2 دیدگاه متفاوت در خصوص حجاب
کد خبر: 4082366
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۴
یادداشت وارده

2 دیدگاه متفاوت در خصوص حجاب

آیا ورود بانوان به ورزشگاه‌ها پس از سال‌ها ممنوعیت نشان دهنده این است که در آینده حجاب اجباری و گشت ارشاد نیز جمع خواهد شد؟ دو دیدگاه متفاوت در این خصوص را بخوانیم.

حضور زنان در ورزشگاه‌ها و ارتباط آن با حجاب اجباری؛ 2 دیدگاه متفاوت را بخوانید

مهدی نصیری، سردبیر و مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان طی یادداشتی ضمن مثبت ارزیابی کردن حضور بانوان در ورزشگاه‌ها این اتفاق را مقدمه‌ای برای جمع کردن گشت ارشاد و حجاب اجباری دانست. پس از انتشار این یادداشت محمد میری، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف دانشگاه تهران، ضمن نقد این یادداشت به رد دیدگاه نصیری در خصوص حجاب پرداخت که هر دو دیدگاه را می‌خوانید:

مهدی نصیری (سردبیر و مدیرمسئول سابق روزنامه کیهان) در یادداشتی نوشت:

پس از سال‌ها کشمکش بر سر حضور زنان در ورزشگاه برای تماشای مسابقات فوتبال، دیروز با فشار و تهدید فیفا به زنان اجازه داده شد که به تماشای مسابقه فوتبال تیم‌های استقلال و مس کرمان بروند و ما اکنون شاهدیم که نه اسلام نابود شد و نه مسلمین به فنا رفتند و همه چیز مثل گذشته جریان دارد.

تردیدی نیست که دیر یا زود همین اتفاق در مورد جمع کردن گشت ارشاد و حجاب اجباری رخ خواهدداد و ای کاش که با اراده مسئولان و تصمیم از پیش برنامه‌ریزی شده صورت پذیرد و نه بر اثر یک فشار غیرقابل مقاومت داخلی و یا خارجی و دیری نمی‌گذرد که بر همه کسانی که نگران هدم اسلام و دین بر اثر آزادی حجاب هستند، روشن خواهد شد، این اتفاق نیز در وضعیت کنونی دینداری در جامعه ایران تأثیری نخواهد داشت و بلکه به اعتقاد این قلم حتما برآیند نهایی آن به نفع دینداری نسبی موجود خواهد بود.

اگر کسانی معتقدند که مسلمانی و دینداری در جمهوری اسلامی در وضعیت خوب و رو به رشدی است و با پدیده‌هایی چون ضعف و سوء حکمرانی مزمن، ربا، فقر فراگیر، فساد مالی، بیکاری، اعتیاد، عدم توانایی جوانان برای ازدواج، فحشای زیر پوستی و ...آسیب ندیده و تنها بی‌حجابی و پدیده حیوان داری و سگ بازی و مواردی از این دست، موجب بدنامی و تضعیف اسلام است، یا در ناآگاهی عمیق از فهم چیستی دین و عدم درک وضعیت آشکار و پنهان جامعه به سر می‌برند و یا رندان روزگارند که در پس این سیاست به دنبال یک حکمرانی آسان هستند که در عین حال در هیاهوی همیشگی آن می‌توانند بر بسیاری از ناکارآمدی‌ها و مفاسد سرپوش بگذارند و اقلیتی ساده اندیش را نسبت به اسلامی بودن نظام مجاب کنند و از حمایت آنان برخوردار باشند.

صرف نظر از انگیزه‌های سیاسی عده‌ای از نهادهای مدافع حجاب اجباری، باید به فهم اشتباه بسیاری از متدینان از مقوله تبلیغ و ترویج دین و نیز حکمرانی دینی اشاره کرد که نسبتی با توصیه‌های مکرر، عمیق و شگفت قرآنی درباره عدم مشروعیت تحمیل دین ندارد و این فقهِ فاصله‌دار از قران و جامعیت دین و نقش عقل و عُقلا است که سیطره‌ای شدید بر اذهان بسیاری از حوزویان و متشرعان پیدا کرده و آنان را به اسلامی سازی آمرانه جامعه در مقام تبلیغ و اجرا سوق داده است.

