سیدروحالله طاهری، پژوهشگر علوم قرآنی، در خصوص علل مهجوریت قرآن کریم در جامعه یادداشتی در اختیار ایکنا سمنان قرار داده که در ادامه آن را میخوانیم:
«مهجور از ریشه «هجر» گرفته شده و اسم مفعول آن است راغب در مفردات «هجر» را «مفارقه الإنسان غیره اما بالبدن او باللسان او بالقلب» دانسته است (راغب صفحه ۵۱۴)برخی دیگر از اهل لغت نیز هجر را ضد وصل دانستهاند و مهجور گذاشتن را «ترک کردن» معنا کردهاند خلیل در العین مهجوریت را ترک چیزی میداند که انسان در مقابل آن تعهد دارد. علامه مصطفوی نیز هجر را به معنای ترک چیزی همراه با وجود نوعی ارتباط با آن دانسته است (مصطفوی جلد ۱۱ صفحه ۲۴۰) البته برای هجر معنای دیگری نیز ذکر شده و برخی اهل لغت (جوهری جلد ۲ صفحه ۸۵۱ زبیدی جلد ۴ صفحه ۲۱۷ ابن فارس جلد ۶ صفحه ۳۵) آن را به معنای هذیان گفتن و سخن باطل بر زبان راندن دانستهاند مفسران نیز در پی اهل لغت مهجور را دو گونه تفسیر کردهاند برخی معنای اول را گرفتهاند و معتقدند مراد از «قوم» مشرکان نیستند چون آنها اصلاً انس با قرآن نداشتند تا مهجورش کنند پس مقصود آیه مؤمنان به قرآن هستند و هجر قرآن ترک کل آن نیست بلکه تبعیض هم نوعی هجر است(طیب تفسیراطیب البیان).
برخی دیگر از مفسران نیز چنین گفتهاند گمان کفار چنین بود که قرآن سخن باطل و متضمن هذیان و اساطیرالاولین است و...(بانوی اصفهانی سیده نصرت امین جلد ۹ صفحه ۱۸۶) این خلاصه دو نظر در مورد معنای مهجور است البته به نظر میرسد میتوان هر دونظر را پذیرفت و "مهجورا" را به هر دو معنا تفسیر کرد نظیر آنچه امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر «تفثهم" ثمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ سپس بايد آلودگى خود را بزدايند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد آن خانه كهن [=كعبه] طواف به جاى آورند(سوره حج آیه۲۹) با دو تن از شاگردانش انجام داد ماجرا از این قرار است که امام به ذریح محاربی فرمود که مراد از تفثهم لقای امام است یعنی «پس از حج به حضور امام شرفیاب شدن» اما آن حضرت همین واژه را برای عبدالله بن سنان «موی شارب را زدن و ناخن را چیدن» معنا فرمود و وقتی با تعجب مخاطب مواجه شد فرمود صدقت وصدق ذریح ان للقرآن ظاهراً و باطناً و من یحتمل مثل ما یحتمل ذریح (بحار جلد ۸۹ صفحه ۸۴ به نقل از جوادی آملی قرآن در قرآن صفحه ۳۷۴) هرچند این ماجرا مرتبط است با معانی باطنی قرآن ولی آنچه مسلم است و از این ماجرا برمیآید این است که بعید نیست گاهی یک کلمه یا یک عبارت از قرآن در سطوح مختلف دلالات متفاوت داشته باشد. تفاصیل دیگری که ذیل این آیه در تفاسیر آمده بیشتر در صدد احصاء مصادیق هجر و مهجور نمودن قرآن است.
ما پیش از آنکه به توضیح این مصادیق بپردازیم نکتهای مهم را یادآور میشویم و آن اینکه آیه شریفه نمیفرماید و «کان القرآن عندهم مهجورا» بلکه میفرماید اتخذوه مهجورا و در این تفاوت تعبیر، نکته لطیفی نهفته است چنانکه در آیه ۶ سوره فاطر میبینیم خداوند متعال شیطان را دشمن انسان معرفی میکند و سپس به انسان تأکید میکند حالا که دشمن را شناختید فاتخذوه عدوا اینکه لفظ مهجورا با اتخاذ ترکیبشده یعنی شکایت رسول اکرم(ص) از کسانی است که دانسته و عمدی قرآن را ترک نمودهاند یعنی جلالت قدر و عظمت مقام قرآن را میدانند و میشناسند اما از آن اعراض کردهاند.
