اخلاق و معنویت جدا از منطق قرآنی نیست + فیلم
کد خبر: 4184916
تاریخ انتشار : ۲۸ آذر ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۶
عزت‌‌السادات میرخانی در گفت‌وگو با ایکنا:

اخلاق و معنویت جدا از منطق قرآنی نیست + فیلم

استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه اخلاق و معنویت جدا از منطق قرآنی نیست با طرح این پرسش که چرا بنیان زندگی براساس فکر پاک، لقمه پاک و نطفه پاک بسته می‌شود؟ گفت: این سه عنصر هویت‌ساز هستند. نمی‌توان از هیچ یک از قوانین، مختصات اخلاق و معنویت را جدا کرد، حتی آنهایی که می‌گویند که بین اخلاق و فقه تفاوت وجود دارد، در این تصورند که این تفاوت به دلیل الزام به انجام است.

اخلاق و معنویت جدا از منطق قرآنی نیستعزت‌السادات میرخا‌نی، دانش‌آموخته مدرسه عالی شهید مطهری و عضو گروه مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس و دارای مدارک کارشناسی‌ارشد ناپیوسته علوم و معارف اسلامی و دکتری علوم و معارف اسلامی گرایش فقه و اصول حوزه علمیه قم است. او که متولد 1333 در تهران است در کنار تدریس، نگارش کتب و مقالات در نشریات معتبر، استاد راهنمایی بسیاری از پایان‌نامه‌های دانشجویی ارشد و دکتری سطح سه و چهار حوزه، فعالیت علمی او در سطوح عالی حوزه و دانشگاه است.

میرخانی در دانشگاه‌‌های امام صادق(ع)، الزهرا، مذاهب اسلامی، علوم قضایی و ... تدریس و با حوزه‌هایی چون رفیعه المصطفی(ص)، حضرت عبدالعظیم(ع)، کوثر(س)، نورصالحی و قائم چیذر همکاری آموزشی و پژوهشی داشته است و مسئولیت‌ها و خدماتی از جمله ارائه روش‌شناسی تولید علم در قرآن کریم را ارائه داده است. با توجه به برگزاری آئین نکوداشت بانوان مبلغ و محفل‌دار قرآن کریم شهر تهران طی آذرماه و توجه آن به دو موضوع اخلاق و معنویت و نیز ضرورت بررسی نقش بانوان کنشگر قرآنی و مبلغ در عرصه‌‌های مختلف با این پژوهشگر حوزه زنان و خانواده، گفت‌وگو داشته‌ایم که موارد ذیل مطرح شد؛

  • آیا اخلاق و معنویت، جدای از زندگی بشر است؟
  • براساس منطق وحیانی حضور معنویت در چه لایه‌هایی از زندگی بشر است؟
  • راهکار در مسیر تبلیغ و کار مبلغ چیست؟
  • ارتباط چهره به چهره مبلغ یا ارتباط رسانه‌ای؟
  • اهمیت نخبه‌شناسی در مسیر تربیت مبلغ

ایکنا_ درباره نقش و جایگاه بانوان فعال در حوزه قرآن و عترت در ترویج اخلاق و معنویت جامعه، توضیحاتی بفرمایید.

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيراً» در ابتدا باید این نکته را دریابیم که چه ضرورتی برای تحقق اخلاق و معنویت در جهان معاصر است و این امر در احیای تمدن اسلامی چه جایگاهی دارد؟ براساس منطق وحیانی، قرآن تعلق به منطقه خاصی ندارد. ذکورت، انوثت، قومیت، جنسیت، رنگ و نژاد، هیچکدام ملاک از جهت «هدی للناس» نیست. به همین جهت شما بسیاری از آیات قرآن کریم را می‌بینید که منطقش با «يا أَيُّهَا النَّاس» آغاز می‌شود. به عنوان مثال خدای متعال در سوره حجرات می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» در اینجا بنیان منطق تمدن بشری دقیقاً براساس منطق وحیانی روشن می‌شود. جنسیت، قومیت، ملیت و رنگ و زبان عوارض و شناسه زندگی مادی است. سه عنصر معرفت و شناخت، کرامت و تقوی جایگزین اعراض مادی می‌شود. شما وقتی که سیر آیات را در انسان‌سازی و حتی در مسائل مادی می‌بینید، حتی خوراکی‌ها کد خاص و ملاک توحیدی دارد به عنوان مثال در سوره انعام می‌فرماید: «وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» قرآن در اینجا ارتباط خوراکی‌ها را با منطق معنویت و اخلاق بیان می‌کند. گوشت و خوراکی غیر مذکی ممنوع است. در عرصه معاملات هم به همین شکل تأکیداتی هست و می‌فرماید: «لاتَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ».