اخیرا در نزاعی قلمی که بین دو دوست فاضل؛ آقایان محمدرضا زائری و محمدعلی میرزایی بر سر این موضوع در گرفت، آقای زائری از این موضع دفاع کرد که عرضه دین از سوی انبیا به بشر، رنگ و بویی بیش از یک پیشنهاد (البته فوق‌العاده تأثیرگذار در سعادت ابدی انسان‌ها) ندارد و آنان هرگز مجاز به تحمیل دین بر بشر نبوده‌اند و بعضا از بابت حرص و جوش زیادی برای هدایت بشر مورد تذکر خداوند نیز قرار گرفته‌اند.

بنده با این تعبیر جناب زائری کاملا موافقم و باید ساعت‌ها درباره عمق و اهمیت آن به گفت‌وگو نشست و از این رهگذر، عظمت عقلانی و انسانی و آزادی مَنشی ادیان توحیدی و اسلام و تشیع را که مع‌الاسف اکنون پوستین وارونه بر آن پوشانده شده، نشان‌ داد.

در واقع باید به متدینان و حکمرانان مدعی دینمداری که درصدد تحمیل دین داری بر جامعه هستند، یادآور شد که کنش آمرانه شما در تضاد با دالّ محوری آفرینش انسانِ آزاد و مختار است که ارزش اندکی دینداری آگاهانه و آزادانه او می‌تواند سر به آسمان ساید و انبوهی از دینداری اجباری او فاقد ارزش باشد.

 وقتی شعیب پیامبر(ع) اقدام به ارائه دین پیشنهادی خویش به قومش کرد، سردمداران مستکبر قوم که خود صاحب دینی اختراعی و مشرکانه بودند، شعیب را تهدید کردند که اگر دست از دعوتش برندارد و او و پیروانش به آیین پیشنهادی آنها ایمان نیاورند، آنها را از حق شهروندی و زندگی در زادگاهشان محروم خواهندکرد. پاسخ استدلالی و برهان قاطع شعیب به آنان این بود که: «حتی اگر من و پیروانم دین شما را نپسندیم»؟ (اعراف/۸۸)

از این آیه قرآن به وضوح درمی‌یابیم که عدم مشروعیت تحمیل دین از سوی پیروان هر دینی بر دین دیگر در زمان شعیب، امری مفروض و بین الاذهانی بوده و شعیب هم دقیقا به همین گزاره استدلال می‌کند. به عبارت دیگر شعیب در پاسخ به مشرکان نمی‌گوید چون دین شما باطل و دین من حق است، شما نباید من را وادار به پذیرش آن کنید بلکه می‌گوید اکراه و اجبار انسان‌ها به پذیرش هر دین و آیینی، مذموم و محکوم است. این رویکرد شعیب و همه انبیای الهی که ده‌ها آیه قران بیانگر آنند، همان اسلام رحمانی است که متاسفانه در میان بسیاری از متدینان و متشرعان تبدیل به اسلام جباری و آمرانه شده و بر گفتمان جمهوری اسلامی به ویژه در حاکمیت یکدست کنونی غلبه جدی یافته و منشآ بسیاری از سیاست‌گذاری‌های غلط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بوده و یکی از عوامل مهم تضعیف دینداری در جامعه ایران پس از انقلاب شده است.

پس از انتشار این یادداشت، محمد میری، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف دانشگاه تهران ، طی یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده‌اند، به یادداشت مهدی نصیری پاسخ دادند.

در یادداشت محمد میری آمده است:

جناب آقای نصیری! با این که شما را فردی دغدغه­مند در باب مسائل دینی، فرهنگی و اجتماعی می‌بینم، دلیل مخالفت­‌های شما با مقوله حجاب اجتماعی، که برخاسته از دستورات الهی است، را نمی­فهمم.

با این استدلال که: «پس از حضور زنان در ورزشگاه، هنوز اسلام نابود نشده» می‌­خواهید روا بودن حساسیت‌­زدایی از حجاب اجتماعی زنان مسلمان را توجیه کرده و راه را برای بی‌تفاوت‌ کردن حاکمیت و جامعه نسبت به گناه بی‌­حجابی باز کنید؟!

شما لطفا نگران هدم اُسّ و اساس دین نباشید چرا که اساسا حفظ دین خدا، به عهده من و شما نیست و خدا این وظیفه را از ما نخواسته و بلکه خودش حافظ آن است (توبه/ 33). می‌­بینید که حتی پس از فجایعی همچون شهادت مظلومانه امام حسین(ع) به دست مسلمانان نیز همچنان دین خدا باقی است. پس بودن یا نبودن حجاب در اجتماع، رابطه‌­ای با بقای اساس دین ندارد.

