به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره کتاب «شوق گفتوگو و گستردگی فرهنگ تکگویی در میان ایرانیان» نوشته حسن قاضی مرادی، از سلسلهنشستهای سهشنبههای فصل سخن، روز گذشته، 30 خردادماه در محل کتابفروشی و انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
سمیرا قاسمی، روزنامهنگار در ابتدای این نشست اظهار کرد: از عنوان کتاب پیداست که گفتوگو برای افراد مشتاق به آن در جامعهای که فرهنگ تکگویی در میان مردمش غالب است، میتواند دشوار باشد. این کتاب نوشته حسن قاضی مرادی، پژوهشگر، جامعهشناس و مترجم بوده که در حوزه روانشناسی اجتماعی مردم ایران کارهای بسیاری انجام داده است. کتاب سال 91 در نشر اختران به چاپ رسیده و چاپ سوم آن در سال گذشته روانه بازار نشر شد.
وی افزود: مباحث این کتاب در چهار فصل بیان شده است؛ فصل اول به تکگویی و تفاوت آن با مشاجره اختصاص دارد. فصل دوم جلوههایی از تکگویی در فرهنگ سیاسی، اجتماعی و عرفانی ایران را بیان میکند. در فصل سوم، تعریفی از گفتوگو، هدف و پیشنیازهای آن ارائه شده و فصل چهارم در قالب یک پیگفتار، بحثی با عنوان ارتباط گفتوگو، دموکراسی و عشق را توضیح داده است. در این پیگفتار، درباره لزوم گذار از یکسانخواهی به یگانگی با دیگران در عین احترام به تفاوتها سخن گفته شده است.
در ادامه این نشست زهرا امیری، مدرس و پژوهشگر جامعهشناسی درباره کتاب شوق گفتوگو بیان کرد: با توجه به تعریف گفتوگو باید به بررسی فرهنگ ایرانی و قسمتهای گوناگون آن بپردازیم؛ فصل چهارم کتاب پینوشتی درباره چگونگی تأثیر گفتوگو در رسیدن به دموکراسی است که امروز مورد بحث ما قرار نمیگیرد. به گفته نویسنده، طی ۱۰۰ سال اخیر، درک متعالیتری از گفتوگو بهویژه در کشورهای غربی شکل گرفته است و اگرچه آنها نیز مؤلفههای ضدگفتوگو یا چنین مشکلاتی دارند، ولی پی بردن به نکات مثبت، فواید نظریهها و مؤلفههای گفتوگو، دلیل اصلی پیشی گرفتن غربیها در این زمینه است.
وی ادامه داد: گاهی وسعت و گستردگی مفاهیم علوم انسانی به حدی است که فهم، توضیح و بیان آن بسیار سخت و دشوار میشود؛ بهطوری که حین صحبت درباره موضوعی، ابتدا باید به توضیح اینکه موضوع ما چه چیزی نیست، بپردازیم تا بعد از آن بتوان گفت که موضوع اصلی چیست. برای مثال، گفتوگو تحمیل، مشاجره، مذاکره، بحث و گپ دوستانه دو نفر با یکدیگر را شامل نمیشود. نظریههای گفتوگو چیزی نیست که کسی تألیف کرده و غیرقابل تغییر باشد. برای مثال، گفتوگو حاصل تجربههای بشری بوده و در طی زمان به دست آمده است.
این مدرس دانشگاه و پژوهشگر در توضیح تکگویی بهعنوان اولین مبحث کتاب گفت: تکگویی حاصل حقیقتی است که یک نفر بیان و به دیگران ابلاغ میکند. تکگویی حقیقتی تجویز شده است که حرف دیگری در آن نیست و فقط میتوان آن را پذیرفت. برای مثال در عرفان، ادبیات و اشعار حماسی تکگوییهایی وجود دارد. فرد تکگو حقیقت از پیش تعیین شدهای به میدان میآورد، آن را به دیگری ابلاغ میکند و مخاطب مجبور به پذیرش سخن اوست؛ در حالی که این ارتباط بر مبنای گفتوگو نیست.
