بررسی تأثیر «پاتانجلی» ابوریحان در تصوف اسلامی
کد خبر: 3920598
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۰

بررسی تأثیر «پاتانجلی» ابوریحان در تصوف اسلامی

کتاب شریف «پاتانجلی» یقیناً در تصوف ایران که عبارة اخرای تصوف اسلامی است، مؤثر افتاده است. البته به حیثی خاص، حرف‌های عجیب زیادی گفته می‌شود. یک عده می‌گویند این تصوف کلا بیگانه از اسلام است، یکی می‌گوید از یونان آمده است و یا عده‌ای می‌گویند از هند است. آنچه مسلم است اینکه برخی از معارف والای هندی در تصوف ما مؤثر است و یکی از برترین متون ما همین «پاتانجلی» است.

منوچهر صدوقی‌سها، پژوهشگر برجسته فلسفه و عرفان

به گزارش ایکنا؛ نشست بزرگداشت ابوریحان بیرونی، امروز دوازدهم شهریورماه، به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و به صورت مجازی برگزار شد. منوچهر صدوقی‌سها، پژوهشگر برجسته فلسفه و عرفان، در این نشست  پیرامون دو کتاب از ابوریحان بیرونی به سخنرانی پرداخت که در ادامه صحبت‌های وی از نظر می‌گذرد؛

ابوریحان بیرونی یکی از علمای جامع تمدن اسلامی است؛ یعنی نمی‌شود او را حتی به چند رشته علمی محدود کرد. در اکثر علوم عصر خودش دارای تألیف و تصنیف است. بنابراین حرف زدن در مورد او ساده نیست. انصافاً از مصادیق این مصرع است که «هُوَ البَحْرُ مِنْ أَيِّ النَّواحِي أَتَيْتَهُ»، لذا برای بنده و امثال بنده صحبت در مورد ابوریحان مشکل است، اما به لحاظ فن خاص خودمان که همین فلسفه باشد، خوشبختانه خدا به ما توفیق داد که روی دو کتاب او به دو صورت مختلف کار کنیم. یکی «تحقیق ماللهند» و دیگری هم «پاتانجلی» است. به نحوی که نزد اهل فن مسلم است، هر دو از آثار برجسته اوست و علاوه بر اینکه از آثار طراز اول ابوریحان است، متون آن نیز طراز اول هستند.

نحوه آشنایی با کتاب «پاتانجلی»

داستان بنده با این دو کتاب از این قرار است که به مناسبتی، به سفارش دوستانم از جمله آقای بهاءالدین خرمشاهی، مشغول به ترجمه «ماللهند» به فارسی شدم و حدود یک سال هم این کار طول کشید. سپس این ترجمه چاپ شد و اخیراً هم تجدید چاپ آن صورت گرفت. در آن زمان به این برخوردم که ابوریحان می‌گوید دو کتاب هم از سانسکریت به عربی ترجمه کردم که در مقولات عرفانی است و اسم یکی از آنها را «پاتانجلی» می‌گوید. در آن ایام، آشنایی‌ام با این کتاب در این حد بود که فقط اسمش را بدانم و اصلاً نمی‌دانستم که این کتاب باقی است یا از دست رفته است. باز هم نمی‌دانستم که اگر باقی مانده باشد، می‌شود به آن دسترسی پیدا کرد یا خیر.

چند سال بعد، در دایرةالمعارف تشیع که افتخار یافتیم در خدمت دکتر محقق مشغول شویم، ایشان یک روز به مناسبتی فرمودند، خوشبختانه این کتاب باقی است و چاپ هم شده است. بعداً هم لطف کردند و یک نسخه زیراکس از این کتاب به بنده دادند و مشوق شدند که روی آن کاری انجام دهم و سپس چاپ شود. ما مشغول شدیم و در همان ایام در یک تابستان، چند روز و شبی در شهر آبعلی، در خدمت مرحوم استاد جعفری بودیم. کتاب را با خود برده بودم و به تصحیح مشغول بودم. برخی شب‌ها هم در دامنه کوه، خدمت ایشان هم متن را می‌خواندیم. چون خیلی لغات متروک در این متن هست و ابوریحان نوشتارش تیپ خاص و مشکلی است. دوستانی هم که مطلع شدند این کار را انجام می‌دهم، مشوق بودند و توانستیم بر پایه همان تصحیحی که چاپ شده بود، ویرایش دومی انجام داده باشیم و در نهایت هم چاپ شد.

