دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک و بیست
کد خبر: 4112716
تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۲
شعرخوانی شاعران فارسی‌زبان برای سردار سلیمانی

دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک و بیست

شاعران و هنرمندان فارسی‌زبان کشورهای مختلف در بزرگداشت سومین سالروز شهادت سردار سلیمانی در نشستی مجازی به شعرخوانی پیرامون وی پرداختند.

نشست حاج قاسم سلام 2

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست ادبی حاج قاسم سلام(۲) شامگاه جمعه ۱۶ دی‌ در فضای پیام‌رسان «بله» در گروه بین‌المللی هندیران، با حضور شاعران و دیگر هنرمندان پارسی‌زبان داخلی و خارجی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی برگزار شد.

ابتدای جلسه مهدی باقرخان، شاعر پارسی‌زبان از دهلی‌نو درباره سردار سلیمانی عنوان کرد: معمولاً ژانرال‌ها متعلق به کشور خاص خودشان هستند و این هم واقعیت است که لزوما همه اهالی آن کشور هم از فرمانده ارتششان آشنایی چندانی ندارند؛ اما شخصیت حاج قاسم کاملا متفاوت و منحصربه‌فرد هست.

او ادامه داد: ایشان را نه تنها ایرانی‌ها عزیز‌تر از جانشان می‌دانند، بلکه همه آزادی‌خواهان جهان برای او احترام ویژه‌ای قایلند و نسبت به ایشان خود را مدیون می‌پندارند زیرا او کسی بود که عمرش را در راستای برقراری امنیت و سلامتی جهانیان فدا کرد.

 این شاعر هندوستانی در ادامه افزود: نکته دیگری در رابطه با شهید سردار دل‌ها این است که شخصیت‌ها صرفا با دوستانشان شناخته نمی‌شوند، بلکه بعضا باید دید دشمنانشان کیستند و ابرقدرت‌های جهان دشمن حاج قاسم بودند.

 باقرخان اضافه کرد: او کسی است که در یک منطقه روستایی به دنیا آمد و به بالاترین موقعیت نظامی کشور خود رسید اما به خاطر نوع کارکرد و دلسوزی نسبت بشریت، یک شخصیت کاملاً فرامرزی و فراملی شد. سردار سلیمانی شخصیتی خودساخته بود. اگر به زندگی او از همان دوران کودکی، نگاهی بیندازید، می‌بینید که او فردی بسیار باهوش و دلسوز بود. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و فهمیدن اینکه پدرش مشکل اقتصادی دارد، به تنهایی به شهر مجاور نقل مکان کرد تا هم درس بخواند و هم کار کند تا بتواند به خانواده‌اش کمک اقتصادی کند.

 این شاعر هندوستانی با اشاره به اینکه سردار سلیمانی بسیار دقیق بود و آینده‌نگری عالی داشت، تاکید کرد: این ویژگی او را به ماهرترین استراتژیست جنگ تبدیل کرده بود که همه آدم و عالم امروزه این واقعیت را می‌پذیرند. ما هم به عنوان فریضه دینی، اخلاقی و انسانی باید یاد این شهید بزرگ را زنده نگه داریم.

در ادامه این نشست مجازی تعدادی از شاعران سروده‌های خود برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را به اشتراک گذاشتند که در ادامه برخی از آن‌ها را می‌خوانیم:

علیرضا قزوه

«قصیده شب جدایی»

دوباره آمده آن شب، شب جدایی او

سرم فدایی راهش، دلم هوایی او

دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک و بیست

سکوت ثانیه در لحظه رهایی او

تمام خاطره را بُرد با خودش ناگاه

و ماند ضجه‌ی دل در غم جدایی او

چه حال و روز خوشی داشت آن یگانه‌ترین

فدای حال خوش و سوز ربنایی او

چقدر مردم دنیا هوایی اویند

چقدر خاطره دارند از آشنایی او

درون پارس نجستم کسی به پاکی وی

برون ز پارس ندیدم به پارسایی او

هنوز هم که هنوز است کس نگفته سخن

ز خلق احسن و اخلاق مصطفایی او

به زهد حیدری و شور مرتضایی وی

به صبر زینبی و داغ کربلایی او

به بوسه‌ای که به پیشانی‌ام نشاند قسم

فدای مکتب اویم من و فدایی او

کجا فرشته‌ای انسان نماتر از او هست

فدای شعشه‌ی چهره خدایی او

در این مدار که منظومه‌ی خداوندیست

ستاره‌ای ندمیده به روشنایی او

کسی ندیده‌ام اینگونه بی‌ریا هرگز

کسی سراغ ندارم به با صفایی او

هزار پنجره واکرده دست غیبی وی

گره گشوده فراوان گره‌گشایی او

نشسته‌ام به تماشای صبح لبخندش

درون عکس غریبی به دلربایی او

شبی به فطرت دیرین خویش برگشتم

گرفت شهر دلم حال روستایی او

شبی نبود که یک لحظه نیز دور افتد

از آستان شهادت سر گدایی او

بلند مرتبه معراج سربلندی داشت

در آسمان شهادت دل هوایی او

میان این همه سردار و آن همه سرباز

کسی ندیده‌ام  الا به بی‌ریایی او

کنار صحن غریبی هنوز می‌سوزد

چراغ نیمه‌شب خادم الرضایی او

شب جدایی او آمده است، نی بزنید

منم یکی ز شهیدان نینوایی او

بیا و روضه‌ی قاسم بخوان در این پایان

به شرحه شرحه آن جسم کربلایی او

نغمه مستشار‌نظامی

شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند

‎هزار آیینه در پلکت نماز صبح می‌خوانند

شب از شوق نگاهت سینه‌ریز از کهکشان دارد

‎به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند

‎نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده

‎تبسم می‌کنی ابیات در تعبیر می‌مانند

‎سکوتت حرف‌ها دارد که در گفتن نمی‌آید

‎غزل‌هایم پر از آرامش اما قبل طوفانند

‎ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور

‎کویرم، چشم‌های تشنه‌ام دلتنگ بارانند

تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی

‎شهیدان در نگاه تو نماز عشق می‌خوانند

سعیده حسینجانی

صبح آن روز غم‌انگیزترین صبح جهان شد

خبر رفتن تو اشهد ان لای اذان شد

دست تنهای تو و خاتم خون‌رنگ یمانی

صد قنات آینه از دست قنوت تو روان شد

جام خورشیدی جانت بشکستند و هزاران

آینه تکه به تکه همه جا نورفشان شد

این چه خون بود چه بشکوه جلال و جبروتی

همه‌اش نور شد و در رگ آفاق روان شد

سال‌ها در پی محبوب به دنبال شهادت

آنچه می‌خواستی از مقصد و مقصود همان شد

چون مراد تو که از مکه سوی کرب و بلا رفت

قصه حج تو و کرب و بلای تو همان شد

حاج قاسم شو و احرام دگر بند پس از این

می‌توان رفت به حج اما حاجی نتوان شد

سید مسعود علوی

گریم از اندوه‌ها، اندوه‌ها از ماتمت

اشک‌ها از خون دل‌ها، خون دل‌ها از غمت

عاشقان را با خروش گریه می‌باید شناخت

ای فدای گریه‌های بی‌امان هر دمت

گر بگریم در بلور اشک تصویری ز توست

گر بنالم هست پژواکی در آن از ماتمت

حشمت نام سلیمانی به نامت سرخ گشت

این سخن پیداست نقشش در نگین خاتمت

صاحب دستان مقطوع اندرین میدان راز

شد ابالفضل دلاور در شهادت محرمت

روز فردا شکل می‌گیرد ز خونت در جهان

جنبش آزادگان در اهتزاز پرچمت

مات و حیرانم که از ماتم حکایت میکنند

یا که تزئین جمالند اشک‌های نم نمت

چهره اخلاص را اکنون مصور دیده‌ام

چون نگه کردیم در چشم تر چون زمزمت

داغ‌هایت داغ بر داغند داغ نو ز چیست؟

داغ‌ها گردد فزون زان داخلی اقدمت

گر چه ای سردار در دل‌ها کران از عشق توست

مانده دل در بی کران رازهای عالمت

قلب سخت سنگ را داغت به درد آورده است

سینه‌ی مسعود دیگر چون بسازد با غمت

صبا فیروزی؛ شاعر کودک و نوجوان

آه عاقبت پرپر شدی

ققنوس و خاکستر شدی!

طوفان به پا شد ناگهان

سردار صد لشکر شدی

در آسمان قلب‌ها

از ماه زیباتر شدی

خاری به چشم دشمنان

دردانه‌ی رهبر شدی

بی پا و سر در راه حق

خورشید روشنگر شدی

مانند عباس(س) و علی(ع)

بی‌‌دست و انگشتر شدی

آخر برای کشورت

سردار نام‌آور شدی!

محمدمهدی عبداللهی

از فتنه پاییز بر این باغ، پیام است

این حادثه سرخ سرآغاز قیام است

سبز است قیامى که در این چله رنگین

در معرکه‌ها سرخ ولى گام به گام است

 هرچند که تلخ است به دل، داغ شهیدان 

در فصل شهادت فقط ایام به کام است

این نهضت امّید در آیینه تاریخ

در سایه خورشید، پر از شور مدام است

 سُرخیم در این باغ پر از خون سپیدار

هستیم بر آن عهد که در جان کلام است

هرچند عدو نقشه کشیده است شب و روز

دوران بزن در رو این قوم تمام است

لبنان و یمن، سوریه، بحرین و فلسطین

بیت‌الغزل عشق در این خطه کدام است؟!

غم نیست اگر قاسم میدان وفا رفت

وقتى که علمدار نگاهش سوى شام است

با شورِ شهیدانه، سلیمانىِ جان را

اینگونه بخوانید که سرباز امام است

از مکتب قاسم همگى درس بگیرید

از عشق بر او یکسره چاووش سلام است

خون‌خواه شهیدان سفر کرده، مى‌آید

مى‌آید از آن دور و همین حسن ختام است

مهسا ایمانی

یک فصل دگر ز داستان مانده فقط

در چشم قلم بغض نهان مانده فقط

دیدم که رسیدم به زمان یک و بیست

یک مشت حروف نیمه‌جان مانده فقط.....

رباب کلامی

حاشا که در این معرکه سر داشته باشد

هر کس که از این راز خبر داشته باشد

 ما را ز شهادت چه هراس است در این راه؟

عشق است مسیری که خطر داشته باشد

هر قطره که اندیشه‌ی دریاست به جانش

باید که ز سیلاب گذر داشته باشد

از داغِ پس از داغِ شقایق که غمی نیست

رسم است به دل خون جگر داشته باشد

آتش بزن آزاده‌ی ققنوس‌نشان را

ننگ است که بر مرگ نظر داشته باشد  

در این برنامه شاعران و هنرمندان همچون علیرضا قزوه، عبدالرحیم سعیدی راد، رضا اسماعیلی، ایرج قنبری، سید مسعود علوی، عزیز آذین فرد، محمد مهدی عبدالهی، محمد علی یوسفی، مسعود ربانی،  نغمه مستشار نظامی، سعیده حسینجانی، سیده کبری حسینی بلخی،  رباب کلامی، مهسا ایمانی، صبا فیروزی حضور داشتند و به ارائه آثار خود پرداختند.

انتهای پیام
captcha