مصباح یزدی: خدایا ما را مثل دلقک فرعون ببخش
کد خبر: 4150947
تاریخ انتشار : ۰۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۱

مصباح یزدی: خدایا ما را مثل دلقک فرعون ببخش

همزمان با روز عرفه بخشی از سخنان آیت‌الله مصباح یزدی در سال 85 پیرامون گستره رحمت الهی را در ادامه می‌خوانید که در ضمن آن داستان جالبی از بخشودگی دلقک فرعون نقل می‌شود.

به گزارش ایکنا، همزمان با روز عرفه بخشی از سخنان آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی در سال 85 پیرامون گستره رحمت الهی را در ادامه می‌خوانید که در ضمن آن داستان جالبی از بخشودگی دلقک فرعون نقل می‌شود؛

یكى از علما داستانی را نقل مى‌‌كرد که یادم نیست در كتابی خوانده باشم؛ ولى ناقل، مرد بزرگى بود كه بى جهت و بى سند نقل نمى‌‌كرد. داستان مربوط به بنى اسرائیل و فرعون است. وقتى حضرت موسى با برادرشان هارون براى دعوت فرعون آمده بودند، یك لباس شبانى پوشیده بودند و یك چوبدستى دستشان بود، به دربار فرعون آمده بودند. خدمه دربار پرسیدند: شما كه هستید و این‌جا چه كار دارید؟ موسی گفت: من پیغمبر خدا هستم و آمده‌‌ام فرعون را دعوت كنم. خدمه دربار به آنها خندیدند و گفتند: از اینجا بروید. 

فردا حضرت موسى و هارون، دوباره به دربار فرعون آمدند و همین جریان تكرار شد. در روایت نقل شده كه آنها چهل روز به دربار فرعون مى‌‌آمدند اما كسى راهشان نمى‌‌داد. فرعون دلقكى داشت كه وقتى خسته می‌شد، برایش بازى در مى‌‌آورد و فرعون را مى‌‌خنداند. این دلقك چند بار در مسیر رفتن به دربار، ‌‌دیده بود كه چوپانى ایستاده و با چوبی در دست مى‌‌گوید: من پیغمبر خدا هستم و آمده‌ام فرعون را دعوت كنم. 

یك روز این دلقك لباس چوپانى پوشید و چوبی به دست گرفت و به كاخ فرعون رفت و جلوى فرعون ایستاد. فرعون پرسید: این چه لباسى است كه پوشیده‌اى؟ دلقك گفت: من پیغمبرم؛ آمده‌ام تو را دعوت كنم. فرعون و اطرافیانش به خنده افتادند و این یكى از سوژه‌‌هاى خندیدن فرعون شد و هر روز این لباس را مى‌‌پوشید و مى‌‌آمد به دربار و می‌گفت: من پیغمبرم و آمده‌ام تو را دعوت كنم؛ یا قبول كن، یا عذاب نازل مى‌‌شود. درباریان هم مى‌‌خندیدند. 

بالاخره یك روز فرعون گفت: این حرف را از كجا یاد گرفته‌اى؟ دلقك گفت: كسى هست كه مى‌‌آمد مقابل دربار و این حرف‌ها را می‌گفت. فرعون گفت: بگویید خودش بیاید تا او را ببینیم. این جریان زمینه‌‌اى شد كه موسى را به كاخ فرعون راه دادند. فرعون به موسی و هارون اجازه داد تا آنها را ببینند و بخندند. آن آقاى بزرگوار نقل مى‌‌كرد كه وقتى عذاب بر فرعونیان نازل شد و همه آنها غرق شدند، خطاب رسید كه این دلقك را نجات دهید. فرشته‌‌ها گفتند: این هم از اصحاب فرعون و كافر است. خطاب آمد كه این لباس دوست ما را مى‌‌پوشید و اداى دوست ما را در مى‌‌آورد.

معنای این حرف این است كه گاهى ادا درآوردن هم مطلوب است. باید حال ما این‌گونه باشد كه ما لیاقت دعا كردن نداریم. ما كجا، ساحت قدس الهى كجا؟ اگر ما بخواهیم مطالبی كه در مضامین دعاها وارد شده، واقعا خودمان قصد انشاء كنیم و بگوییم ما این حرف‌ها را مى‌‌زنیم، مثل بنده‌‌اى، بخواهم چنین بگویم، جا دارد، به دهانمان بزنند و بگویند: خفه شو! تو كجا و این حرف‌ها كجا؟ پیش ما دروغ مى‌‌گویى؟ كس دیگری را پیدا نكرده‌اى كه فریبش بدهى؛ مى‌‌خواهى خدا رافریب بدهى؟

ما باید بگوییم: ما اداى دعاخوان‌‌ها را در مى‌‌آوریم ... امروز ما را مثل دلقک فرعون ببخش! آخر ما هم لباس دوست تو را می پوشیم، ما هم دم از امام حسین(ع) می‌زنیم.

انتهای پیام
captcha