در ایام شهادت حضرت فاطمه(س) نشستی با انگیزه نقد و بررسی کتاب «شهر گمشده» با حضور محمدحسن زورق؛ نویسنده اثر و استاد دانشگاه و سیدحمید خویی؛ کارشناس دین در خبرگزاری ایکنا برگزار شد.
کتاب «شهر گمشده» تحلیل متفاوتی از زندگی حضرت زهرا(س) ارائه میکند و به بازخوانی ریشههای حوادثی که پس از رحلت پیامبر(ص) به وقوع پیوست میپردازد. نقطه ثقل این اثر برجستهسازی نقش تاریخی است که حضرت فاطمه(س) در دوران عمر کوتاه خود ایفا کرد و در این راستا تمامقد در برابر انحرافاتی که چند صباحی پس از درگذشت پدر بزرگوارش در جامعه پدید آمد ایستادگی کرد.
در بخش نخست این گفتوگو محمدحسن زورق بر نقش تاریخی فاطمه(س) در راستای مقاومت در برابر جریان ارتجاع در امت اسلام تاکید کرد و سیدحمید خویی از تلاش منافقان مدینه برای به انحراف کشاندن رسالت نبوی و اعتراض حضرت فاطمه(س) به این مسئله پرده برداشت. (واکاوی یک پرسش؛ اعتراض حضرت فاطمه(س) به چه بود)
اینک بخش دوم این گفتوگو را میخوانید؛
ایکنا ـ شما اشاره کردید حضرت زهرا(س) یک اعجاز بودند. اگر بخواهیم این اعجاز را در برای خودمان به عنوان الگو مطرح کنیم به چه شیوهای باید عمل کنیم. افرادی بودند در همین سالها که ادعا داشتند حضرت زهرا(س) نمیتواند الگوی زن امروز باشد. میخواستم در این رابطه توضیح بدهید که چگونه میتوانیم این اعجاز را به متن زندگی مردم بیاوریم و به مردم معرفی کنیم تا به عنوان یک الگو از ایشان درس بگیرند.
خویی: من معتقد نیستم شخصیت دیروزی حضرت زهرا(س) نقش الگویی برای نسل امروز ما ندارد. شاید یکی از نقایص این کتاب همین باشد که ریشههای تاریخی حوادث زندگی حضرت زهرا(س) را به تفصیل و با متدولوژی علمی و منصفانه و با نگاه خشک مجرد علمی تحلیل کرده است ولی یک قسمت ناقصش تاثیر حوادث سقیفه و مقاومت حضرت زهرا(س) بر ادامه تاریخ تا امروز بود. البته ایشان اشاره کردند که هر مقاومتی اگر مبتنی بر اصول اعتقادی باشد ریشه در مقاومت حضرت زهرا(س) دارد ولی این نکته باید تبیین شود که اصلا پایهگذار منطق مقاومت و ادبیات مقاومت در تاریخ اسلام حضرت زهرا(س) بود.
شاید یکی از بدفهمیهای ما از دین و جایگاه اهل بیت(ع) این باشد که ما حضرت زهرا(س) و اهل بیت(ع) را در یک هاله قدسیت پوشاندیم و در یک وجه ماورایی مجرد خلاصه کردیم تا فقط آنها را تقدیس کنیم و کار خودمان را بکنیم. بعد میگوییم مگر میشود مثل حضرت زهرا(س) بود؟ این نوعی شانه خالی کردم از مسئولیت اقتدا به اهل بیت(ع) و نزدیک شدن به آنها است. حضرت زهرا(س) یک الگوی خدایی برای انسانیت انسان در همه قرون و اعصار است.