بر همین اساس در منطق وحیانی نه تنها حضور معنویت لازم است، بلکه از کوچکترین موضوعات مرتبط با بشر و حتی جزء جزء زندگی فرد با گزینه تقوی مزین است و زبان انسانیت، کرامت و ارزش‌ها بر آن حاکم است. این طور نیست که سوره حجرات را فقط سوره مباحث اخلاقی بدانیم و نمی‌توان این تفکیک را درباره این سوره قائل شد. حتی برخی‌ سوره‌ها مثل طلاق، به دلیل اینکه خود طلاق نزد خدای متعال منفور است، از سوی برخی کمتر خوانده می‌شود، در صورتی که سوره طلاق سوره‌ مهارت‌های زندگی براساس ارزش‌های انسانی و زندگی درون‌خانواده است. اگر واژه‌های تقوا را در این سوره کوچک بررسی کنید، می‌بینید که خداوند چقدر بر این واژه تاکید می‌کند. می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِی لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا» آیه ابتدای این سوره در مورد عده طلاق صحبت می‌کند، واژگان تقوا در این سوره موج می‌زند. بایستی گفت که در این سوره خدای متعال سکنی را به عهده مرد می‌گذارد و می‌گوید که مسکن و مامن امنیت زن را حتی در زمان عده برهم نزنید. این در منطق سعه حقوق بشر چه جایگاهی‌ دارد؟ انتهای آیه دوم و سوم همین سوره که به آن استناد بسیاری هم می‌کند، می‌گوید: «ومَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَیءٍ قَدْرا» پس شما نمی‌توانید سوره‌ای را به عنوان سوره‌های اخلاقی، متمایز کنید.

همچنین در ابتدای سوره نساء که به بحث توسعه جمعیت اشاره می‌کند، مهمترین توسعه را توسعه نفوس بشری براساس سلامت انسانی و اخلاقی معرفی می‌کند. در این سوره می‌فرماید: «یا أَیهَا النّاس‌ُ اتَّقُوا رَبَّکم‌ُ» یعنی ای مردم! از مخالفت با فرمان‌های پروردگار‌تان بپرهیزید، پس باید آن مسیری که خدا برای ما تعیین کرده است، قدم برداریم. در بسیاری از آیات هم این را تأکید می‌کند.

اگر منطق حقوق بشر را در ساختار تمدن با منطق قرآنی بررسی کنیم، می‌بینیم که خدای متعال در قرآن می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ» همه شما از نفس واحده آفریده شده‌اید، هیچ برتری و فضیلتی از جهت کالبد و طبیعت مادی با هم ندارید و بعد می‌فرماید: «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما» توسعه نفوس و جمعیت براساس محوریت اندیشه توحیدی که بشر هیچ راه گریزی برای سعادت، هدایت و حتی حفظ زندگی در ابعاد مادی‌اش غیر از این راه وجود ندارد. در ادامه می‌فرماید: «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» بعد به تمامی آیات در عرصه فردی، خانوادگی و اجتماعی با گستره ارتباطات اجتماعی اشاره می‌کند. به عنوان مثال در روابط مادی می‌فرماید: «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‌ أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً» در تصرفات مادی خود دچار اشتباه در آن چیزی که حقیقت سلامت ارتباط در آن است، نشوید.

اخلاق و معنویت نه تنها چیزی جدایی از زندگی بشر و منطق قرآنی نیست، بلکه از مختصات این قانونگذاری است. در سوره حجرات خداوند سه موضوع را خط بطلان می‌کشد و می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» آیا ذکورت و انوثت موضوعیت دارد؟ خیر. بلکه قبیله، قبیله، کشور کشور و رنگ‌ها. اما سه گزینه را به جای سه گزینه دیگر معرفی می‌کند، اولا بنیان تمدن بشری نه براساس جنگ و نه براساس خشونت و بی‌عدالتی است، بلکه مبنا براساس معرفت، کرامت و تقوا است؛ بنابر این با این تعریف منطق قرآن قبل از اینکه قانون را برای جامعه دینی بسازد، گفتمان تمدن بشری دارد.