جناب نصیری! اگر نگرانی هم هست از جانب حفظ دین­داری ما و جامعه است که در اینجا دیگر نه تنها هیچ تضمینی از جانب خداوند برای بقای جامعه در مسیر درست دینداری وجود ندارد بلکه از طرف او، هر دو راه سعادت و شقاوت، بر روی جامعه باز است (إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً(انسان/ 3): ما راه درست را به انسان نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس‏.) و این خود جامعه است که باید تکلیف خود را مشخص کند (إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم(رعد/11): خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملّتى را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند‏).

حال سؤال این است که: جهت­گیری کلیِ جامعه‌­ای که در آن فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر فراموش شده و به راحتی و بی هیچ احساس گناهی می‌­توان در آن با زیر پا گذاشتن قانون الهی حجاب، عَلَناً به دستور خدا دهن­کجی کرد به سوی سعادت است یا شقاوت؟

حدیث زیبای امام علی(ع) در نهج‌البلاغه را در نظر داشته باشید که فرمودند: شتر قوم ثمود را تنها یک نفر به قتل رساند اما خداوند این گناه بزرگ را به گردن همه جامعه نوشت و همه را عذاب کرد زیرا سایرین نیز به این گناه، راضی بودند (نهج‌البلاغه، خطبه 201، ص: 319). بر پایه این حدیث، بی­‌تفاوتی و رضایت جامعه به بدحجابی­، گناهی است که آتشش همه جامعه را می­‌گیرد.

جناب نصیری! شما که فرزند عالِم بوده و سالیانی از عمر را در حوزه علمیه گذارنده‌­اید باید بدانید که حجاب، یک مقوله اساسا دینی و شرعی و قرآنی است؛ پس چرا آب به آسیاب دشمن ریخته و به آن رنگ و روی سیاسی می‌­دهید؟؟ آیا تاکنون به این مهم فکر کرده‌­اید که اگر با این رویکردتان در شُل شدن حجاب تنها یک زن شریف مسلمان نقش داشته باشید چه گناهی متوجه شما خواهد بود؟؟ و سهم شما در گسترش سنّت سیّئه بدحجابی اجتماعی چگونه خواهد‌ بود؟؟ مگر پیامبر اکرم (ص) نفرمودند: هر کس سنّت ناپسندی را در جامعه پایه‌­ریزی کند گناه همه عاملان به آن سنت سیّئه به گردن او هم نوشته می­‌شود.

حتی اگر مطابق ادعای ناصواب شما، مسئله حجاب، دست­مایه سوء استفاده سیاسی حاکمیت شده باشد در این صورت نیز شما چرا به جای آن که راهی برای بستن کانال‌­های سوء استفاده از دین بجویید، بدترین پیشنهادِ ممکن، یعنی کوتاه آمدن از دستور دینی حجاب را مطرح می‌کنید؟!

کسی منکر مشکلات بسیاری که در گوشه و کنار مملکت هست و شما به برخی از آنها اشاره کرده‌اید نیست ولی سؤال اینجا است که شما چگونه از وجود این مشکلات، مجوّز بی‌­خیالی در باب بدحجابیِ اجتماعی را نتیجه گرفته‌­اید؟؟ آیا نظر شما آن است که هر گاه مشکلات، فراوان شد، دین را تا زمان بهتر شدن اوضاع، به فراموشی بسپاریم؟؟

از صدر و ذیل نوشته شما اینگونه برمی­‌آید که مشکل شما فراتر از حجاب اجتماعی بوده و بلکه شما اساسا با مقوله الزاماتِ اجتماعیِ دین برای مردم مشکل دارید.

درباره نگاه قرآن به «عدم مشروعیت تحمیل دین» نوشته‌­اید؛ ولی ای کاش قبل از استناد به قرآن، محض رضای خدا قرآن را مطالعه­ می­کردید تا ناخواسته، مطلبی را به اشتباه، به قرآن منسوب نکرده باشید. (قالَ لَهُمْ مُوسى‏ وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏ (طه/ 61): موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابى نابود می‌سازد و هر كس كه (بر خدا) دروغ ببندد، نوميد (و شكست خورده) می‌شود»).