وی درباره تعریف کتاب از گفتوگو تصریح کرد: گفتوگو عملی است که طی آن میان دو نفر ارتباط شکل میگیرد. دلیل استفاده از واژههای «عمل» و «ارتباط» در این تعریف، فقط ارتباط کلامی نیست، بلکه حالات چهره و زبان بدن هم در میدان گفتوگو مهم است و هر یک از کنشگران در این زمینه عملکردی دارند. دلیل اهمیت این مسئله برای ما، حالت گذار ایران از سنت به مدرنیته است. در این دوره از تاریخ، غیر از انتخاب دموکراسیسازی، چاره دیگری نداریم و یکی از جلوههای دموکراسیسازی، پرداختن به حوزههای گفتوگو است؛ زیرا خود گفتوگو همزمان میتواند ابزار و پیامد دموکراسیسازی باشد. بنابراین، در جریان دموکراسیسازی به گفتوگو نیاز داریم.
امیری درباره کتاب «دموکراسی گفتوگویی» نوشته میخائیل باختین و نوشتههای ریچارد رورتی گفت: بسیاری از مباحث این کتاب و آن نوشتهها با کتاب شوق گفتوگو مرتبط است، بهطوری که میتواند در درک بهتر گفتوگو به ما کمک کند. همچنین به گفته نویسنده کتاب شوق گفتوگو، هر یک از افراد در مقام من با جهان هستی و دیگران مواجه میشوند و اگر این رویارویی فقط حقیقت از پیش تعیین شدهای با خود به همراه داشته باشد، به تکگویی تبدیل و طی آن اراده و نظر فرد به دیگری تحمیل میشود. در جریان تکگویی، مخاطب بهمثابه شیء بدون شعور و آگاهی در نظر گرفته میشود، در صورتی که گفتوگو چنین نیست؛ زیرا در این شیوه ارتباطی دیگران را در مقام آگاهی و شعور میبینیم.
وی تأکید کرد: شخص تکگو تجویزگری است که فقط حرف خود را قبول دارد و این مسئله در فرهنگ ما نیز بسیار رایج است؛ پس در جریان تکگویی شاهد القای نظر به دیگری و جدایی بین گوینده و مخاطب هستیم. در تکگویی، مخاطب بیشتر نقش شیء دارد و چنین روابطی آمریتی بوده و یک نفر گوینده و دیگری پذیرنده است. طبق گفته کتاب، تکگو در قفس حقایق خودش اسیر است؛ یعنی شخصی که نظر و عقیده خود را به دیگری تحمیل میکند، به اصطلاح بیچارهتر از مخاطب خود است؛ چون در قفس حقایق خود گرفتار شده و نمیتواند با دیگری سخن بگوید. بنابراین، دیدگاههای او تغییر نمیکند.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه در تکگویی با فقدان پرسشگری مواجهیم، افزود: در تکگویی هیچ نوع برابری میان شخص سخنگو و مخاطب او وجود ندارد. از نظر کتاب، تکگویی به نوعی تحقیر انسان است، رابطه فرادست و فرودست در آن جاریست و در جوامعی که از نظر فرهنگی و اجتماعی پیشرفت نکردهاند، یا به گفته کانت، «از نابالغی خود به تقصیر خویشتن خویش خارج نشدند» نیز رواج دارد. رد پای دیدگاههای کانت را میتوان در کتاب حسن قاضی مرادی دید؛ بهخصوص جایی که معتقد است، وقتی طبیعت انسان را به بلوغ رساند، باید شجاعت رهانیدن خود از قیدوبند اندیشههای گذشتگان را داشته باشد و خود را نجات دهد.