یکی از امتیازات این کتاب ادبیات و محتوای درخور با جلالت شان حضرت زهرا(س) است. وقتی از اهل بیت(ع) سخن میگوییم باید به این قداست و جلال و مقام توجه کنیم و ادبیاتمان ادبیات فاخر باشد. من کتابی راجع به حضرت زهرا(س) دیدم که خانم بزرگواری آن را نوشتند و انتشارات وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی آن را چاپ کرده است. در آن کتاب صفحاتی طولانی موضوع ستایش حضرت زهرا(س) پوست سفید و موی بلند است. گویا قرار است یک هنرپیشه یا خوانندهای معرفی شود. تعابیری که اگر راجع به همسر هر کدام از ما گفته شود به ما برمیخورد. مگر حضرت فاطمه(س) به رنگ پوست فاطمه(س) شده؟ مگر فاطمه(س) به بلندی یا کوتاهی مو فاطمه(س) شده است؟ اینها وهن حضرت زهرا(س) است. اینها کوچک کردن مقام حضرت زهرا(س) است. در لابلای سطور این کتاب میتوان موارد فراوانی یافت از نقشآفرینی انسان کاملِ والایِ خودآگاه و خداآگاهی که مسئولیت اجتماعی خودش را درست انجام میدهد؛ مسئولیت اجتماعی امروز و دیروز و فردا ندارد.
یکی از نکات مورد توجه این کتاب بحث ازدواج امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) است. انسان بزرگ با انتخاب بزرگ، بزرگ میشود. یکی از جلوههای عظمت شخصیت حضرت زهرا(س) نگاه بزرگ او است، انتخاب بزرگ او است. حضرت زهرا(س) خواستگاران ثروتمند فراوانی داشت که به او وعده بارهای شتر از ابریشم و طلا میدادند اما ایشان مردی را برای همسری برگزید که از نظر داشتههای دنیوی از همه فقیرتر و نادارتر بود. لیست اموال حضرت امیر(ع) در این کتاب آمده است. این مرد از وقتی چشم باز کرد خودش را وقف اسلام کرد و فرصتی برای تجارت و کسب و کار نداشت. وقتی رسول خدا(ص) از او پرسید برای تامین هزینههای ازدواج چه داری ایشان چیز زیادی برای مطرح کردن نداشت ولی علی(ع) انتخاب حضرت فاطمه(س) بود. گفته میشود عقد اینها را خدا در آسمان بست. این حرف درست است ولی نقش انتخاب فاطمه(س) را نباید فراموش کنیم. ای بسا موارد دیگری را هم پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) پیشنهاد کردند ولی ایشان رد کردند. این انتخاب بزرگ وجهی از شخصیت اعجازی حضرت زهرا(س) است که امروز و دیروز و فردا ندارد. امروز معیارهای دختران ما برای همسرگزینی چیست و چقدر این معیارها به معیارهای حضرت زهرا(س) شباهت دارد.
مسئله دیگر سادهزیستی، بزرگاندیشی و خودیافتگی شخصیت حضرت زهرا(س) است که عظمت را درون خودش پیدا کرده بود. وقتی در سختی معیشت امیرالمومنین(ع) به ایشان پیشنهاد میکند از رسول خدا(ص) راهکاری برای تسهیل معیشت بخواهیم و پیامبر(ص) به آنها میفرماید میخواهید این کار را انجام دهم یا این تسبیحات را به شما بیاموزم ایشان درست گزید و بزرگ گزید. سختی زندگی را تحمل کرد و در سختی زندگی چنان ایثار از خودش نشان داد که خدا در ستایش این از خودگذشتگی سوره انسان را نازل میکند. خیلیها بعد از نزول این آیه بخشش کردند شاید آیهای هم درباره آنها نازل شود اما هیهات که ایثاری به اخلاص ایثار حضرت زهرا(س) تکرار میشد.
این بلنداندیشی، این درستبینی، این درستگزینی امروز و دیروز و فردا ندارد. اینها درسهای دیروز حضرت زهرا(س) برای نسل امروز درمانده ما است که در جستوجوی معنای زندگی است، که در جستوجوی راهکاری برای درست زیستن و از زندگی بهره بردن است. حضرت زهرا(س) بانوی اول اسلام بود. قطعا اگر میخواست میتوانست در یک معیشت مرفه اقتصادی زندگی کند ولی ایشان بزرگی را درون خویش یافته بود. همان که در دعای عرفه امام حسین(ع) میخوانیم: «اللهم اجعل غنای فی نفسی». فاطمه(س) در درون به غنا رسیده بود و این درسی است که همه جامعه ما باید بیاموزد. نسل امروز نسل درمانده است، نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا. حوادث سالهای اخیر مخصوصا حوادث غزه نشان داد که علم الزاما نردبان کمال انسان نیست. علم بدون اخلاق و بدون دین، انسان را به قهقرا میبرد. این توحشی که از اسرائیل در این چند روز در غزه دیدیم در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است. در جنگ جهانی اول و دوم شهری را ندیدیم مثل غزه ویران شده باشد. همه این جنگ افزارها محصول دانش و تکنولوژی غرب بود؛ دانشی که برای نابودی بشریت به کار میرود و این نشان میدهد بشر امروز به شدت نیازمند یک الگوی معنایی است که معنای زندگی را، معنای هویت انسانی را به او بازگرداند و فاطمه و اهل بیت(ع) الگوهایی هستند که خدا برای رفع عطش بشریت تعیین فرموده است.