به عنوان مثال در مسئله پوشش و عفاف در سوره مبارکه نور می‌فرماید: «‌قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» که جایگاه پاکدامنی را در آیات قرآن و تأثیر آن در معنویت و سلامت نَفس، عقل، مال و سلامت دین خواهید دید.

اگر نظام قانون‌گذاری الهی منشأ، توحیدی و الهی نداشت «لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً». در دانشگاه بشری و در جامعه‌شناسی در تعریف هویت می‌بینید، حتی بین جامعه‌شناسان عمدتا وحدت‌رویه وجود ندارد. حتی تعریف درستی از هویت نیست. از نظر اسلام بنیان هویت، وراثت، تربیت و فرهنگ است؛ بر همین اساس ژن‌ها علاوه بر مختصات ظاهری، مختصات باطنی و معنوی خانواده و والدین را هم منتقل می‌کنند. قرآن هم در این خصوص می‌فرماید: «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِی خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ۚ كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ» یعنی سرزمین پاکیزه و مستعد، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید؛ اما سرزمین‌های ناپاک، جز گیاه اندک و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید؛ این گونه آیات خود را برای گروهی که شکرگزارند، شرح می‌دهیم. بعد می‌فرماید: «الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ» و به هر چیزی که ارزش‌ها، انسانیت و معنویت را دچار آسیب می‌کند، اشاره دارد.

حال اینجا سوال این است که چرا برخی از جرایم کیفر دارد؟ به عنوان مثال می‌گویند دروغ که گناه کبیره است، حد ندارد، اما زنا حد دارد. یکی جرم است و کیفر دارد و دیگری گناه کبیره است، اما کیفر ندارد. تفاوت این دو چیست؟ لذا می‌گوید: حاصلِ شهوت، ارزش‌‌های معنوی را نمی‌تواند انتقال دهد و با حاصلِ عفت متفاوت است. به این معنی بنیان معنویت را از همان انعقاد نطفه می‌بندند. لذا در سوره مبارکه نور یک مصونیت ذاتی و وجدانی که با باید و نباید هم نمی‌شود، وجود دارد. پس شما نمی‌توانید اخلاق و معنویت را از هیچ آیه‌ای جدا کنید.

یا دلیل تأکید بر نماز چیست؟ به این دلیل است که زمینه معنویت را بالا می‌برد و زمینه فحشا را پایین می‌آورد یا در مورد روزه می‌فرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‌» و بعد می‌فرماید: «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ...»، یعنی خدا نمی‌خواهد، حکمی بنویسد که کسی اذیت شود، بلکه می‌خواهد انسان جایگاه کبرایی خودش را درک کند و عظمت خود را بفهمد. حال آیا شما می‌خواهید آیات اخلاق و معنویت را جدا کنید؟ قطعاً نمی‌توانید.

خدای متعال می‌گوید که انسان بایستی شایستگی انسانی داشته باشد. آیات حصن در قرآن که به معنی مصونیت است، به این موارد اشاره دارد. به عنوان مثال در عرصه کلام، رسول خدا(ص) می‌فرماید: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی، فمن دخل حصنی امن من ناری» حضرت می‌خواهد، روشن کند که شما در چه مسیری حرکت کنید. آیا مسیر ولایت انسان الهی را دارید؟ ولایت یعنی چه؟ ولایت یعنی یک انسان کامل، نقیصه یک انسان ناقص را کامل کند. علامه طباطبایی در رساله‌الولایة در تعریف ولایت می‌گوید: ولایت برداشتن پرده‌ها بین، ولی و مولی علیه به گونه‌ای است که مولی علیه نقیصه‌اش را با پیوند ولی جبران کند. پس چه شما مبانی و مبادی کلامی و فکری را در نظر بگیرید و چه دامنه قوانین جزائی و مدنی را، هیچکدام را نمی‌توانید از اصل جدا کنید. برخی چیزها ریشه و اصل است. اینجاست که شما به واژگانی مثل شانس و قسمت خط ابطال می‌کشید.