وی افزود: تکگو گمان میکند زرنگ است و توانایی به کرسی نشاندن کلام آخر را دارد، در حالی که تکگویی یک نفر به تکگویی مخاطب منجر میشود؛ زیرا فضای گفتوگویی شکل نمیگیرد و میل به تکگویی در مخاطب ایجاد میشود. همچنین بحث کردن دو فرد تکگو به ایجاد مشاجره میانجامد. بنابراین، مشاجره ترکیب افراد تکگویی است که هر کدام بستهبندی حقیقت را همراه خود دارند و کلام آخر را بیان میکنند؛ به علاوه، از رسیدن به مفاهمه و روشنگری جلوگیری میکند تا به مشاجره منجر شود و هر کس پیشداوریها و حقیقت خود را با تعصب به دیگری تحمیل میکند.
امیری ادامه داد: نقش ایدئولوژی در مشاجره بسیار مهم است، بهطوری که معمولاً مشاجره میان افراد معتقد به ایدئولوژی ایجاد میشود. این افراد ایدئولوژی را بهمثابه نوعی بستهبندی ذهنی میدانند و حاضر نیستند هیچ تأملی درباره آن داشته باشند. بنابراین، مجبور به تکاندیشی و تکگویی هستند. در مشاجره، اعتماد هم وجود ندارد که به ریا و ریاکاری منجر میشود که آفت تکگویی است و این آفت از فرهنگ ایرانی هم دور نیست.
وی تصریح کرد: هر فردی در مشاجره گمان میکند تمام حقیقت و طرف مقابل تمام باطل است و به همین دلیل، هیچکس از سخن خود کوتاه نمیآید و مشاجره شکل میگیرد؛ در حالی که هدف گفتوگو، مفاهمه و رسیدن به حقیقت است و هیچکس حقیقت از پیش تعیین شدهای همراه خود ندارد. افراد میدانند که پیشفرضها و اعتقاداتی از گذشتگان به آنها رسیده و همراهشان است، ولی با هدف انتقال ایدهها و معناها وارد گفتوگو میشوند. بنابراین، به جای عقاید، ایدههای خود را در گفتوگو بیان میکنند. این معناها و ایدهها به ایدههای جدید، ایدههای مشترک یا کاهش تفاوتها منجر میشوند، ولی هیچکس در گفتوگو دیگری را حذف نمیکند.
این مدرس و پژوهشگر در توضیح روشنگری در گفتوگو اظهار کرد: این کلمه در کتاب از اندیشههای کانت گرفته شده است، او مقالهای با عنوان « پاسخ به پرسش روشنگری چیست؟» دارد که به کتاب تبدیل شده است. نویسنده به حدی تحت تأثیر اندیشههای کانت قرار دارد که در متن کتاب خود از بعضی مفاهیم کانت مثل کلمه روشنگری استفاده کرده است.
وی یادآور شد: هر کدام از ما با ایده خاص خود وارد گفتوگو میشویم و آن را با دیگری در میان میگذاریم؛ برای دیگران پرسشهایی درباره یکی از ایدهها مطرح میشود که صاحب آن باید با هدف روشن شدن ایده برای مخاطبان به آنها پاسخ دهد. بنابراین، در جریان مکالمهها هدف اصلی از ایده اولیه روشن میشود و نکته و ایراد گرفتن در گفتوگو مطرح نیست. گفتوگو، رسیدن به درک منسجمتری از خود را فراهم میکند و به اشتراک گذاشتن ایده با دیگران میتواند باعث واضحتر شدن آن شود. مخاطب ما در گفتوگو باعث مردد شدن نسبت به عقیدههایی میشود که از گذشتگان به ما منتقل شده است.
به گفته امیری، گفتوگو هیچ انتهایی ندارد و میتواند با طرح موضوعات جدید ادامه پیدا کند. گفتوگوی اصلی با افراد دارای عقیدهها و نظرات متفاوت ایجاد میشود و به گفته کتاب، گفتوگو با افرادی که عقاید و نظرات موافق با ما داشته باشند، اصلاً گفتوگو نیست. هدف اصلی، طرح ایده با افراد متفاوت و استفاده از نظرات آنهاست که شاید در نهایت به نتیجه یا ایدهای مشترک برسد و شاید هم به نتیجه نرسد.
