انس با قرآن کریم سرآغاز اتفاق هنری است
کد خبر: 3819092
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۶
کمال تبریزی در یادداشتی اختصاصی به ایکنا؛

انس با قرآن کریم سرآغاز اتفاق هنری است

گروه فعالیت‌های قرآنی ــ کمال تبریزی، کارگردان سینما و تلویزیون، در یادداشتی مطرح کرد: انس دائمی با قران کریم، سرآغاز اتفاق هنری است. این انس هدایت دائمی را در پی دارد، به گونه‌ای که در سنین متفاوت برداشت‌های متنوعی ایجاد می‌شود و هر تصویری در ذهن هنرمند کاملاً بدیع و از نو راه می‌یابد. لذا همراهی مستمر با آیات، اولین شرط ورود به فضای دراماتوژی قرآن کریم است.

انس با قرآن کریم سرآغاز اتفاق هنری است

به گزارش ایکنا از قم؛ متن یادداشت کمال تبریزی، کارگردان سینما و تلویزیون، که در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار گرفته، به شرح زیر است:

انس دائمی با قرآن کریم، سرآغاز اتفاق هنری است، این انس هدایت دائمی را در پی دارد، به گونه‌ای که در سنین متفاوت برداشت‌های متنوعی ایجاد می‌شود و هر تصویری در ذهن هنرمند کاملاً بدیع و از نو راه می‌یابد؛ همراهی مستمر با آیات، اولین شرط ورود به فضای دراماتوژی قرآن کریم است. البته استنباط افراد در برخورد با آیات قرآنی متفاوت است، تصویرهایی که برای هر شخص ایجاد می‌شود متمایز است، بسیار اتفاق می‌افتد که ثبت لحظه‌هایی از زندگی، منشأ تولید اثر هنری قرار می‌گیرند احساسی که با مشاهده تصاویردر درون انسان  شکل می‌گیرد ذهن را به سمت ایده فیلمنامه‌نویسی می‌برد. در متد مطالعه قرآن، تصویری که در ذهن و قلب هنرمند ایجاد می‌شود در ابتدا یک مکث است که تصویری را در ذهن ایجاد می‌کند و می‌تواند سرآغاز کار هنری باشد.

ارتباط صمیمی و منظم با آیات، شرایط ذهنی خاصی را شکل می‌دهد؛ ذهن در دریافت ایده‌ها آمادگی لازم را می‌یابد؛ در هر بار خواندن قرآن، تصاویر دیگری رقم می‌خورد و در اتصال برخی آیات، ایده‌های دیگری با انطباق آن‌ها  با شرایط زندگی هنرمند جلوه‌گر می‌شوند. القائاتی که از ورای آیات به انسان می‌شود، بر احساس همدلی و اشتراک معانی مخاطب قرآنی می‌افزاید. آیات سوره حضرت مریم، طرح ایده‌ فیلمنامه «یک تکه نان» است؛ در قسمتی از آیات معجزه‌ای که بیان شده‌است، ذهن فیلمساز را درگیر مسئله طرح مختصات زمانی معجزه می‌کند و دغدغه نگارش اولین ترشحات ذهنی رخ می‌دهد، فضای کلی در ذهن، آغازگر ایجاد طرح می‌شود هرچند در ادامه‌ نگارش متن، تصاویر اولیه  به کار فیلمنامه‌نویس نخواهد آمد.  

دو مدل در دریافت ایده‌های سینمای دینی

اولاً با خواندن متون مذهبی و آیات قرآن، تصویری در ذهن شکل می‌گیرد که با پیوند با اوضاع و احوال اجتماعی، قصه‌ای بیان می‌شود، برای مثال مباحث حلال و حرام، معضلات اخلاقی، از بین رفتن ارزش‌های اجتماعی و...؛ ثانیاً قصه نوشته و در ادامه مفاهیم دینی در آن گنجانده می‌شود، این مدل متداول‌تر و اصغر فرهادی کارگردان سینما براساس این مدل کار کرده‌است، درابتدا قصه را طرح‌ریزی، و در امتداد مفهوم‌ها را در آن جاسازی کرده‌است. دین اسلام به عنوان آخرین دین، گوهره‌ای در نهاد همه‌ انسان‌هاست؛ چه بسا بسیاری از انسان‌ها که مسلمان هستند اما خود از آن آگاهی ندارند. 