ابوریحان و آثار هندی‌ها

یک مقدار اندکی هم در فصل دوم این سخنان باید منعقد کنیم و بگوییم که ابوریحان خودش چه می‌گوید و کارهایی که کرده چه بوده که اینها را در مقدمات گفته است. ماحصل کلام ابوریحان شاید این بوده باشد که می‌گوید آثار هندی‌ها از یک جهتی مانند معدن زغال سنگ است. می‌گوید معارف هندوان شبیه به معادن زغال سنگ است که در دل این معدن زغال، رگه‌های الماس پیدا می‌شود.

واقعاً هم همین طور است و در حد همین دو کتاب که از متون ممتاز در فن خودش محسوب می‌شود، به این معنا برخوردم. در کنار معارف بسیار بالا، حرف‌هایی هم هست که لزومی ندارد در این قبیل متون وارد شود و بماند. می‌گوید به کار روی این کتب مشغول شدم که اولاً متن سانسکریت این کتاب یعنی «پاتانجلی» مفصل و مشتمل بر برخی از مطالب ادبی است. آن مطالب ادبی را حذف کردم و این متن حاضر را از دل آن متن بیرون کشیدم که شامل مسائل دیگری هم بود. کار دوم این بود که این کتاب مانند بسیاری از آثار هندوان متنی منظوم دارد و این نظم را گرفتم و تبدیل به نثر کردم. کار دیگر اینکه مجبور شدم برخی جاها، متن را با شرح درآمیزم.

«پاتانجلی» ترجمه بلاتصرف ابوریحان نیست

در نتیجه می‌خواهد بگوید متن «پاتانجلی»، ترجمه بلاتصرف متن سانسکریتش نیست و به این معنا هم اشاره می‌کنم که متن را نوشتم که اگر خواننده‌ای بود که می‌توانست از متن استفاده کند و به متن هندی هم راه داشت، از حجم اختلاف ترجمه و متن تعجب نکند. معنایش این است که متن مفصل‌تر است و دلیلش این است که این را از آن متن برآوردم. دیگر اینکه اگر توانستند متن من را با متن سانسکریت تطبیق بدهند، باز هم تعجب نکنند، چون صرف ترجمه نیست، بلکه شروحی هم دارد.

یک مطلبی هم اینکه، ابوریحان می‌گوید این کتاب را هندوان حرف به حرف برای من خواندند. یعنی سانسکریت یاد گرفته بوده، تا حدی که به کمک اهل زبان از آن استفاده کند؛ لذا می‌گوید برخی از هندوان این متن را حرف به حرف برای من خواندند، سپس ضمیر من اجازه نداد که لذتی که از دیدن این مطالب یافته‌ام، به دیگران منتقل نکنم.

مطلب دیگری که داخل این کتاب ذکر نشده اینکه، یک فاضل اهل حکمت به نام غضنفر تبریزی، کتاب فهرستی برای آثار ابوریحان نوشته است و در آنجا نیز مطلبی در مورد «پاتانجلی» می‌آورد که بسیار جالب است. غضنفر تبریزی می‌گوید که من به آثار شخصی به نام ابوریحان برخوردم و یکی از آنها «التفهیم» بود که چیزی از آن گیرم نمی‌آمد و حاصلی برایم نداشت. این معنا سبب شد که من به صاحب کتاب بدبین شوم و ندانم که ایشان شخص فریب‌کاری است یا خیر و چرا طوری می‌نویسد که دیگران نتوانند استفاده کنند. مدت‌ها گذشت تا یک روز خدمت استادم این معنا را ذکر کردم که ابوریحان این شخص است و از این نحو نوشتن اظهار تنفر کردم. بعد از یک تفصیلاتی می‌گوید همین «پاتانجلی» دستم بود و به دست استادم دادم. نگاه کرد و برخلاف عادت که هر کتابی را که می‌دید یک تورقی می‌کرد و برمی‌گرداند، دیدم عمیق شد و مدت طولانی نگاه کرد، تا حدی که چشمانش نیز اشک‌دار شده بود و برگرداند و به من فرمود این کتابی در خَلاص نفس از بدن است.