وی تأکید کرد: در جریان گفتوگو، افراد متمایز درباره موضوعی مشترک با یکدیگر صحبت میکنند و اگر کسی درباره موضوعی غیر از مبحث مشترک میان افراد چیزی بگوید، از دایره گفتوگو خارج میشود؛ زیرا موضوع مشترک باید میان افراد حفظ شود. هر کس وظیفه دارد عقاید و پیشفرضهای خود را حتی اگر نمیتواند به حالت تعلیق درآورد، از آنها آگاهی داشته باشد؛ زیرا در بسیاری از موقعیتهای گفتوگو، عقاید و اندیشههای پیشین مانع فهم سخن ما و مخاطب میشود.
این مدرس دانشگاه درباره اصول و مؤلفههای گفتوگو توضیح داد: مشارکت یکی از اصول گفتوگو است. از نظر نویسنده، جهان کل یکپارچه و فاصله میان انسانها انتزاعی است. شاید منظور نویسنده این باشد که ما در مشارکت با دیگران، کل را ایجاد میکنیم و یکی از ویژگیهای خطرناک ذهن ما، تکه تکه کردن برای فهم راحتتر است و در ادامه این روند، انسانها را هم تکه تکه و بعد قضاوت میکنیم. ما در فرهنگ ایرانی یاد گرفتهایم تا تکههایی از انسانها را که قضاوتها و پیشداوریهای ما را تأیید میکنند، انتخاب کنیم. در صورت گفتوگو داشتن با افراد در این کل یکپارچه، میتوانیم هماندیشی نیز داشته باشیم و به خلق یک معنای مشترک دست بزنیم.
وی درباره مهارت گوش کردن گفت: فقط به اینکه دیگران چه چیزی را چگونه میگویند، باید اهمیت بدهیم، ولی شخص گوینده اهمیتی ندارد. شنونده فعال بودن یعنی تا حدی به گوینده گوش دهیم که رونوشتی از سخنان او در ذهن ما شکل بگیرد تا در ادامه بتوانیم سخنان او را بهطور دقیق ارائه دهیم و اگر مطالبی را متوجه نشدیم، بتوانیم به درستی از گوینده درباره آن سؤال کنیم. حتی اگر سخن گوینده تکراری باشد، باز هم باید بهطور دقیق گوش دهیم. در بخش شنیدن باید باورها و پیشداوریهای خود را به حالت تعلیق درآوریم، یا حداقل نسبت به وجود آنها آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم بدون مقاومت به مطالب جدید گوش دهیم.
امیری افزود: در جریان گفتوگو نباید به قصد و نیت دیگران کاری داشته باشیم، حتی اگر فرد گوینده هم به سخنان خود عمل نکند، شاید بتواند برای ما مفید باشد. به گفته کانت، در همه موقعیتها سؤال اساسی «چرا اینچنین است؟» وجود دارد. درک با واسطه را باید کنار بگذاریم و به فرایندهای ذهنی خود آگاه شویم. همین که بدانیم مسائلی مانع فهم ما از دیگران شده، تعلیق که قلب گفتوگو است، ایجاد میشود. هر کس باید دائم به خود تذکر دهد که حقیقت مطلق نیست و ممکن است اشتباه کند.
وی درباره ضرورت تعلیق اظهار کرد: اندیشه هر فرد فقط میتواند به پارههایی از حقیقت دست یابد. بنابراین، اگر از محدود بودن ذهن خود آگاهی داشته باشیم، میتوانیم پیشفرضهایی را که مانع میشود، کنترل کنیم. تعلیق همان تردید کردن است، نه برای رد کردن نظر دیگری، بلکه برای آگاهی یافتن؛ تعلیق باعث عینیتر شدن آگاهی یا درک بهتر منظور دیگران میشود. مفهوم ایقان در برابر تعلیق قرار دارد، به معنای دانستن با جزمیت و بدون قید و شرطی که حاضر نیستیم درباره آن تردید کنیم و کاملاً ضد گفتوگو است.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام