهشتی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران در نشست نخست «عاشورا و امروز ما» که شامگاه پنجشنبه، ۱۴ شهریورماه، به همت بنیاد اندیشه و احسان توحید و انجمن اندیشه و قلم در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد با طرح موضوع (کربلا، صلای بلا) و قرائت آیه ۱۷۲ سوره اعراف «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِى ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَآ ...»، اظهار کرد: به نظر میرسد این آیه، از آیات شگفتانگیز قرآن کریم است. سخن در این آیه از یک رویداد است و هنگامی که پروردگار تو از بنیآدم، از نسلها و پشتها، از ذریه آنها برگرفت و آنها را بر خودشان گواه گرفت؛ یک سؤال مطرح میکند: الست بربکم؟ آیا من پروردگار شما هستم؟، قالوا بلی. شهدنا؛ ما گواهی میدهیم. أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَمَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَفِلِینَ؛ تا اینکه در روز رستاخیز نگویند ما از این رویداد ناآگاه بودیم.
وی ادامه داد: سخن از یک رویداد است، اما این رخداد فراتاریخی است. در یک موقعیتی، امکانی برای بنده پیش آمد که گزارشها و نقلهای تاریخی که در قرآن آمده با دو کتاب دیگر در سنت ادیان ابراهیمی که مورد باور و اعتماد است، قیاس کردم. بسیاری از این گزارشهای تاریخی را در دو کتاب عهد عتیق که مجموعهای است از آنچه که نقل شده از زبان پیامبران(ع)، یا درباره قوم بنیاسرائیل و کتاب عهد جدید آمده است. خیلی از موارد مشابهت را در این کتب و نقلها میبینیم. در مواقعی این رویدادها با زبان و بیان دیگری نقل شدهاند که وقتی مقایسه میشود تفاوتها آشکار میشود. مثلاً در مورد داستانی که در قرآن ذکر میشود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکَةِ»، داستان مشابهی در عهد عتیق داریم که خداوند آدم را آورد و بعد جانداران و حیوانات را از پیش او گذراند و بعد گفت آنها را نامگذاری کن.
رابطه تخاطب انسان و خداوند، پیش از پیامبران(ع)
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: اما در مورد رویدادی که قرآن نقل میکند و فراتاریخی است، مشابهی از آن در عهد عتیق ندیدهام؛ این گزارش ویژه قرآن کریم است و فقط در این کتاب آسمانی مطرح شده است. لطایفی در این آیه است از جمله آنکه اولاً سخن از رابطه انسانها، نسل آدم وخداوند است، آن هم نه از زمان پیدایش و زایش انسان بلکه ظاهراً مقدم بر پایگذاردن انسان و چشم باز کردن او در این زندگی است. پس این رابطه پیش از زاده شدن انسان توصیف و تعریف میشود. در این آموزه، رابطه انسان و خدا به پیش از زاده شدن او در موقعیت خاص تاریخی برمیگردد. دومین نکته این است که این رابطه به شکل تخاطب است، تخاطبی که میان انسان و خداست، خداوند نسل آدمیان را گویی یک جا و در یک عرصه اخذ کرده و خطاب به آنها میپرسد: الست بربکم؟ یک سؤال از خداوند و پاسخی از نسل آدمها؛ لذا این رابطه قبل از پیام پیامبران(ع) است. انگار رابطهای است که بلافاصله بعد از اصل موجودیت انسان طرح میشود. در مورد خود انسان و پایگذاردن آن بر عرصه وجود، با تخاطب روبرو هستیم؛ «.. یقول له کن فیکون»؛ انسان مخاطب کُنِ وجودی است، خداوند وقتی اراده میکند چیزی موجود باشد به او میگوید باش «کن» و میشود؛ «فیکون». آیه مشابه کن فیکون در عهد عتیق داریم و خدا گفت باشد و شد و کلمه فیات(باشد) را در اینباره استفاده میکنند. در آیه ذکر شده (آیه ۱۷۲ سوره اعراف) هم با یک خطاب روبرو هستیم و دومین تخاطب است.