خواندن آیات صرفاً به معنای گرایش به دین خاصی نیست بلکه قرآن نوشته‌ای است که برای جمله‌ انسان‌ها به لحاظ انسان بودن کارایی دارد؛ خالق هستی هر آنچه مبنای رفع نیاز انسان است برای وی بیان کرده‌ است، روی سخن آیات با فطرت انسان است و دور بودن از این کلام، نشانه نسیان آدمی و بی توجهی اوست که او را از وجود خود نیز غافل می‌کند لذا آیات منطبق بر دستورات و الزام‌های درون انسان است که راه انسان‌سازی را هموار می‌کند.

«خورخه لوئیس بورخس» نویسنده‌ سبک رئالیسم جادویی آمریکای لاتین، داستان «پرگار» خود را که در مجموعه «نامیرا» به چاپ رسیده برمبنای یک آیه قرآنی نوشته است. اخلاق‌مندی که در فیلم «فِراری» است منطبق با آموزه‌های دینی مسلمانان است درحالی‌که سازنده فیلم مسلمان نیست، اما در ناخوداگاه هنرمند این آموزه‌های انسان‌ساز مورد توجه قرار گرفته‌اند. تجربه‌های شخصی هنرمند همچون زیارت خانه خدا می‌تواند با دیدگاهی متفاوت و سرشار از برداشت‌های تازه و شگفتی باشد، فیلمنامه‌ «پاداش» برمبنای این ایده و شروع آن  با آیه «للذین لایریدون فی الارض» شکل گرفت، شخصیت‌های داستانی «پاداش» افرادی هستند که به دنبال هیچ پست و مقام اجتماعی نیستند و حالات یکرنگی خود را حفظ کرده‌اند. «فیلم یک تکه نان» براساس مدل اول طرح‌ریزی شد اما در ادامه مفاهیمی در بیان شخصیت‌ها گنجانده شد، در ویژگی مدل دوم، این مفهوم که «هرکسی به هر اندازه که کوچک می‌شود، بزرگ می‌شود و مقام می‌یابد» می‌ بایست گنجانده می‌شد.

فیلم می‌تواند جنبه‌هایی از زندگی را در مقابل چشم مخاطب قرار دهد که عقل معاش‌اندیش سعی در پوشاندن آن‌ها دارد و چه بسا پشیمانی که در روز واپسین گریبان انسان را می‌گیرد به دلیل عدم توفیق درک حقایقی است که می‌تواند روند زندگی انسان را تغییر دهد و یا بهبود ببخشد. در «یک تکه نان» شخصیتی را داریم که شب می‌خوابد و صبح حافظ قرآن می‌شود، در این طرح  فردی نیاز است که قابلیت این بیان را داشته باشد، بنابراین شخصیت ویژگی‌های متفاوتی می‌یابد. برای بیان معجزه، فردی که عاری از مشخصات شناسنامه‌ای است و بیننده به دنبال گذشته‌ای برای توصیف شرح حال او نمی‌گردد ملاک قرار می‌گیرد، مانند شخصیت یک سرباز صفر مرزی که می‌تواند فاقد ویژگی‌های این جهانی فرض شود، فیلمنامه‌نویس توجه مردم صحنه را به سمت معجزه‌ای می‌کشاند که در حال رخ دادن است، و آن معجزه به معجزه ویژگی‌های وجود سرباز اشاره می‌کند.

مخاطب‌یابی در نگارش فیلم‌نامه

در مدل اول، هدف بیان مفهومی است که فیلمنامه نویس در ابتدا مدنظر دارد و از آن جهت که مخاطب هدف نیست، فیلم از اقبال عمومی کمتری برخوردار خواهد شد. در فیلم «یک تکه نان» مخاطبانی که به داستان‌های رمزگانی و فرم‌های فلسفی- عرفانی علاقه‌مند هستند مورد توجه قرار گرفته‌اند. در مدل دوم، گروه مخاطب، عموم مردم هستند و از آن‌جا که سلیقه‌ اقشار مختلف جامعه متفاوت است فیلمسازی دشوارتر است.

