چرا شعر کلاسیک فارسی کمتر به سراغ حضرت زهرا(س) رفته است؟
کد خبر: 4109946
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۰
سعید بیابانکی پاسخ می‌دهد؛

چرا شعر کلاسیک فارسی کمتر به سراغ حضرت زهرا(س) رفته است؟

سعید بیابانکی با اشاره به اینکه در ادبیات کلاسیک ما شعر درباره حضرت زهرا(س) کم است، در بیان دلیل آن عنوان کرد: چون حضرت فاطمه(س) یک بانو هستند و در شعر تغزلی و مدحی و عاشقانه ما همواره معشوق و محبوب معمولا یک زن بوده، بسیاری از شاعران بزرگ ما به خود اجازه ورود به این حوزه را نداده‌اند.

چرا شعر کلاسیک فارسی کمتر به سراغ حضرت زهرا(س) رفته است؟

ادبیات فارسی به‌عنوان آینه تمام نمای فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی از گذشته تا به امروز، نقش غیرقابل انکاری در معرفی باورها و عقاید و شخصیت‌های مهم هر دوره داشته است. مدح پر رنگ حضرت رسول(ص)، حضرت علی(ع) و بیان دلاوری‌های ایشان و رثای حضرت سیدالشهدا در شعر شاعران بلندآوزه فارسی گواه مهم و متقنی بر باور و اعتقاد و احترام ایرانیان به بزرگان دین است اما در این میان جای حضرت زهرا(س) به‌عنوان بزرگ‌ترین بانوی اسلام به دلایل نامعلومی خالی است.

در ایام فاطمیه و به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) با سعید بیابانکی، شاعر و مجری که سابقه داوری در جشنواره‌های بزرگ شعر را در کارنامه خود دارد، درباره نگاه شعر و ادبیات فارسی از گذشته تا به امروز به این بانوی بزرگوار، گفت‌وگویی داشتیم که خواندن آن خالی از لطف نیست.    

ایکنا ـ در ادبیات ادعیه نوع نگاه به حضرت زهرا(س) متفاوت از سایر حضرات معصوم(ع) است و انگار قائل به احترام ویژه‌ای نسبت به ایشان است، این نگاه در شعر فاطمی هم رعایت شده است؟  

اتفاقا اگر توجه کنید در ادبیات کلاسیک و گذشته ما شعر درباره حضرت زهرا(س) کم است؛ به نظر و ذوق من دلیلش این است که چون حضرت فاطمه(س) یک بانو هستند و در شعر تغزلی و مدحی و عاشقانه ما همواره معشوق و محبوب معمولا یک زن بوده، این است که بسیاری از شاعران بزرگ ما اصلا وارد این حوزه نشده‌اند و در شعر شاعران بزرگ اصلا نمی‌توان شعری برای حضرت زهرا(س) پیدا کرد.

به نظر من نکته کار همین است که چون زن در شعر ما وجه معشوقیت و محبوبیت داشته، انگار شاعر اصلا به این سمت نیامده؛ زیرا اینکه شما بخواهید از یک بانویی که بانوی بزرگ اسلام، همسر حضرت علی(ع) و دختر پیامبر(ص) است و این همه سکنات و وجنات و فضائل دارد، صحبت کنید، واقعا کار بسیار دشواری است.

ایکنا ـ ولی با وجود همه این دشواری‌ها در چند دهه اخیر شاعران به شعر فاطمی اقبال زیادی داشتند.

بله، اما متاسفانه شعر فاطمی در چند مفهوم بسیار مختصر -که از کودکی بیشتر در روضه‌ها و هیئت‌ها شنیدیم- محدود شده است. مثلا «مزار گمشده» که به کررات در اشعار شاعران تکرار شده است؛ مگر حضرت زهرا(س) غیر از مزار گمشده چیز دیگری برای بیان ندارد؟

یا مثلا پهلوی شکسته، درِ سوخته و این سری تعابیر و مفاهیم که اگر این دو سه مضمون از شعر فاطمی گرفته شود، خیلی دست خالی می‌ماند.

اتفاقا در یک گارگاه خلاق شعر به هنرجوها تاکید کردم، هر وقت خواستید برای حضرت فاطمه(س) شعر بگویید، سعی کنید از این سه مطلب بگذرید ببینیم آیا  چیز دیگری نمی‌توان گفت؟ در آن شکی نیست که حتما می‌توان گفت.

ایکنا ـ البته به نظر می‌رسد این مختص حضرت زهرا(س) نیست و تمام ساحت‌های شعر آئینی درگیر این مسئله است.

بله؛ اگر کسی بخواهد در مدح امام رضا(ع) شعر بگوید هم همین است. امام رضا(ع) که به کبوتر و گنبد و مناره و این قبیل مضامین خلاصه نمی‌شود؛ این‌ها را ما درست کردیم.

امام رضا(ع) یک امام معصوم با همه وجوهات یک امام است که به تعبیر امروزی‌ها در زمان خودش یک دیپلمات و مدیر سیاسی و فرهنگی است، شهید است و مکتب شهادت دارد؛ اما معمولا در شعر به سراغ این ابعاد نرفته‌ایم و وجه عبارات تکرار شونده در شعر فاطمی و آئینی محدود به همین چند مضمون شده است که در بالا اشاره کردم.