مهجوریت قرآن را از منظرهای مختلف میتوان بررسی کرد از جمله مهجوریت در بعد فردی و اجتماعی که بعد فردی شامل:
۱.عدم قرائت قرآن: مسلماً برای انس با قرآن قرائت آن بطور مستمر ضرورت دارد تا حدی که خود قرآن با صراحت از مسلمانان خواسته تا با دقت و تأمل هر مقدار که برایشان میسر است قرآن تلاوت کنند أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا يا بر آن [نصف] بيفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان (مزمل ۴ )در احادیث نیز انس روزانه با قرآن و تلاوت آن بهصورت مؤکد بیان شده از جمله امام باقر علیهالسلام از رسولالله صلیالله علیه و اله و سلم نقل میفرماید که هرکس ۱۰ آیه از قرآن روزانه بخواند از غافلان به حساب نمیآید و اگر ۵۰ آیه بخواند از ذاکران شمرده میشود و اگر ۳۰۰ آیه بخواند از رستگاران است و اگر ۵۰۰ آیه تلاوت کند از مجتهدان شمرده می شود. در حدیثی دیگر امام صادق (ع) قرآن را عهدالله میان خالق و خلقش معرفی فرموده و تلاوت حداقل ۵۰ آیه در شبانهروز را توصیه فرموده است.
۲.عدم تدبر در قرآن: قرآن خود هدف از نزول این کتاب مبارک را تدبر در آن بیان نموده است و از عدم تدبر در آن شکوه کرده که در سوره محمد آیه مبارکه 24 آمده «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» آيا به آيات قرآن نمىانديشند يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است. امیرالمؤمنین (ع) نیز در خطبه ۱۹۳ تدبر در قرآن را از صفات متقین برمیشمارد تدبر یعنی «دَبْرْ» چیزی را بررسی کردن و «دَبْرْ» یعنی «پشت و عاقبت و سرانجام» لذا تدبر یعنی حساس شدن بر روی معانی عمیق واژگان و عبارات قرآن و پیبردن به مقاصد اصیل و عمیق آن. قرائتی که بدون تدبر باشد فایده چندانی بر آن مترتب نیست اگر کسی بخواهد قرآن و تعالیم آن را در زندگیش پیاده کند از تدبر در آن ناگزیر است
۳.پند نگرفتن از تعالیم قرآن: قرآن مکرراً از مؤمنان خواسته است تا از تعالیم آن پند بگیرند و مواعظ و حکم آن را به کار بندند فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ پس اى ديدهوران عبرت گيريد سوره مبارکه حشر (آیه 2) و سوره رعد آیه 19 إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ تنها خردمندانند كه عبرت مىگيرند، وقتی تلاوت و انس نباشد تدبری هم در کار نیست و وقتی تدبر نباشد پندپذیری هم نخواهد بود و چنین افرادی فرسنگها از قرآن و زندگی قرآنی دور خواهند ماند که در بعد فردی میتوان مصادیق متعدد دیگری نیز برای مهجور نمودن قرآن برشمرد که ما به همین سه مورد اصلی و اساسی بسنده میکنیم.
۱.قرآن را محور قرار ندادن و غیر قرآن را بر آن برتری دادن: شیخ عبدالجلیلعیسی در کتاب ارزنده المصحف المیسر ذیل همین آیه میگوید «اتخذوا هذا القرآن مهجورا »: ای جعلوا القرآن مهملا و «مهجورا المراد اهملوا مافیه من عقائد و عبادات و اخلاق».
