به گزارش ایکنا، آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم، یادداشتی درباره تحلیل توحید و شرک بر مبنای اصالت وجود و اصالت ماهیت به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
اصالت «وجود»، حد اوليه و نقطه مرکزی هماهنگسازی کل دستگاه ملاصدراست. او جهت و جنبه وحدتیِ واقعيت را اصل میداند و کثرت را بر پايه وحدت تفسير میکند. از نگاه وی، جعلپذيریِ مخلوقات به وحدتپذيریشان است و آن چيزی که مجعول است، وحدت است، نه کثرت. وحدت است که فيض اقدس و فيض مقدس است.
بر اين اساس، اگر با نگاه توحيدی به عالم نگاه کنيم، وحدتِ حقيقت و کثرتِ مظاهر ملاحظه میشود. يعني دنبال آن بودهاند که به يک حد واحد برسند و از آنجا به کثرات و تعينات بنگرند؛ پس قوام و تقوم موجودات را به اصل وجود دانستهاند. اگر حد، بالاصاله کثرت بردارد، کثرات، اصيل میشوند و جعل و ايجاد و افاضه و خلق، تفسير نمیشود، و لذا آن انديشه نمیتواند توحيدی باشد.
ملاصدرا ابتدا در اعماق روح خود به تجلی وحدت و موضوعيت وحدت رسيده؛ سپس، همان را مبنای تفسير فلسفی قرار داده و توحيد را در حد اوليه ملاحظه کرده است. به تعبيری، فلسفه او ناشي از تألّه است و تألّه غير از انديشه است. در نگرش توحيدی، بيشتر از يک اله وجود ندارد (لا اله الا الله) و ديگران همه فقراء الي الله هستند. اين تعلق توحيدی و درک از توحيد و تألّه به الوهيت، مبدأ شکلگيری اصالت وجود میشود؛ لذا آن فلسفه را حکمت متعاليه و حکمت متألهين، و آن فيلسوف را هم صدرالمتألهين میخوانند.
صدرالمتألهين میخواهد بگويد من الهياتِ بمعنیالاعم را تابع الهياتِ بمعنيالاخص قرار دادهام و حد اوليه و مفهوم مرکزي خود را از توحيد گرفتهام و اولين اصل فلسفیام از تعلق به حضرت حق ناشي میشود. عمق معناي «لو لم يُؤَصل وحدةٌ ماحصلت» با نگاه توحيدی، همين است؛ يعني نوعِ منتجه فلسفه ملاصدرا میخواهد گامی در تفسير توحيد و «لا اله الا الله» در جهان هستی بردارد. بنابراين در نظر نهایی خود میگويد واقعيت، آن حقيقت واحدی است که حی است، قيوم است و صاحب اسماء حسنی است، و اگر وجود اصيل است، يعنی آن احد حقيقی، که حضرت حق است، اصيل است و همه واقعيتها در نظام تشکيک يا نظام تشأن، از ظهورات و تشأنات اويند و در طول او قرار دارند و اوست که منشأ تطورات يا تشأنات گوناگون قرار گرفته است. فلسفه صدرايی که حد اوليه و مفهوم مرکزي خود را توحيد قرار داده است، ممکنات را نه ممکن به امکان ماهوی و نه حتی ممکن به امکان وجودی، بلکه ترشح و شأن و ظل واجب میداند و به فقر ترشحیِ ممکن نسبت به واجب، قائل است.
در نگاه اوليه ملاصدرا، يک واقعيت شخصي وجود دارد که هم وحدت و هم کثرت دارد؛ اين وجود شخصی، یک واحد تشکيکی است؛ ممکنات مرتبهای از مراتب واقعيتاند و واجب مرتبهای ديگر؛ خداوند متعال هست، ممکنات هم هستند و در حضرت حق يک وجودی که داراي مرتبه است تصوير شده است. کانّه اين امر، در نظر ملاصدرا با توحيد ناب نمیسازد و براي خدای متعال شريک درست میکند. لذا در بحث عليت میگويد که اصلاً بحث از مرتبه بیمعناست؛ همه عالمِ ممکنات، شأن هستند و شأن، مرتبه نيست؛ واجب، فوق مرتبه است و ممکن، دون مرتبه. و لذا سعي میکند که از منظر تشکيک هم، دچار نوعي شرک نشود و با بحث از ذات و شأن به توحيد نزديک شود.
از اين منظر، مبنای اصالت ماهيت، بر اساس تحلیل لوازم این مبنا، ديدگاهی شرکآلود است و در يک فراتحليل کلامی، تعلق به آلهه متعدد، مبدأ پيدايش اصالت ماهيت شده است؛ يعنی تعدد آلهه موجب اصالتبخشی به پندارها و ماهيات میشود و اين، نوعی شرک خفی است؛ چون هر ماهيتی براي خودش يک اِله محسوب میشود و هر کدام برای خودشان، به اصطلاح عرفی، «خان»ی میشوند که وحدتپذير و جعلپذير نيستند و فانی در الوهيت حضرت حق نمیشوند.
فيلسوف اصالت وجودی مدعی است که اين نگاه کثرتگرا، موحدانه نيست و با شروع از کثرت نمیتوان خدا را اثبات کرد. نگاه موحدانه بايد از ماهيت عبور کند و جهت و جنبه وحدتیِ واقعيت را اصل بداند و ماهيات را به وجود برگرداند تا خدايانی در عالم به نام ماهيات ظهور نکنند. بر اين اساس، اصالت ماهيتی، ناخواسته مشرکِ به شرک خفی استکه میگويد آب هست، نان هست، باد و دیگر پدیدهها هستند. اما اصالت وجودی معتقد است او هست و بقيه پندار هستند؛ او معبود است و ديگران، عابد. از اين نگاه، طبيعی است که اگر حد اوليه، توحيدی نباشد، ادراکات بعدی هم توحيدی نمیشود و دستگاه منطقیِ شرکآلودی به وجود خواهد آمد؛ يعنی اشياء، اصالت ماهيتی تفسير میشوند و برای آنها لوازم ذاتی در نظر گرفته میشود و به شرک در فهم پديدهها میانجامد.
انتهای پیام