زندگی براساس یک سری اصول است که در این اصول حقیقت انسانیت، کرامت، عزت، سلامت و هدایت تعریف شده است و لذا آیه «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» یا «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»، به این معنی است که هر انسانی در گروی عملکردش است. وقتی به ما می‌گویند، ازدواج کنید، انسان باید ابتدا انتخاب اصلح کند. بنیان پاکی و معنویت در چند جهت با تشکیل خانواده صورت می‌گیرد.

چرا بنیان زندگی براساس فکر پاک، لقمه پاک و نطفه پاک بسته می‌شود؟ به این دلیل که این سه عنصر هویت‌ساز هستند. شما نمی‌توانید از هیچ یک از قوانین، مختصات اخلاق و معنویت را جدا کنید، حتی آنهایی که می‌آیند و می‌گویند که بین اخلاق و فقه تفاوت وجود دارد، فکر می‌کنند، این تفاوت به دلیل آنجایی است که الزام به انجام هست و به تعبیری بکن و نکن وجود دارد. بلکه عرصه مستحبات و مکروهات عرصه مسائل فقهی است و احکام تکلیفی در پنج عرصه ارائه طریق می‌کند که یک عرصه عرصه مباهات است که اختیار انسان را در انتخاب موارد مباح می‌آزماید.

اخلاق و معنویت جدا از منطق قرآنی نیست

ایکنا- با این توضیحات و مباحثی که مطرح کردید، باید بپذیریم که در سبک زندگی با سیر منطقی قرآن همراه نشده‌ایم و گویی صراط مستقیم را به درستی نشناختیم و این معضلات و آسیب‌ها از عدم انس جامعه با قرآن می‌آید. راهکار در مسیر تبلیغ و کار مبلغ چیست؟

مسیر تبلیغ بسیار روشن است. خدای متعال از مقام صدور وحی به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: تو مذکّری، مبلغ و هادی هستی. می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»؛ این «بلغ» حد اعلایش پیامبر است، اما دامنه‌اش همه انسان‌ها را در برمی‌گیرد؛ لذا می‌فرماید: «الذین یبلغون رسالات الله» و بعد می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» یعنی رسالت یک انسان با تبلیغش به هم گره خورده است، آنچنان که در رسالت نبوی گره خورده است. مسئولیت رسالت تبلیغ را در آیات مختلف قرآن داریم به عنوان مثال در آیه «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ» یک شخصیتی را از مبلغ می‌سازد که هیچ ترسی در او نیست «لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» خلاصه آن که به میزانی از این دریا می‌توانی بچشید که درونت را برای این دریا آماده کرده باشید. یکی از مختصات مبلغ نیز شرح صدر است «ربِّ اشْرَحْ لی صَدری و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لسانی یَفقَهوا قَوْلی»

ما یکسری استنطاق و یک سری استفهام در قرآن داریم که خود اینها وظایف انسان را در جایگاه‌های مختلف روشن می‌کند. به عنوان مثال در سوره توبه می‌فرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ» حالا باید ببینیم ضعف کجاست؟ و در ادامه می‌فرماید: «لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ».

باید چهل سال گذشته وضعیت اداره کشور را بررسی کنیم. خلأها را بررسی و سپس چاره‌جویی کنیم. جایگاه قرآن را در مسیر تبلیغ بسنجیم. راهبردها را به دست آوریم.

به عنوان کسی که در هشت دانشگاه تدریس داشتم، خلأیی را هم در حوزه و هم در دانشگاه شاهد بودم و آن مهجوریت قرآن کریم است. پیامبر(ص) از چه چیزی شکایت می‌کند؟ «وَقَالَ الرَّسُولُ يَرَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُوراً» حتی از اساس قرآن از جمله فرقان، برهان، تبیان، میزان، شفا، نور، عزیز، حکیم و ... غافلیم. در قرآن می‌فرماید: «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» هیچ چیز این قرآن را نمی‌توان، کنار زد و این کلام تا ابد قابل ابطال نیست. لذا قرآن مکررا در مقام تحدی به مشرکان می‌گوید: اگر می‌توانید آیه‌ای مثل این قرآن بیاورید. خدای متعال با دست قدرتش هستی را آفریده و با منطق وحیانی‌اش حقیقت عالم که همان قرآن کریم است به عنوان تبیان، فرقان، میزان و شفا و نزدیک به پنجاه وصف به بشر ارائه کرد.