بعد از اشمئزازی که از نحوه نوشتار اظهار کردم، دیدم در حاشیه یکی از کتبش نوشته، ابوریحان گفته اگر به این صورت می‌نویسم دلیل دارد، در آثار من تمثیل وجود ندارد و دلیلش این است که مخاطب من اهل علم هستند و می‌خواهم کسی که کتاب من را می‌خواند و می‌خواهد از من استفاده کند، فهم و عقلش را به کار اندازد. می‌خواهم مطلب را القا کنم، اما در هاله‌ای از ابهام که خودش فهمش را به کار اندازد و بالا بیاید؛ لذا معلوم می‌شود در عین داشتن کمالات علمی، مربی هم بوده است، آن هم نه تنها نسبت به معاصرین، بلکه برای اهل فضل نسل‌های بعد، می‌گوید کتاب را طوری می‌نویسم که وقتی خواننده می‌خواند خودش با من شریک می‌شود و دستگاه ادراکی را به کار اندازد.

تاثیر «پاتانجلی» در تصوف ایران

این کتاب شریف یقیناً در تصوف ایران مؤثر افتاده است. در مورد تصوف اسلامی که عبارة اخرای تصوف ایرانی است، البته به حیثی خاص، حرف‌های عجیب زیادی گفته می‌شود. یک عده می‌گویند این تصوف کلاً بیگانه از اسلام است، یکی می‌گوید از یونان آمده است و یا عده‌ای می‌گویند از هند است. حتی با کمال تأسف کار را به جایی رسانده‌اند که در کتاب «سرچشمه تصوف» استاد نفسی می‌بینیم که می‌گوید این وحدت وجود داستانش این است که رنگ آب، رنگ ظرف اوست و این پایه وحدت وجودِ تصوف ماست، اما این حرف است که وحدت وجود یعنی، رنگ آب یعنی رنگ ظرف اوست؟ کار به اینجا رسیده است. آنچه مسلم است اینکه برخی از معارف والای هندی در تصوف ما مؤثر است و یکی از برترین متون ما همین «پاتانجلی» است.

اما مطلب مهم دیگر هم اینکه در این کتاب شریف، به مسئله اتحاد عقل و عاقل و معقول اشاره شده است و ما می‌دانیم در اشارات، یک جایی شیخ می‌فرماید فرفریوس، کتابی در عقل و عاقل و معقول ساخته است که همه‌اش دور ریختنی است. در حالی که در این کتاب می‌بینیم ابوریحان که فیلسوف الهی به معنی‌الاخص هم نیست و عالم جامع است، از معارف هندوان در محدوده کتاب این مطلب را مطرح می‌کند.

آخرین مطلب هم اینکه، خوشبختانه در این اواخر در کنار کارهای متعددی که مستشرقین در مورد این کتاب انجام داده بودند و شاید هنوز هم ادامه داشته باشد، در ایران نیز دو کار، بعد از چاپ متن بنده روی این کتاب انجام شد که یکی توسط سیداحمد ریاضی زنجانی بود که به حسب ظاهر از کسبه بازار بود، اما اهل علم واقعی بود، تا حدی که تفسیری 27 جلدی نوشته است و  تعلیقات مختصری توأم با ترجمه آثاری از بخش‌هایی از این کتاب نوشتند و چاپ هم شد و بعد هم آقای قادری ترجمه خوبی از این «پاتانجلی» ‌انجام دادند و چاپ شده است.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha