پژوهشهای قرآنی در ایران به خصوص بعد از انقلاب و یکی دو دهه اخیر توسعه کمی و کیفی قابل توجهی داشته است ولی به نظر میرسد تا رسیدن به وضع مطلوب یعنی نظریهپردازی و جریانسازی به خصوص در جهان اسلام فاصله زیادی دارد.
برای تبیین جایگاه کشور در این زمینه و شناخت خلأها و موانع پیش روی پژوهش، خبرنگار ایکنا با شادی نفیسی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفتوگو کرده است.
پژوهشهای قرآنی به لحاظ کمی و کیفی رشد و ارتقا داشته است. اگر بعضا پژوهشها و مقالات امروزی را با مقالات چند دهه قبل مقایسه کنیم خواهیم دید استانداردهای مقالهنویسی بالا رفته است و از جهت کمی هم مجلات قرآنپژوهی زیاد شده است همچنین رویکرد و مقررات دانشگاه زمینهای شده تا تعداد مقالات بیشتر شود.
به لحاظ کیفی هم مقالات از چند جهت تغییر کرده است؛ معمولا ساختار مقالات از جهت کثرت منابع و مستندسازی، رشد زیادی داشته است و موضوعات جدید از جمله مطالعات میانرشتهای، زبانشناسی و معناشناسی مورد پژوهش قرار گرفته است و رشد داشتیم. پس هم به لحاظ کمی و هم کیفی رشد کردیم.
تلقی شما مبتنی بر این است که ما حرفی برای گفتن نداریم و دائما در حال تکرار یکسری تحقیقات قرآنی هستیم که به نظر بنده این تلقی درست نیست. درست است که تعداد مقالات ما افزایش زیادی داشته است و از جهت کیفی هم رشد کردیم ولی این ازدیاد تعداد به معنای آن نیست که اینها تکرار مکررات هستند بلکه مقالات خیلی خوب و عالی هم در بین آنها وجود دارد و مراکزی مانند وزارت علوم که به ارزیابی مجلات میپردازد باید دقیقا جواب دهند که نظرشان در این عرصه چیست؟ البته ما بین مقالات قرآنی آثار ضعیف هم میبینیم و معتقدم باید اینها پالایش شوند.
وقتی اینقدر فشار و اصرار وجود دارد که مقاله از سوی دانشجویان، اعضای هیئت علمی و در مقاطع مختلف تحصیلی تولید شود طبیعتا ضعفهای کار هم بیشتر میشود. بنده معتقدم ما حرف برای گفتن داریم ولی دلیل اینکه چرا کارهای ما در عرصه بینالمللی دیده نمیشود این است که آثارمان را به فارسی تولید کرده و ترجمه هم نمیکنیم. چقدر محققان ما در همایشهای بینالمللی سالانه حضور دارند؟ بنابراین نیاز به استفاده از زبان بینالمللی و حضور بینالمللی لازم داریم.
یکی دیگر از ضعفهای ما این است که وارد گفتمانهای علمی در یک موضوع نشدهایم، مثلا یک کتاب حداکثر تا پنج سال بعد قابل نقد و شرح است و بعد از آن کهنه خواهد شد ولی در کشور مواردی داریم که کتابی را بعد از 20 سال ترجمه میکنند و به نقد آن میپردازند در حالی که خیلی از موضوعات تغییر کرده است و این وارد گفتمان زنده و پویا و بهروز نمیشود و ارزش افزوده تولید نمیکند و مشکل اصلی ما همین است و لازم است با مؤسسات و پژوهشگاهها و دانشگاههای جهان ارتباط پیوسته و مستمر داشته باشیم. ما باید از مطالعاتی که در جهان صورت میگیرد بهروز مطلع باشیم و اگر فاصله زیادی بیافتد درک درستی از مسائل روز نخواهیم داشت.
یکی دیگر از مشکلات ما دقیقنبودن روش و شیوه پژوهش است که از استانداردهای لازم دور است و اگر ارتباط وثیقی شکل بگیرد هوشمندی محققان ما سبب خواهد شد تا خیلی زود به روشهای تحقیق مدرن آشنا شوند و عقبماندگیها جبران شود. به هر حال معتقدم بهروز نبودن و قطع ارتباط مستمر با فضای پژوهشی قرآنی در نقاط مهم جهان یکی از مشکلات عمده در این مسیر است.
در برخی موارد ممکن است حاشیهسازیهایی وجود داشته باشد ولی به نظر بنده، لزوما حرف زدن به معنای ساختارشکنی و عبور از خطوط قرمز نیست و میتوانیم حرف خوب و جدید بزنیم بدون اینکه ساختارشکنانه باشد، این موضوع عامل و مانع جدی و مهمی در مسیر پژوهشهای قرآنی نیست.
با توجه به اینکه در دوره کرونا ارتباط حضوری میسر نبود و در عوض رویکرد مردم به فضای مجازی خیلی بیشتر شد؛ در چنین فضایی، برای محققان و پژوهشگران فرصتی ایجاد شد که خود را محدود به ارتباطات حضوری نکنند و مرزهای جغرافیایی درنوردیده شد و راه ارتباط با پژوهشگران و استادان مختلف حتی در کشورهای دیگر باز شد و شاهد برپایی نشستهای متعدد با حضور استادانی از کشورهای مختلف بودیم و این اتفاق مبارکی هم بود.