ایکنا_ آیا طی این سال‌های اخیر در تربیت مبلغ و مروج قرآن وعترت درست عمل کردیم؟ یا خودمان در به مهجوریت قرآن دامن نزده‌ایم؟

ما فکر کرده‌ایم که قرآن تنها برای بیان احکام شرعی است؟ نه به گستردگی ابعاد ارتباطات در زندگی بشر. اگر فقط بخواهیم گستره ارتباطات را در قرآن بسنجیم آنقدر وسیع است که در هیچ سیستم حقوقی اینقدر دقیق و وسیع نیست. امروز در قرآن، ارتباطات بین‌الملل بسیار قابل اخذ و تاملات است. آیات ولاء مثبت و منفی، آیات اطاعت، آیات امامت، آیات خلافت، آیات بیعت و هجرت، شما آیات اخراج پیامبر از وطنش را بخوانید و بعد مسئله حب وطن را در عین ایمان و ولایت حق را بررسی کنید و ببینید چه جایگاهی دارد؟ امروز تمدن بشری نشان می‌د‌هد که تمدن القایی کنونی، فاقد منطق انسانیت، معنویت و اخلاق است و ببینید چه می‌آفریند؟ امثال بایدن‌ها حمایت خود را از اسرائیل برای کودک‌کشی، نسل‌کشی و قطع آب و برق اعلام می‌کنند و این مصیبت جهانی است. خدای متعال از آن سوی هم دریچه‌ای را باز می‌کند و می‌فرماید هر منطقی غیر از منطق الهی آمد، تمایلات است. در آخر سوره مومنون اهل کفر و ضلالت را فاقد برهان و منطق می‌شمارد «لا برهان له».

روایات بسیاری راجع به این عصر داریم که حتی علم هم به معنی واقعی محو می‌شود؛ و از 28 حرف علم دو حرف آشکار و بقیه کشف نشده. امیر سخن و بیان، کلام عجیبی دارند و حضرت در این باره در خطبه 32 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِيدٍ] كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا» شما در بد روزگاری زندگی می‌کنید. بعد می‌پرسند چاره چیست؟ و حضرت می‌فرماید: ای مردم! ما در زمانی کینه‌توز و روزگاری پر از عناد و دشمنی به سر می‌بریم: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِيدٍ] كَنُودٍ» جای ظالم و مظلوم عوض شده است. بعد حضرت خلأ را اینگونه شرح می‌دهد: «چنان شده است که از علم و دانش خود، بهره نمی‌گیریم و آنچه را نمی‌دانیم، از کسی نمی‌پرسیم؛ «لا ننتفع بما علمنا، و لا نسأل عمّا جهلنا» بعد می‌فرماید: «به همین دلیل از حوادث و فتنه‌های کوبنده وحشتی نداریم، مگر زمانی که به سر ما فرود آیند؛ «وَ لاَنَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا»، از منطقی که خداوند به عنوان منشأ معرفت و دین‌ورزی می‌آید که تنها اسم و نامی می‌‌ماند. اینجا هم آسیب و هم جواب آسیب را بیان می‌کند. بر همین اساس حقیقت ایمان، فقط رجعت عالمانه به حقیقت قرآن است، بلکه اهتمام بر تبیین تمامی قوانین است و دستورات دین حلقه‌های زنجیره بهم پیوسته است. تا مادامی که این تفکر جامع را چه در ذهن مبلغ و چه در ذهن والدین و چه در شیوه تربیت به کار نبریم، موفق نخواهیم بود. آری بشر تا زمانی که به این نرسد که جز با اندیشه توحیدی گره‌اش باز نمی‌شود، موفق نخواهد بود.

بنده طرحی را سال 95 در دانشگاه تربیت مدرس با عنوان «روش‌شناسی تولید علم در منطق قرآن کریم» ارائه دادم که متأسفانه به دلیل اینکه این موضوع را به خوبی درک نمی‌کردند، می‌گفتند که قرآن به علم چه ارتباطی دارد؟ بنده سه سال روی این طرح کار کردم و کلی هزینه و شیوه هنر اسلامی را در این طرح پیاده کردم، اما هنوز مشتری پا برجا ندارد. ما حتی در حوزه‌های علمیه خواهران هم آن کسی که باید مبلغ و متفکر بسازد از جهت برنامه‌ریزی و سیاستگذاری و باور‌ داشتن توان و ظرفیت بانوان کم داریم. هنوز نظریه «زن‌ها نمی‌توانند» در حوزه‌های علمیه ما وجود دارد، در حالی که مهارت‌های زنان در منش توحیدی در قرآن بارها اشاره شده است و قابل فرهنگ‌سازی و تبلیغ است.