دست‌یابی به ایده‌ جذاب در اولین مقطع سرآغاز کار است، رعایت اصولی همچون وجود اصل غافلگیری، وجود کشمکش و درگیر کردن ذهن مخاطب با طرح، رعایت قوانین پارت اول، دوم و سوم و...؛ در مدل دوم فیلم‌نامه‌ «مارمولک» قصه‌ شخصی است که از زندان فرار می‌کند و با پوشیدن لباس روحانیت، اتفاقاتی برای او می‌افتد که منجر به هدایت او می‌شود، این ایده توضیحی یک صفحه‌ای داشت که در ادامه ماجراهای فرعی به طرح اصلی اضافه شدند. «به عدد تمام انسان‌ها راه برای رسیدن به خداست» یکی از مفاهیم فیلم مارمولک است، بدین معنا که هرکس از زاویه دید خودش قابل هدایت است، باید در فیلم گنجانده می‌شد، البته مفاهیمی که مورد نظر سازنده‌ فیلم است و در جایگاه‌های متفاوت وارد فیلم می‌شود، باید به گونه‌ای باشد که حالت شعاری به خود نگیرد چراکه مخاطبین از اینکه نصیحت شوند، اجتناب دارند و موضع‌گیری می‌کنند. همچنین مفهوم باید به شیوه‌ای در فیلم بنشیند که شبیه حل شدن قند در آب به صورت غیرملموسی وجودش تعیّن داشته باشد. 

البته وجود مفاهیم مذهبی بیانگر مذهبی بودن سازنده‌ فیلم نیست، «فِرِد زینمان» که سازنده فیلم «مردی برای تمام فصول» است، قصه‌ خود را براساس یک شخصیت کاملا مذهبی ریخته است، فیلم بعدی وی «جولیا» با کاراکتری بی دین به نمایش درمی‌آید و فیلم «شغال» کاراکتر علمی است که هیچ موضعی دینی و یا بی‌دینی ندارد، این فیلمساز یک تکنسین است و هنرمند قلمداد نمی‌شود چرا که از الگوهایی که به وی داده شده، فیلم خود را ساخته‌است.  

توضیح در مورد فیلمنامه حضرت یوسف(ع)

شکل قصه، حلقوی است بدین صورت که در ابتدای فیلم با خوابی که یوسف در کودکی می‌بیند شروع می‌شود و در آخر فیلم، صحنه‌ خواب تعبیر می‌شود و خواب کودکی یادآوری می‌شود، گویا فیلم با پایان خود شروع شده‌ است؛ در قصه این فیلم «جام‌کات» وجود دارد. جام‌کات برش‌های زمانی است که قصه را روایت می‌کند، به گونه‌ای که خواننده گمان می‌کند ادامه زمان قبل را می‌خواند، و لیکن پرده زمان بعدی به سرعت در مقابل چشمانش ترسیم شده و وی را دچار شگفتی و درک این لذت می‌کند، این شیوه در سینما بسیار تأثیرگذار است و هرچند روش‌هایی بوده‌اند که در طول سال‌های سینمایی منسوخ شده‌اند اما این روند هنوز تأثیرگذارترین بیان گذشت زمان در صحنه است، خداوند نیز به این سوره لقب احسن‌القصص داده‌ است چرا که معیار یک بیان خوب را داراست.

قرآن در عین سادگی دارای عمق است، همچون روییدن بذری که به آسانی اتفاق می‌افتد اما این حیات بخشی دارای درک لایه‌های مختلف برای گیاه بوده و شرایطی مهیا شده‌است؛ برای اینکه دانه‌ای بشکافد فتوسنتز خورشید، میزان نیترات خاک، مقدار آب، دمای محیط و... عواملی هستند که در به بار نشستن یک گیاه به ظاهر ساده نقش داشته‌اند. در حقیقت حضور هنرمند در اثر او گنجانده می‌شود، فیلم‌های عباس کیارستمی نیز این گونه‌اند و دارای سادگی منحصر به فردی هستند که معنای عمیقی دارند و به سادگی قابل بیان نیستند، حسی که هنرمند در هر برهه‌ای از زمان زندگی خود دارد مانند روحی در اثر تبلور می‌یابد و به مخاطب القا می‌شود. از این منظر بعضی اتفاقات در فیلم قابل توضیح نیستند. اتفاقاتی که قرآن در ذهن هنرمند شکل می‌دهد در صورت تداوم به پیشرفت فیلم‌سازی وی کمک می‌کند، سرمایه‌هایی که با خواندن چندین رمان هم بدست نمی‌آیند.

انتهای پیام

captcha