ایکنا ـ آقای دکتر زورق، عموم جلساتی که به یاد اهل بیت(ع) برگزار میکنیم یا آثاری که تولید میکنیم همواره حول محور مصائب و رنجهایی است که به اهل بیت(ع) وارد شده یا ناظر به نقل تاریخ است و این مسئلهای که آقای دکتر گفتند در تولید آثار و پرداختن به اهل بیت(ع) مغفول واقع میشود. ما کمتر توانستیم از این ذخیره برای حل مشکلات خودمان استفاده کنیم و نتیجه آن هم این است حدود یک چهارم سال را مشغول سوگواری هستیم ولی وقتی به جامعه نگاه میکنیم با ارزشهایی که مورد نظر اهل بیت(ع) است فاصله زیادی میبینیم. تحلیل شما از این مسئله چیست؟
زورق: شخصیت معصومین فرازمانی و فرامکانی است و حتما برای ما و هزاران سال بعد از ما الگو هستند. کسی میتواند بگوید من از معصومین بینیازم که در قرب الی الله از آنها پیشتاز باشد و کسی چنین نیست. این سوگواریها که انجام میشود خیلی خوب است. اگر تمام سال سوگواری کنیم جا دارد چون مفهوم سوگواری این است آنچه باید میشد نشد و آنچه شد چیزی بود که نباید میشد. این خیلی مهم است. اینکه آدم بداند مسیری که پیموده شده غلط بوده است. خود این آگاهی عظیمی است. اگر این سوگواریها نبود آن اعتراضات فراموش شده بود و اگر آن اعتراضات فراموش میشد رسالت پیامبر(ص) بر باد رفته بود. پس آن چیزی که داریم قدرش را بدانیم و با تحقیر از آن یاد نکنیم.
اصلا انقلاب ما مدیون حضرت فاطمه(س) و امام حسین(ع) است. بنده نوجوان بودم که اتفاقات فیضیه در سال 42 رخ داد. از همان سال به بعد لحن ادبیات نوحهها تغییر کرد. کار به جایی رسید که سال 56 یک دسته چنین میگفت: بشنو ز من یزید خائن، بنگر به ایوان مدائن، عبرت بگیر ای مرد باطل... همان دستههایی که روز عاشورا راه میافتاد اسکلت راهپیماییها را شکل داد و تظاهرات انقلاب ما موجب تظاهرات منطقه شد و تظاهرات منطقه موجب تظاهرات جهانی شد.
شما میگویید چطور میشود از اهل بیت(ع) الگو گرفت، من میگویم حضرت فاطمه(س) و اهل بیت(ع) الآن وسط میدان هستند و دارند نقش خود را ایفا میکنند. هیچ وقت انتظار نداریم ما مثل آنها بشویم ولی همیشه باید آنها را در نظر داشته باشیم که یکی از کارکردهای این روضهها در نظر داشتن آنها است و تلاش کنیم به آنها نزدیک شویم. مقاومتی که جامعه ما میکند مقاومت کمی نیست. چهل سال انواع جنگ را تجربه کردیم همه این مصائب بوده ولی جامعه سر جای خودش ایستاده است. این معجزه است. هر جامعهای بود و ایمان الهی نداشت متلاشی میشد. این نتیجه الگوگیری از اهل بیت(ع) است ولی نباید فکر کنیم اگر جامعه از علی(ع) الگو گرفت همه مردان حضرت علی(ع) میشوند و همه زنها حضرت فاطمه(س)؛ این غیر ممکن است.
همیشه باید از اهل بیت(ع) الگو بگیریم و الآن هم داریم الگو میگیریم و به اندازهای که الگو میگیریم موفقیم ولی الگوگیری هر شخص متفاوت است یکی سردار سلیمانی میشود یکی هم مثل من نمیتواند الگوی درستی بگیرد. حضرت فاطمه(س) الگوی همه مردان و زنان در همه وجوه زندگی انسانی است. اینطور نیست وقتی میخواهیم درباره ایشان صحبت کنیم بگوییم شوهرداریشان خیلی بود. بله، این درست است. به تعبیر دکتر شریعتی؛ خواستم بگويم فاطمه دختر خديجه است ديدم که فاطمه نيست، خواستم بگويم فاطمه دختر محمد است، ديدم که فاطمه نيست، خواستم بگويم فاطمه همسر علی است ديدم که فاطمه نيست، خواستم بگويم فاطمه مادر حسين است ديدم که فاطمه نيست، خواستم بگويم فاطمه مادر زينب است باز ديدم که فاطمه نيست، نه اينها همه هست و اين همه فاطمه نيست. فاطمه فاطمه است. پس حضرت فاطمه(س) الگوی همه بشریت در همه ابعاد برای همیشه است.
ایکنا ـ آقای دکتر خویی شما سالها است پیرامون حضرت زهرا(س) صحبت میکنید، شخص شما چه آموزهها و درسهایی از زندگی حضرت زهرا(س) آموختید؟
خویی: ابتدا درباره سوالی که از آقای دکتر فرمودید نکتهای عرض کنم. طلبهها یک تعبیری دارند میگویند فلانی چیز شرط لازم است ولی شرط کافی نیست. این سوگواریها یک محور ارتباطی لازم برای ارتباط با اهل بیت(ع) است ولی خیلی جفا در حق اهل بیت(ع) است اگر این محور در همین جا خلاصه شود و زمینهای برای کسب معرفت و فزونی شناخت از اهل بیت نشود. ما در متون زیارتی اهل بیت(ع) خیلی وقتها این تعبیر را میخوانیم «عارفا بحقک» یعنی حق اهل بیت(ع) را بشناسیم، سبک زندگی اهل بیت(ع) را بشناسیم، باید و نباید اهل بیت(ع) را بشناسیم.
یک چیزی که در نگاه به اهل بیت(ع) مغفول مانده وجه اخلاقی ایشان است که قابلیت الگوپذیری دارد و محور ارتباط الگویی با اهل بیت(ع) دقیقا باید همین وجه اخلاقی باشد. من این تعریف از دین را زیاد به کار بردم که دین یک ورودی دارد و یک خروجی. ورودی دین عقاید با محوریت امامت است و خروجی دین اخلاق با محوریت عدالت است و این دو کلمه دو تا از پنچ اصل دین ما است. البته وقتی میگویم ورودی دین عقاید با محوریت امامت است منظورم این نیست که امامت مهمتر از توحید است. قطعا توحید اساس دین است اما توحیدی درست است که از گذرگاه امامت به ما رسیده باشد و مورد تایید امام باشد یعنی مرجع معرفت ما امام است. دینداری ما باید درست باشد که مورد قبول خدا قرار گیرد. لازمه دینداری درست، دیندانی درست است و لازمه دیندانی درست کسب معرفت از منابع معصوم است و منابع معصوم دو چیز بیشتر نیست: قرآن و اهل بیت(ع)؛ همان که پیامبر(ص) در حدیث ثقلین معرفی میکند و بعد ضمانت میدهد هر کس دینش را از این دو منبع بگیرد هرگز گمراه نمیشود. لذا حضرت زهرا(س) هم مرجع دینداری است، هم مرجع دیندانی است و از هر دو منظر باید به ایشان توجه کرد.
اما محور اصلی نگاه من به حضرت زهرا(س) و سیره و زندگی ایشان چیست؟ به نظرم تدین است، تشرع است و التزام به بایدها و نبایدهای شرع؛ صرف نظر از اینکه بستر برای التزام شرعی فراهم باشد یا نباشد. در روزگاری که همه مردم از ادای تکلیف شرعی سر باز زدند حضرت زهرا(س) نگفت از من تنها چه بر میآید و من چکار میتوانم بکنم. ایشان به تنهایی علم دفاع از دین خدا را به دوش گرفت و تا آخر خط رفت و هزینه سنگینش را پرداخت. اگر علی(ع) همسر زهرا(س) نبود باز ایشان همانی میکرد که کرد چون او از شوهرش دفاع نگرد از ولی خدا و دین خدا دفاع کرد و اگر فاطمه(س) میخواست این کار را نکند هزار تا توجیه و بهانه داشت اما همه بهانهها را برای ادای تکلیف شرعی کنار گذاشت. آنچه فاطمه(س) کرد تکلیف شرعی بود؛ تکلیف شرعی امر به معروف. برای اینکه از پدرش رسول خدا(ص) شنیده بود بالاترین معروفی که باید همدیگر را به آن امر کنید ولایت اهل بیت(ع) است. فاطمه(س) با همه وجود امر به معروف و نهی از منکر کرد. با همه وجود و همه هزینههای سنگینی که پرداخت کرد تکلیف خود را در نصرت دین خدا انجام داد. وجه اخلاقی فاطمه(س) درسهای فراوانی دارد اما کار بزرگ فاطمه زهرا(س) حرکت در راستای حفظ دین و ادای تکلیف شرعی بود و این مهمترین نقطهای است که در سیره حضرت زهرا(س) میشود از آن درسآموزی کرد.
ایکنا ـ آخرین سوالی که میخواستم از شما بپرسم این است که آیا شما در نگارش کتاب تحت تاثیر مرحوم محمدرضا حکیمی بودید؟
زورق: خیر؛ قضیه از این قرار بود که من در انگلستان بودم. وقتی کتاب تمام شد به انتشارات سروش رفتم و گفتم من این کتاب را نوشتم. این کتاب را بدهید استاد حکیمی ببینند. خودم امکان ارتباطی با ایشان نداشتم. آنها کتاب را برای ایشان فرستاده بودند. من به انگلستان برگشتم. نامهای از ایشان برایم آمد نظریاتی مرقوم فرموده بودند مقدمهای هم مرقوم فرموده بودند که من با کمال افتخار و شادمانی آن مقدمه را برای انتشارات فرستادم تا در کتاب درج شود. میخواستم یک دانشمندی که هم به متون دینی مسلط باشد و هم زبان امروز را بشناسد و هم بداند بر اساس چه نکاتی امروز باید صحبت کرد کتاب را ببیند چون برخی به متون دینی تسلط دارند ولی جامعه را نمیشناسند، برخی جامعه را میشناسند ولی از متون دینی اطلاع ندارند ولی ایشان هر دو وجه را داشتند. از آنجا به بعد ارتباط ما شروع شد و علامه حکیمی در معرفی این کتاب به جامعه خیلی موثر بودند و نام ایشان که در مقدمه آمده موجب شد این کتاب با پیشداوریهایی که برخی دارند روبرو نشود.
ایکنا ـ به نظر میرسد خوانشی که شما از تاریخ اسلام دارید با خوانش آقای حکیمی قرابت دارد؟
ایشان خیلی از این کتاب شادمان شده بودند. من یادداشتهایشان را نگاه کردم خیلی استقبال کرده بودند. در مقدمه خودشان هم از اهل جماعت و اهل سنت درخواست کردند این کتاب را با تامل بخوانند هرچند باید بعضی جاها با تحمل بخوانند چون خلاف اعتقادات آنها است. بله، ایشان سهم بزرگی در معرفی این کتاب دارند.
ایکنا ـ کتاب ترجمه نشده است؟
زمانی که در انگلستان بودم یک انتشارات پیشنهاد کرد کتاب را تلخیص کنم تا به انگلیسی ترجمه کنند ولی من فرصت نداشتم، ضمن اینکه به تلخیص آن هم اعتقاد ندارم. نمیدانم آنها کتاب را ترجمه کردند یا خیر ولی من گفتم اگر خواستید خودتان تلخیص کنید. از این کتاب ضروریتر کتاب نخستین رویارویی اسلام و سکولاریسم است. آنجا سعی کردیم نشان دهیم جنگ بین دو جهانبینی بود. شخصی در جنگ صفین نزد امام علی(ع) آمد و گفت ما اذان گفتیم آنها اذان گفتند ما نماز خواندیم آنها نماز خواندند پس سر چه با هم میجنگیم. مسئله این است که نمادها گویای همه واقعیت نیستند. به هر ترتیب اگر این آثار ترجمه شود بد نیست.
گفتگو از مصطفی شاکری
انتهای پیام