چرا زن فرعون الگو برای هر زن و مردی در تاریخ موحدین می‌شود. در طهارت، بلاغت، سیاست، هدایت، نقش مادری و همسری، جهاد و مبارزه با طاغوت و فرعون و ... لذا یکی از آسیب‌ها همین است که در سیاستگذاری حوزه بانوان در امر تبلیغ و حتی در تنظیم مفاد درسی می‌بینیم و فقدان برنامه‌ریزی جامع به جامعیت فرهنگ قرآنی است که در این مسیر از بانوان نخبه کمتر استفاده می‌شود. خلأ آموزش فن استدلال، فقه المقاومه، فقه‌های ضروری و مضاف، پیش‌دانش‌های فقهی چون دانش علل و مقاصد و اصول حاکم و مقاصد و بنیان‌های دانش در ترسیم خانواده که همه در قرآن به روشنی تبیین و تشریح شده، فقه لباس و تقسیمات آن و ...

ایکنا- در ایجاد و توسعه رشته‌های دانشگاهی موثر و کاربردی که تربیت مبلغ داشته باشد، موفق بوده‌ایم؟

این جایگاه حتی در عرصه‌های عمومی هم یافت نمی‌شود. گرایش تبلیغ خود یک فرایند اساسی و اجتماعی و بین‌المللی دارد. اینکه چگونه می‌توان بنیان‌های دانش را با پیشینه متعالی که در دانش توحیدی داریم، کار آمد سازیم خود امر مهمی است. شبکه‌سازی علوم انسانی و اسلامی، بتوانیم پشتوانه‌های اندیشه علمی را از شرک علمی به توحید برسانیم، این امور هنوز در بن‌بست است. دانش ما به ویژه در دانشگاه دچار شرک در مبنا و نحوه اخذ است، به قول آیت‌الله آملی علم اگر علم باشد، توحیدی است نه تنها در فقه و کلام بلکه در صناعت و دریانوردی و زمین‌شناسی. اینها نیاز به اجتهاد دارد. شما علومی چون زمین‌شناسی، نجوم، دریانوردی، سدسازی و... در قرآن مبنا دارد. بله! ضایعاتی داریم که در حوزه خواهران به یک شکل و در دانشگاه به شکلی دیگر خودنمایی می‌کند. باید روی فن استدلال قرآنی در علوم و روش‌های تحقیق کار کرد. در تقسیم‌بندی علوم و جایگاه هر یک و اینکه علوم تجربی، علوم ریاضی و علوم فلسفی، علوم عقلی، علوم عرفانی و... در قرآن کجا قرار دارد؟

حال قرآن نه تنها این جایگاه را بلکه جایگاه علوم شهودی را بیان می‌کند و می‌گوید باید ببینید تا بتوانید باور کنید. چقدر آیات «انظروا» در نظام خلقت داریم؟ «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ» تا نظریه بدید. این در حالی است که امروز فاقد بینش و منش و روش در تولید دانش هستیم، لذا خلأ فقدان قرآن را در تبیین و تولید فکر و علم و بالاخره در معنویات و ضروریات زندگی انسانی می‌بینیم.

ایکنا_ شما از کجا کار با قرآن را آغاز کردید؟ و عامل جدیت شما در این عرصه که بود؟

در دهه دوم زندگی و به واسطه عنایت الهی استادی با مهارت تام که دغدغه تربیت جوان داشتند در مسیر زندگیم قرار گرفت و با توفیق الهی به این عرصه ورود ابتدایی نموده و وارد دریایی شدم که روز به روز شوق نیازمندی و تشنگی را بیشتر احساس می‌نمودم ـ این استاد مختصات تاثیرگذار و عجیبی داشتند. در دهه 50 در بحران دوران مفاسد پهلوی حدود 400 شاگرد جوان داشتند ـ ایشان حق بزرگی به گردن بنده و بسیاری از دانش‌آموختگان دینی آن زمان دارند. راه ورود به قرآن از آنجا آغاز شد و همچنان ادامه دارد.