بهشتی گفت: رابطه تخاطب قبل از پیام پیامبران(ع) رابطهای فطری و با سر برآوردن انسان در وجود و حیات، انگار در همه انسانها نهادینه شده است. درباره واژه فطری هم، نکات لطیفی وجود دارد. فَطَرَ در اصل به معنای چیزی را که در جایی پنهان است بیرون آوردن و آشکار کردن است. براساس این آیه، این رابطه فطری و آگاهانه است، چون در انتها میگوید ما این پرسش و پاسخ را برای این قرار دادیم که در روز رستاخیز جماعتی نگویند ما از این بیخبر بودیم. این رابطه فراتر از یک رابطه فطری بلکه رابطهای محبتآمیز است. اگر دقت کنید در قرآن خداوند خود را به نامهای مختلف و با ضمیرهای مختلف خوانده است. این عبارات در فهم آیات بسیار گشایش ایجاد میکند. در بسیاری از آیات در انتها صفاتی آورده میشود، اینها هم در فهم آیه راهبری میکند. خداوند خود را با انا، انت، نحن و هو خطاب کرده که این ضمایر اصلاً تصادفی یا اقتضای کلام نیست. هر کدام نکتهای دارد. اینجا تعبیر این است که الست بربکم، با عنوان «ربّ» آمده و رابطه «ربّ» با موجودی است که میپرورد و پروردگار اوست. این کلمه بسیار تاریخچه جالبی دارد و محبت زیادی در آن وجود دارد؛ بنابراین این رابطه از آگاهی برخوردار است و یک رابطه محبتآمیز است. اما این تصویر در عهد عتیق به نظر میرسد نوعی رابطه فردی است که خداوند از موضع قهر، قدرت، امر و نهی و قوت با برده یا عبد که تلقی نزدیکی به برده است، سخن میگوید، در حالی که اینجا رابطه قهرآمیز نیست.
خطاب پیامبران نقطه آغاز رابطه انسان با خداوند نبوده
وی افزود: دعای عرفه را ببینید؛ امام حسین(ع) در این دعا در کجاها از رب و پیوسته رب را خطاب میکند. همه نعمتها را برمیشمارد و نهایتاً خطاب میکند «رب». این رابطه جالب است و با توجه به اینکه در آیه ذکرشده در انتها میفرماید: تا در روز رستخیز نگویند از غافلان هستیم، نشان میدهد این رابطه از پیش از تاریخ شروع میشود و استمرار هم دارد. به نظر میرسد شبیه به یک عهد است، اما نه عهدی با خواص و نخبگان و نه یک قوم خاص، بلکه اینجا این عهد با کل نسل بشر و ذریّه بنیآدم است. عهدی است مستمر از ماقبل تاریخ تا دستکم رستاخیز و حتی بعد از آن هم میتوانیم آن را دنبال کنیم؛ ندایی مستمر پیش از پای نهادن ما به این زندگی تا رستاخیز. خطاب پیامبران(ع) بر پایه چنین خطابی ممکن میشود. خطاب آغازینی مانند «الستبربکم» و بلکه قبلتر «کن فیکون» است که خطاب پیامبران(ع) بر آن استوار میشود. خطاب پیامبران نقطه آغاز رابطه ما با خداوند نبوده است؛ «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا» و این خطاب سومین خطاب به لحاظ آغازین و ترتیب است. خطاب، خطاب به ایمان از جانب پیامبران است. این ایمان بر آگاهی استوار است. به اهمیت دلیل ایمان نیاورندگان تعبیر به کافران میشود. ریشه کافر نشان میدهد که کفر به معنای پوشاندن است و به کشاورز کافر گفته میشد، چون روی دانه کاشته شده در زمین را میپوشاند. با توجه به آن آگاهی است که اگر کسی ایمان نمیآورد، کافر است، چون این آگاهی را میپوشاند.
هیچکس از دایره آزمون «الست بربکم» بیرون نیست
به گفته این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران؛ ایمان یعنی کسی که ایمان میآورد، این ایمان او را از هجوم تردیدها و تزلزلها در یک ایمنی قرار میدهد. این آغاز راه است و پایان راه نیست و این انسان باایمان مرتب آزمون میشود و هیچکس از این دایره بیرون نیست و در بستر تاریخ در موقعیتی قرار خواهد گرفت که در معرض آزمون قرار گیرد؛ «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ» آیا مردم گمان کردند کافی است که بگویند ما ایمان آوردیم و مورد آزمون قرار نمیگیرند. قطعاً اینگونه است که ما آنها را آزمون خواهیم کرد، همانطور که پیشینیان آنها را آزمودیم؛ «وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ». سپس معلوم خواهد شد چه کسانی راستگو هستند و چه کسانی راستگو نیستند؛ «فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ».
