به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی ایازی؛ استاد دانشگاه آزاد اسلامی، 7 فروردین ماه در نشست علمی «صبر جمیل در قرآن» از سلسله نشستهای انجمن مباحثات قرآنی که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حال برگزاری است با بیان اینکه اگر صبر یکی از فضایل باشد صبر جمیل در قله این فضیلت است، گفت: این بحث در بین مفسران عمدتا در داستان حضرت یعقوب(ع) بیان شده است؛ در سوره مبارکه یوسف دوبار مسئله صبر جمیل مطرح شده است؛ مفسران ابتدا به چیستی صبر جمیل پرداختهاند و اینکه آیا واقعا یعقوب(ع) در صبر جمیل موفق بود و واجد این صفت بود؟ زیرا قرآن فرموده است که او آنقدر گریه کرد که چشمانش سفید شد و شکایت و گلایه و جزع و فزع هم میکرد. در این زمینه دو نظریه در بین مفسران مطرح است؛ اول اینکه حضرت یعقوب مانند برخی پیامبران بود که خداوند به آنان معترض شد مانند آدم که فرمود «او عزم نداشت؛ و لم نجد له عزما»؛ در مورد حضرت موسی(ع) چند بار توبیخ فرمود و در مورد حضرت یونس(ع) هم آنقدر لحن تند و تیز است که به پیامبر(ص) فرمود: ولا تکن کصاحب الحوت. چند پیامبر(ص) بودند که در برابر آزمایش خدا موفق نبودند و خدا امر را برای آنان تدارک کرد. برخی در مورد حضرت یعقوب هم گفتهاند ایشان اسوه و الگو نبود و در اینجا شکست خورد هر چند خودش گفته است من به صبر جمیل توصیه میکنم.
ایازی با بیان اینکه در عین حال خداوند از پیامبرانی چون ایوب و ... تمجید کرده است، اظهار کرد: برای آن که تحلیل درستی در مورد داستان یعقوب(ع) داشته باشیم باید با موضوعات دیگری قیاس کنیم؛ از جمله ماجرای حضرت ابراهیم(ع) زیرا ایشان در خواب دید که باید فرزندش را ذبح کند یعنی او خواب دید نه اینکه خدا به او دستور بدهد و وقتی با فرزندش مطرح کرد ایشان استقبال کرد و گفت انشاءالله مرا صابر خواهی یافت؛ درباره حضرت ایوب(ع) فرمود: انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب؛ صبر در قرآن کریم 103 بار در 93 آیه و 45 سوره قرآن وجود دارد لذا این مسئله خصوصیت ویژه دارد که اینقدر در قرآن مورد تاکید است. در مورد حضرت یعقوب(ع) هم مسئله باید فراتر از فرزندی یوسف(ع) باشد که ایشان اینقدر جزع و فزع کردند وگرنه گاهی فرزندان پیامبران را در نزد آنان سر بریدند و ایشان صبور بودند.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی افزود: در سوره یوسف(ع) وقتی لباس او را برای یعقوب آوردند ایشان تعبیر فصبر جمیل را به کار بردند؛ در آیه 83 « قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» هم وقتی فهمید که بنیامین هم گرفتار شده و نخواهد آمد باز از این تعبیر استفاده کرد. خداوند به پیامبر اکرم(ص) هم فرمود: فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ ۚ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ ۚ بَلَاغٌ ۚ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ؛ در سوره معارج هم به پیامبر(ص) فرمود: فاصبر صبرا جمیلا. در قرآن کریم سه جا جمیل جدا از صبر مطرح شده است. اول در مورد دشنامها و آزارهایی که به پیامبر(ص) میداند و قرآن فرموده است: فاصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجرا جمیلا؛ خودت را به زیبایی کنار بکش. در مورد همسران پیامبر(ص) هم از تعبیر «سراحا جمیلا» استفاده کرده است یعنی آنان را به زیبایی رها کن تا اگر دنبال زندگی دنیوی هستند به آن برسند.
ایازی با بیان اینکه در قرآن کریم عفو و صفح هم به کار رفته است که صفح، پاککردن است ولی عفو یعنی گذشتی است که ممکن است در دل رسوخ داشته باشد، تصریح کرد: در سوره حجر هم سخن از صفح جمیل به میان آمده است. بنابراین صبر و صفح جمیل در حوزه اخلاقی، تربیتی و مواردی است که مواجهه با آن آسان نیست.