ارتباطگیری و در جریان قرارگرفتن ما نسبت به موضوعات جدید تا حدودی کاستیها را در دوره کرونا جبران کرد و باعث توسعه ارتباطات علمی شد البته بعد از دوره کرونا مجددا مقداری این وضیعت کمرنگ شد و باید با برنامهریزی مناسب و مجدد نگذاریم روند کمرنگ شود.
در سالهای اخیر با توجه به برنامههای مختلف تبیینی_ آموزشی و آشنایی با موضوعات جدید، تعدادی از دانشجویان مستعد وارد عرصههای جدید علمی شدند و به غنیترشدن تحقیقات کمک کردند به خصوص که تعدادی از پژوهشگران قرآنی نسل جدید به زبانهای دیگر مخصوصا انگلیسی آشنا شدهاند و دسترسی آنها به منابع زبانهای دیگر بیشتر شده است و وارد موضوعات جدیدی چون زبانشناسی، معناشناسی و .. شدهاند بنابراین شاهد نسل جدیدی از پژوهشگران جوان هستیم که توانمندی آنها فراتر از سطحی است که در دانشگاه تدریس و ارائه میشود.
الان برخی از دانشگاهها هم رشتههای جدید و پژوهشگران و استادان جدیدی را آوردهاند و این مسئله امیدوارکننده است و البته در عین حال دانشگاهها بافت سنتی دارند و همین نگاه سنتی مشکلاتی را ایجاد کرده است که البته با برنامههای پژوهشی و حاشیهای جانبی میتوان امیدوار بود که این نقیصه تا حدودی برطرف شود و به تقویت این عرصه کمک کند.
وقتی حرف از کاربردیشدن میزنیم یعنی مطالعات و تحقیقات قرآنی در جایی به درد ما بخورند و امروزه این موضوع به معنای رفتن به سمت مطالعات میانرشتهای قرآن و علوم است؛ بعضا در طراحی بازنگری سرفصلهای دروس نگاه بینارشتهای وجود داشته است ولی به خوبی اجرا نشده است؛ علت این است که نیازمند استادانی هستیم که بتوانند در هر دو رشته قرآن و آن علم مربوطه صاحب حرف و نظر باشند وگرنه استاد متخصص در علوم قرآنی یا یک علم دیگر به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد و این هم نیازمند کادرسازی و گذر زمان است.
الان رشتههای بینارشتهای تعریف شده ولی چون همان استادان سابق را به کار میگیریم از این رو مباحث میانرشتهای پیش نخواهد رفت؛ اگر میخواهیم بین روانشناسی و جامعهشناسی و اخلاق و مدیریت و ... با قرآن ارتباط برقرار کنیم استاد و مدرس باید به مباحث و مسائل آن علم آگاه باشد وگرنه کاربردی نخواهد شد. در برخی دانشگاهها و محیطهای علمی که تعامل میان متخصصان رشتههای مختلف و استادان قرآنی برقرار بوده شاهد رشد و پیشرفت خوبی در مباحث میانرشتهای بودهایم ولی در مجموع در این زمینه کاستی زیادی داریم.
برای اینکه پژوهش خوبی داشته باشیم باید ضرورت آن را به خوبی بدانیم و به چند چیز مجهز باشیم؛ اول آگاهی و شناخت و علم و دانش در زمینهای که قصد تحقیق داریم زیرا تا حرف جدید نداشته باشیم پژوهش ما هم مفید نخواهد بود و برای داشتن حرف تازه هم باید مطالعات بهروز و مستمر داشته باشیم. همچنین برای موفقیت در پژوهش باید به مهارتهای نگارش و پژوهش مسلط شویم و از روشهای پژوهش جدید و نو استفاده کنیم؛ همچنین باید صبور باشیم و حوصله به خرج دهیم زیرا پژوهش به خصوص در زمینه علوم انسانی و اسلامی زود جواب نمیدهد.
پژوهش خوب نیازمند حوصله و دقت است؛ ما عادت داریم خیلی زود به نتیجه برسیم و همین باعث بازشدن پای محقق به بداخلاقیهای پژوهشی و کپیکردن از این و آن میشود؛ پژوهش بدون صبر و برنامهریزی و صرف وقت مناسب و مطالعه جدی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
الان دانشجویان مراجعه زیادی برای انجام تحقیقات تربیتی، روانشناسی، رشد و شخصیت و ... دارند ولی فقط دوستداشتن و انگیزه برای کارهای جدید کفایت نمیکند بلکه باید این کارها عمیق و مفید باشد تا بتواند جای خود را باز کند لذا باید رشتههای بینارشتهای به نحوی تعریف شود که دو دانشکده متولی این رشتهها باشند تا تعامل ساختاری رخ دهد و در این صورت پژوهشهای مفیدتر و گستردهتر خواهیم داشت.
الان متأسفانه عمدتا کارهای بینرشتهای به دلیل همین که از عمق لازم برخودار نیست مفید و کاربردی برای جامعه هم نیست و دیده نمیشود بنابراین باید پژوهشکدههای بینارشتهای تعریف کرده و دو گروه متخصص در کنار هم کار کنند. البته مشکل دیگری که در این عرصه داریم این است که بین متقاضیان و پژوهشگران باید ارتباط لازم برخوردار شود و سامانههایی در این زمینه تعریف شود. الان مؤسسات و مرکزا مختلفی وجود دارند که نیازمند پژوهشگران توانمند هستند و از طرف دیگر کسانی متقاضی این نوع کارها هستند ولی سامانهای که بتواند این دو را به همدیگر متصل کند نداریم.
انتهای پیام