وقتی در جامعه قرآن که یک منظومه کامل برای زندگی انسان است کنار گذاشته شود و محوریت نداشته باشد و جامعه عقاید و اخلاق و سنن خود را از جای دیگر اخذ کند رفتهرفته این جامعه مسخ خواهد شد و جز نام اسلام و ظاهر مسلمانی چیزی از آن باقی نخواهد ماند در چنین جامعهای مردم و حاکمان عادت میکنند که قوانین و برنامههای خود را از غیر قرآن دریافت کنند و اندیشههای غیرقرآنی را بر قرآن و تعالیمش برتری دهند، بهعنوان مثال وقتی در جامعهای که اسم اسلامی بودن را یدک میکشد!!! صرفاً به ظواهر قرآن بسنده کنند و در مقام ترویج قرآن، صرفاً حفظ و قرائت آن را برجسته نمایند اما در بانک بورس گمرک و... ربا و رشوه و امثال آن حکمفرمایی کند چنین جامعهای هرگز قرآنی نیست و به گفته شهید مظلوم بهشتی سراسر لجن است
۲.برخورد تبعیضی با قرآن: یکی دیگر از عوامل مهجوریت قرآن برخورد تبعیضی با آن است چنانچه خداوند در سوره نسا آیه مبارکه 150 میفرمایند إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند و مىگويند ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم و مى خواهند ميان اين [دو] راهى براى خود اختيار كنند. وقتی در جامعهای حاکمان و مردمان آنچه از آیات قرآن که خوشایندشان است برگزینند و ترویج کنند و آنچه مورد میلشان نیست کمرنگ کنند در واقع قرآن را مهجور نمودهاند مثلاً اینکه حاکمان جلوههای استکبارستیزی قرآن را مطابق میل خود ترویج کنند اما آیاتی را که در مورد عدالت اجتماعی و فقر ستیزی و مانند آن واردشده نادیده بگیرند این برخورد نوعی تبعیض است و نشانگر فسق و نفاق این افراد است قرآن این برخورد تبعیضی و منافقانه را نکوهش میکند. قرآن در چنین جامعهای مهجور و متروک است.
۳. اقامه نکردن دستورات قرآن: از دیگر مصادیق اجتماعی مهجوریت قرآن میتوان به اقامه کردن آن اشاره کرد روشن است که قرائت تدبر پندپذیری و محور قرار دادن قرآن و برخورد غیرتبعیضی با آن همه و همه مقدمهای است برای اقامه قرآن و این اقامه کردن امری است بسیار خطیر و حیاتی. خداوند متعال در آیه ۶۸ سوره مائده خطاب به اهل کتاب میفرمایند قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ بگو اى اهل كتاب تا [هنگامى كه] به تورات و انجيل و آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است عمل نكردهايد بر هيچ [آيين بر حقى] نيستيد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده بر طغيان و كفر بسيارى از آنان خواهد افزود پس بر گروه كافران اندوه مخور. این عبارت بسیار سنگین است اما متأسفانه برخی از کنار آن به سادگی عبور میکنند این آیه صراحت دارد که هر نوع عمل خیر که به زعم خودتان نشان از حقانیت شماست، مادام که اقامه کتاب نشود بیارزش است و اقامه کتاب یعنی جاری ساختن دستورات قرآن در ارکان جامعه و پرهیز از عوامفریبی و ترویج مزورانه حفظ و قرائت و ظواهر قرآن بدون اقامه کتاب الهی.
ما اگر میخواهیم نجات بیابیم باید به قرآن برگردیم باید قرآن را اقامه کنیم شعار دادن کافی است امروز زمان عمل است کاش دریابیم که فرصت چندانی نداریم ارابه تاریخ بسیار بیرحم است کاش صدسال بعددرمورد ما ننویسند که: قالوا وما فعلوا و اینهم، من معشرفعلوا و ماقالوا.»
مآخذ:
۱. راغب اصفهانی المفردات فی غریب القرآن بیروت دارالمعرفه ۲. ابنمنظور لسان العرب دار بیروت للطباعه والنشر
۳. جوهری الصحاح بیروت دارالعلم للملایین
۴. ابن فارس معجم مقاییس اللغه بیروت دارالفکر
۵. فراهیدی العین قم دارالهجره ۶. مصطفوی التحقیق فی کلمات القرآن تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۷. زبیدی تاج العروس بیروت دارالکتب العلمیه
۸ .طیب، تفسیر اطیب البیان قم مؤسسه سبطین
۹. بانوی اصفهانی سیده نصرت امین مخزن العرفان در تفسیر قرآن تهران نهضت زنان مسلمان ۱۰. عبدالهادی فقهی زاده یونس اشرفی امین عوامل و زمینههای مهجوریت قرآن پژوهشنامه متین دوره ۱۲ شماره ۴۹
۱۱.بحارالانوار مجلسی
۱۲.جوادی آملی قران در قرآن نشر اسرا قم