البته خوشبختانه در این چند دهه توجه زیادی به شعر فاطمی شده است و اگر شعر فاطمی در چند دهه اخیر را با کل تاریخ شعر آئینی قیاس کنید، کفه این طرف بسیار سنگین‌تر است؛ در واقع شاعران شجاعت به خرج داده و بعضا مطالبی مبتنی بر تاریخ، مقاتل و فضائل را بیان کرده‌اند که نمونه‌های آن بسیار کم است اما همین هم خیلی مهم است.

ایکنا ـ اتفاقا بحث همین جا است که شاعر از فضیلت معصوم(ع) می‌گوید اما احتمالا در بیان مصداق فضائل دچار خطا می‌شود.

مثلا برای معصومین مرد اینکه ما بگوییم فلان معصوم یا امام(ع) زیبا است، موهای بلندی دارد یا چشم و ابروی آن قشنگ است، چه فضیلتی دارد؟ خیلی‌ها همین زیبایی‌ها را دارند اما این‌ها فضیلت نیست. متاسفانه زیبایی‌هایی که در شعر عاشقانه ما هست، وارد شعر آئینی شده است درصورتی که نباید این اتفاق بیفتد.

درباره حضرات ائمه و معصومین(ع) فضائلشان، آن‌ها را از مردم عادی جدا می‌کند، نه زیبایی چشم و ابرو و این قبیل موارد که خیلی‌ها دارند.

درباره حضرت زهرا(س) کار به مراتب دشوارتر است. باید بتوانیم این سه مطلب –که بالا اشاره شد- را کمتر در شعر فاطمی دخالت دهیم و شاعران جوانی که پای در این مسیر می‌گذارند از این سه مطلب بگذرند. باید ببینیم که ایشان به جز این سه حرف و مضمون بسیار تکراری -که برخی در سندیت بعضی از آن‌ها تشکیک هم می‌کنند- دیگر چه فضائلی دارند؟

برای مثال الان اگر ما برای حضرت زهرا(س) یک گنبد و بارگاه درست کنیم، ایشان فضل و کرامت بیشتری پیدا می‌کند؟ اصلا چنین چیزی نیست.

مرحوم حسینجانی شاعر شعر معروف «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» می‌گفت به جای اینکه در شعر و تاریخ و ادبیات دنبال «قَدر» گمشده حضرت زهرا(س) باشیم، دنبال «قبر» گمشده ایشان رفتیم.

به اعتقاد من هم قدر ایشان در شعر و ادبیات گمشده نه قبر ایشان؛ اصلا چه فضیلتی برای ایشان است که قبر گمشده‌شان پیدا شود.

ایکنا ـ با همه این اوصاف وظیفه شاعر در شعر فاطمی چیست؟

شاعران باید از این کلیشه‌ها بگذرند و حضرت زهرا(س) را به روزگار ما بیاورند، نه اینکه ما را به روزگار زیست ایشان ببرند. بردن ما به آن روزگار کار شعر نیست، کار تاریخ است.

اگر شاعر حضرت زهرا(س) را به امروز آورد و نشان داد که اگر ایشان امروز حضور داشتند چه می‌کردند و جایگاه ایشان کجا بود و چه حرف تازه‌ای برای جهان داشت، این می‌شود نوآوری و خلاقیت و کار شعر همین است.

شعر فاطمی امروز بیشتر توصیفی است تا تبیینی؛ یعنی توصیف‌گرا است تا تبیین‌گرا. شعر عاشورا هم به همین مسئله گرفتار است.

ایکنا ـ کدام وجوه از حضرت زهرا(س) در شعر فاطمی باید دیده شود، تا کمی حق مطلب درباره ایشان ادا شود؟

وجه اجتماعی و جایگاه او در دفاع از حق و ولایت امیرالمومنین(ع) در شعر بسیار کمرنگ است. باید این‌ها را پررنگ کرد.

بعضی وقت‌ها شما شعری در این حوزه‌ها می‌شنوید، همه استقبال می‌کنند؛ چراکه شاعر حرف تازه‌ای زده و زاویه جدیدی به قضیه باز کرده است، نه حرف‌های تکراری دیگران را. این مکافاتی است که ما الان دچار آنیم؛ زیرا اکثر شاعران شعرهای دیگران را می‌خوانند و به‌عنوان منبع استفاده می‌کنند، درصورتی که بخش عمده‌ای از منبع الهام شاعر باید تاریخ و روایات و مقاتل و منابع مستند باشد. شاعرها باید بیشتر به سراغ این‌ها بروند در این صورت حتما حرف‌های تازه‌تری دارند.

ایکنا ـ در ادبیات فارسی حضرت زهرا(س) و اساسا موضوعات آئینی بیشتر در ظرف شعر تجلی و ظهور و بروز پیدا کرده تا داستان؛ دلیل آن چیست؟

دلیل آن تاریخی است. یعنی شعر فارسی 1000 سال قدمت دارد در صورتی که داستان به معنای امروزی آن، تقریبا 100 سال قدمت دارد و از زمان محمدعلی جمالزاده به این طرف شکل ثابت و رسمی پیدا کرده است.

بنابراین شعر یک نسبت ده برابری به لحاظ قدمت با داستان دارد و نشان می‌دهد که زبان و هنر اصلی و اساسا هنر عموم در کشور ما شعر است. به همین نسبت شعر از داستان عمومی‌تر است و مردم به شعر بیشتر تمایل دارند؛ بنابراین طبیعی است که بار همه مسائل از فلسفه گرفته تا عرفان و اخلاق و عشق را بیشتر بر دوش شعر انداخته‌اند و داستان کمتر این بار را به دوش کشیده است که آن هم حتما دلیل تاریخی دارد.

گفت‌وگو از مطهره میرشگاری

انتهای پیام
captcha