بهشتی در ادامه سخنان خود گفت: ما در موقعیت و زمانهای قرار گرفتهایم و اینجا سر بر آوردهایم و اینجا مناسبات ماست و کوشش ما؛ در این کوشش چیزهایی را از آن خود میکنیم و به دست میآوریم. موجودِ در معرض آسیبها مانند انسان کوشش میکند خود را به آسایش برساند، دارایی به دست میآورد، فرزند و نسل به دنیا میآورد و فرزندان او دستاورد زندگی او میشوند. نام، احترام، مقام، مرتبت اجتماعی، قدرت و ...، یکایک این دستاوردها میادین آزمون انسان است و آنجا معلوم میشود که آیا پاسخ الست بربکم، کماکان بلی است یا خیر.
وی افزود: هستند کسانی که ایمان میآورند، اما مادامی که آسایش آنها در معرض تهدید قرار نگیرد. هستند کسانی که ممکن است بتوانند از آسایش خود بگذرند، اما وقتی مالشان در معرض خطر قرار بگیرد کنار میکشند، اینجا میدان آزمون آنها میشود. هستند کسانی که در میدانگاه آزمون آسایش و اموال میتوانند از این دو بگذرند، اما از فرزند خود نمیتوانند بگذرند. اما گاهی فرزند میتواند عرصه آزمون برای افراد شود. آزمون سادهای هم نیست. هستند کسانی که از فرزندان هم میتوانند بگذرند، اما از نام، احترام و عنوان و مرتبت نمیتوانند بگذرند؛ بعد از این قدرت است. عجیب است که افراد از خیلی این آزمونها عبور کردند، اما از قدرت نتوانستهاند گذشت کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به آزمونهای واقعه کربلا بیان کرد: وقتی سخن در باب واقعه عجیب کربلا و عاشورا به میان میآید، گویی یکجا همه این آزمونها در یک میدان جمع شدهاند. آزمونها معمولا یکباره به سراغ آدمی نمیآیند و این معمول نیست. سالکان برای طی مراتب سلوک عمری را سپری میکنند، میگویند منازل السائلین و به تعبیر خواجه عبدالله صد میدان. اما به جای اینکه این آزمونها در طول عمر، قدم به قدم و با فواصل به سراغ انسان بیاید و آدمی بتواند درون خود را آماده کند و بتواند در معرض این آزمونها سربلند بیرون بیاید، همه این آزمونها یکجا و فشرده به سراغ انسانی میآید. یعنی ۵۰ و چند سال زندگی امام حسین که نمیشناسیم یک طرف، و این آزمونهای فشرده در یک نصفه روز، یک طرف.
سربلندی امام(ع) در آزمون آگاهی و ایمان
وی افزود: میگویند وقتی کاروان امام حسین(ع) به سرزمین کربلا رسید، امام پرسید اینجا کجاست؟ گفتند به اینجا نینوا میگویند، کربلا هم به آن میگویند. سپس امام فرمود: اعوذ بالله من کربٍ و بلا. آنچه که قرار بود به آزمون گذاشته شود، اولاً آگاهی و سپس ایمان امام(ع) بود، و آنچه که باعث شد امام حسین (ع) سربلند بیرون بیاید؛ نخست آگاهی و دیگری ایمان ژرفِ قاطعِ تزلزل ناپذیر او بود. آن ایمان و آگاهی را کجا میتوانیم در حسینبن علی(ع) سراغ بگیریم؟ آنجا که امام حسین(ع) را بتوانیم در عرفه بشناسیم. هر چه در عرفه دعاست و امام حسین(ع) خواسته، در کربلا اجابت شد.
محمدرضا بهشتی با بیان اینکه ندای «الست بربکم» با قوت و با گوش جان در عرصه هستی شنیده میشود، گفت: عاشورا صلای بازگشت و کوشش و جهادی عاشقانه و شادمانه است. همه شنیدهایم یکی از راویان نقل میکند به چهره اباعبدالله (ع) نگاه میکردم و هر چه به ظهر عاشورا نزدیک میشدیم، چهره او شادابتر میشد. لذا، عاشورا میدانگاه پاسخ «قالوا بلی» امام حسین(ع) به پرسش «الست بربکم» است.
انتهای پیام