روز بدون قرآن فروغ ندارد. بایستی هر انسان مسلما برای ارتباط با قرآن برنامه‌ریزی جدی داشته باشد. شما وارد فن استدلال تفسیرهایی چون المیزان و تسنیم بشوید بعد لذت قرآن را تا حدی می‌فهمید. شما فقط بحث تقسیمات خانواده و روش‌های رفتاری را در قرآن مشاهده کنید.

ایکنا ـ از سخنان شما و تأ‌ثیر یک مبلغ در سنین نوجوانی بر روی شما، این برداشت می‌شود که آن ارتباط چهره به چهره مهم است و به آن بی‌توجه هستیم. در کوتاهمدت چه راهکاری برای تربیت مبلغ وجود دارد؟

امروز علاوه بر مربی و خانواده که کلیددار این عرصه هستند، هنر و رسانه در درجه بعدی اهمیت است. باید هنرمندی تربیت کنیم که بتواند هنر اسلامی را در قالب فیلم ارائه دهد. در موضوعات مختلف می‌توانیم با زبان هنر به عرصه تبلیغ کمک کرد. البته در کوتاه‌مدت و تزریقی نمی‌توان کاری کرد و آئین‌نامه‌ای نمی‌شود. یک بخشی از این جریان استمداد از توفیقات الهی است. عشق به معنویت و تابش نور الهی است؛ بخش دیگر مرشد خوب داشتن است. یک بخش آن تمرین، تکرار و خستگی‌ناپذیری است.

بخش مهم دیگر الگو داشتن است که در مکتب ما زنانی چون خدیجه کبری ،فاطمه زهرا و زینب کبری(س) معلمان اول در جهان اسلام و زمینه‌ساز تربیت و تعلیم کتاب و حکمت در تاریخ بوده‌اند. زینب کبری در یک شب مدیریت بحران فرا نمی‌گیرد، یک عمر حاصل تعلیم کتاب و حکمت، تربیت و تلاش در خانه علی و فاطمه سلام الله علیهما زینب کبری(س) می‌شود.

اخلاق و معنویت جدا از منطق قرآنی نیست

حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه در کلامی درباره انسان کامل سالک می‌فرماید که مظهر آن را در تربیت یافته خانه علی(ع) می‌بینیم. «قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ، وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ، حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ، وَ تَدَافَعَتْهُ الاْبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلاَمَةِ، وَ دَارِ الاْقَامَةِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلاَهُ بِطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الاْمْنِ وَ الرَّاحَةِ، بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ، وَ أَرْضَى رَبَّهُ» آن که عقلش را زنده كرد و نفس خویش را كشت، تا آنجا كه جسمش لاغر و خشونت اخلاقش به نرمى گرایید، برقى پرنور براى او درخشید، و راه را براى او روشن كرد و در راه راست او را كشاند و از درى به در دیگر برد تا به سلامت و سراى جاودانه رساند، كه دو پاى او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار شد. این، پاداش آن بود كه دل را درست به كار گرفت، و پروردگار خویش را راضى كرد، اکنون اگر دقت شود به خوبی انطباق کلام علی(ع) و شیوه تربیت ایشان در شخصیت زینب کبری(س) دیده می‌شود.

کسی که عقلش کامل شده و بر نفسش غلبه یافته، کارهای بزرگ برای او سهل می‌شود و آنجایی که باید لطافت داشته باشد، نرم‌خو و لطیف و آنجایی که باید غلظت داشته باشد، غلظت خواهد داشت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» و یک شخصیت چندوجهی و چندبعدی خواهد داشت که از درونش نوری تبلور می‌کند که حتی در راه رفتنش دیده می‌شود و آرامشی که در قلبش وجود دارد در تمامی اعضا و جوارح او وجود دارد. رسیدن به این مسیر کار دشوار و گام به گام است که چنین مسیرِ تربیتی حتی قبل از ورود به دنیا و در وراثت و تربیت در تمام دوران و فرهنگ باید جستجو کرد.

گفت‌وگو از صدیقه صادقین
تهیه و تنظیم وهاب خدابخشی

انتهای پیام
captcha