به راستی چرا سلیمان نبی، ملکه سبا را که مردمش گمراه و خورشیدپرست بودند تهدید کرد که در صورت تداوم بر گمراهی و عدم پذیرش دین حق به آنها حمله‌­ور می‌­شود؟ آیا این تهدید و تحمیل، باعث رهایی اجتماع آنها از گمراهی نشد؟

برطرف کردن موانع کلان نظام‌­های سیاسی و اجتماعیِ کفر و شرک که سدِّ راهِ هدایت بشریت به سوی خداوندند وظیفه‌­ای الهی است. باب ایمان به خدا و نجات از شرک و بت‌پرستی باید به روی همه مردم باز باشد؛ و این نگاه، مبنای مشروعیت جهاد ابتدایی در اسلام است.

جناب نصیری! به سخن شعیب پیامبر که با پیروانش در اقلیت مطلق جامعه بودند و هیچ قدرتی در اجتماع آنروز برایشان متصور نبود استناد کرده اید. این استدلال شما چند اشکال دارد و کمترینش آن است که شما چرا فقط به نیمه سخن شعیب پیامبر استناد کردید؟! چرا ادامه سخن ایشان که در قرآن آمده را نمی‌­بینید؟!

بله شعیب گفت: «أَ وَ لَوْ كُنَّا كَارِهِين‏» (اعراف/۸۸) یعنی: «آيا هر چند كراهت داشته باشيم؟» ولی در ادامه تأکید کرد: «اگر ما به آيين شما بازگرديم، بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به خدا دروغ بسته‏ايم؛ و شايسته نيست كه ما به آن بازگرديم‏» (اعراف/۸9).

علامه طباطبایی این جمله دوم را تعلیل جمله نخست دانسته‌­اند (الميزان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 191) یعنی آنکه علت کراهت آنها از دست­ برداشتن از دین حق، کراهت از پشت­ کردن به خدا و دروغ ­بستن به اوست.

حال سؤال ما آن است که: آیا برای توجیه اعتقاداتمان مجازیم قرآن را تقطیع کرده و معنای مورد نظر خود را بر آن تحمیل کنیم؟!

گرچه در نوشته شما اشتباه و جای نقد فراوان است اما یکی از بزرگ‌ترین اشکالات آن است که شما در این نوشته، پا را فراتر از محور و موضوع آن (که علی الظاهر حجاب است) گذاشته و به ساحت مقدس «فقه» که اساس دینداری مردم در جامعه است چنگ انداخته‌­اید و آن را به دور از قرآن و فاصله‌­دار از دین معرفی کرده‌­اید.

سؤال آن است که شما چقدر در فقه، تخصص دارید که بر کرسی داوری نشسته و آن را از شریعت به دور، قضاوت می­‌کنید؟! چگونه به خود اجازه دادید چند سال تحصیل پراکنده در حوزه علمیه را برای اظهار نظر در این ادعای بزرگ که تا حال کسی از علمای بزرگ اسلام اظهار نداشته، کافی بدانید؟! هر وقت یک دانشجوی تازه­کار پزشکی، حق داشت که اساس علم پزشکی را بر پایه یافته‌های علمی خودش (!) انکار کند شما هم خواهید توانست در این امر بزرگ اظهارنظر کنید. شما تخصص لازم در علم فقه را ندارید پس لطفا در این زمینه اظهارنظر نکنید. در نظر داشته باشید که امام علی(ع) فرمودند: «اگر جاهل سكوت اختيار كند مردم اختلاف پيدا نمی‌كنند». (بحارالأنوار، ج‏75، ص: 81).

آیا تا حال به این فکر کرده‌اید که اگر ذهن حتی یک نفر از مخاطبان شما نسبت به فقه و به تبع آن، نسبت به فقهای دین، مکدّر شده از دین فاصله بگیرد، مسئولیتش به گردن شما خواهد‌بود؟

در پایان آرزو می­‌کنم که حوزه­‌های علمیه به رسالت خود در دفاع از مرزهای دینداری مردم بیشتر عمل کنند. اگر هر بار که هجمه‌­ای بر مبانی دینی مردم وارد می­‌شود، صدها جوابیه علمی و وزین از گوشه و کنار حوزه­‌های علمیه صادر می‌­شد شاید اینقدر بازار حمله به ساحت فقه و دین گرم نمی­‌بود.

وَالسَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏

انتهای پیام
captcha