وی با بیان اینکه جمیل چه ویژگی ممتازی دارد، اظهار کرد: تفسیر مقاتل، جمیل را صبر نیکویی نام برده که در آن جزعی نباشد؛ فراء هم صبر بدون ناله و شکایت و کیفرخواهی و قصد انتقام و تحقیر را صبر جمیل میداند؛ قرطبی هم آن را به صبر پنهان معنا کرده است؛ فخررازی گفته است که صبر دو قسم است؛ جمیل و غیر جمیل و صبر جمیل صبری است که انسان مالک تصرف خود است. در مورد امام حسین(ع) روایتی آمده است که صبر قتل یعنی کسی که او را شکنجه و قطعه قطعه کردند.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه روایات در مورد صبر جمیل 3 دسته است، اظهار کرد: عمدتا صبر جمیل را صبری نامیدهاند که شکایتی به دنبال ندارد؛ امام صادق(ع) و امام باقر(ع) فرمودند صبر جمیل صبری است که به دنبال آن شکوائیه نزد مردم نباشد. بنابراین این 3 دسته روایات، روایاتی است که در آن جزع و فزع و شکوا به مردم و حتی خداوند نکند و بیتابی انسان از روی ناسپاسی نباشد.
ایازی اضافه کرد: اولین نظریه در مورد داستان یعقوب(ع) این است که ایشان در این ماجرا، الگو بودند و موفق شدند؛ دلیل هم این است که در سوره ص فرمود: وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ؛ یاد کن بندگان ما ابراهیم، اسحاق و یعقوب یعنی یعقوب هم الگوست. در آیات فراوان دیگر هم وقتی از پیامبران یاد کرد از ایشان هم یاد میکند؛ در برخی موارد مفسرانی چون سیدمرتضی در امالی این پرسش را مطرح کرده که چرا یعقوب(ع) گریه و زاری کرد و ارتباط خود را با جامعه قطع کرد، جواب خواهیم داد که این موارد جزء مسائل طبیعی یک انسان است زیرا انسان واجد عاطفه است ولی او در رفتار ش هیچ کار خلافی انجام نداد لذا الگوی صبر جمیل است. وی این ماجرا را با داستان ابراهیم(ع) مقایسه کرده است زیرا ایشان هم 3 بار خواب دید و سراغ ذبح اسماعیل(ع) رفت نه اینکه در شب اول این کار را بکند ضمن اینکه اسماعیل صبر اصلی را بر عهده داشت.
ایازی با بیان اینکه روحالبیان هم این موضوع را مطرح کرده و میگوید کار حضرت یعقوب(ع) طبیعی بوده و در بین بنیاسرائیل گریه تا 40 روز بر فقدان افراد مرسوم بوده است، افزود: حتی انبیاء بنیاسرائیل تا جایی فزع داشتند که لباسشان را میکندند؛ علامه طباطبایی هم معتقد است که حضرت یعقوب(ع) کار نادرستی نکرد و آیتالله صادقی هم معتقد بود که کار یعقوب شکوا از ظالمان بوده است و او حزنش را نزد خدا برد و نه مردم و از رحمت خدا مایوس نشد.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به نظریه دیگر گفت: این نظریه معتقد است که آن حضرت برای ما الگو نیست زیرا اگر کار ایشان در دوره بنیاسرائیل عادی تلقی میشده است ولی امروز اینطور نیست خصوصا اینکه لازم نیست بگوییم همه پیامبران در یک درجه بودهاند چه بسا که قرآن هم سلسله مراتب برای آنان قائل است. اینها به روایاتی هم استناد دارند که صبر و جزع با همدیگر سازگاری ندارند.
وی افزود: بنده معتقدم برخلاف نظریه دوم، حضرت یعقوب(ع) کار بزرگی کرد که قابل الگو برای ما هست لذا باید به دو نکته توجه کنیم؛ اول اینکه یوسف(ع) فقط فرزند نبود بلکه نبوت یعقوب از طریق یوسف تداوم داشت و ایشان نگران بود که با از بین رفتن او نبوت در نسل ایشان منقطع شود. همچنین حضرت یعقوب(ع) نمیتوانست این مشکل درون خانوادگی را مطرح کند تا همه مردم بفهمند لذا باید صورت را با سیلی سرخ نگه دارد لذا فرمود: قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ او فقط میتوانست به خدا گلایه کند ضمن اینکه اگر فشار زیادی به فرزندان وارد میکرد ممکن بود آنها دنبال یوسف بروند تا او را واقعا بکشند. در سوره 6 یوسف فرمود: وَكَذَٰلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ یکی از دلایل دیگر نگرانی حضرت یعقوب این بود که وقتی میدید خداوند فرزندی به او عطا کرده است که تاویل احادیث را میداند برای از دست دادن او خیلی نگران بود.
وی ادامه داد: مسئله دیگر اینکه حضرت یعقوب(ع) فهمیده بود که فرزندانش، یوسف را نکشته بودند بلکه آنها نقشه کشیده بودند؛ لذا در آیه دیگر هم در ماجرای بنیامین فرمود: قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا ۖ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ ۖ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ؛ در سوره حضرت ابراهیم(ع) هم فرموده است: قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ؛ وَالَّذِينَ مَعَهُ اسحاق و یعقوب هستند لذا مؤیدی بر اسوگی ایشان است. همچنین در جای دیگر بر اسوه بودن ایشان تصریح فرموده است.
انتهای پیام