حکیمی اصلاح‌طلب دینی بود، نه سنت‌گرا و نه روشنفکر/ نقش مهم در ترویج عمومی مکتب تفکیک
کد خبر: 3994087
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۵
محمد اسفندیاری مطرح کرد:

حکیمی اصلاح‌طلب دینی بود، نه سنت‌گرا و نه روشنفکر/ نقش مهم در ترویج عمومی مکتب تفکیک

محمد اسفندیاری در نشست بررسی آثار علامه حکیمی ضمن اشاره به روحیه اصلاح‌طلبانه ایشان گفت: اصلاح‌طلبان دینی کمتر محافظه‌کار هستند و می‌خواهند منابع دینی و فرهنگی را تصفیه کنند. کتاب «الحیاه» هم یک مجموعه حدیثی است، ولی یک اصلاح‌طلب این احادیث را فراهم آورده است.

به گزارش ایکنا، نشست مجازی «بیدارگر اقلیم قبله» به مناسبت بررسی کارنامه استاد محمدرضا حکیمی، شامگاه دوشنبه 8 شهریورماه با سخنرانی محمد اسفندیاری، نویسنده، کتاب‌‌شناس و از شاگردان مرحوم حکیمی در صفحه دین‌آنلاین برگزار شد.

متن سخنان اسفندیاری از نظر می‌گذرد:

سؤال این است آیا متفکرانی همچون مرحوم حکیمی، مردانی برای تمام فصول هستند یا تاریخ مصرف دارند؛ یعنی تا مدتی از آثارشان استفاده می‌شود ولی ممکن است مدت دیگری استفاده نشود. من یک قاعده کلی می‌گویم. هر کس در آثارش مباحث انتزاعی مطرح کند امکان اینکه ماندگار بشود وجود دارد ولی کسی که بحث‌های انضمامی می‌کند، ممکن است تاریخ مصرف داشته باشد. اغلب افراد در دو راهی تاثیرگذاری و ماندگاری هستند. برخی به تاثیرگذاری می‌پردازند و برخی می‌خواهند ماندگار باشند. شریعتی و طالقانی و حکیمی بیشتر تاثیرگذار بودند و سخنانشان رنگ و بوی انضمامی داشت و به همین جهت ممکن است برای همیشه نمانند.

من تمام دانشوران را در روزگار خودمان به دو دسته تقسیم می‌کنیم و هر کدام از این دو دسته، دو دسته دیگر دارند. یک دسته کهن‌گرایان هستند و یک دسته نوگرایان. کهن‌گرایان به دو دسته تقسیم می‌شوند: سنتگرایان و مرتجعان. نوگرایان هم به دو دسته تقسیم می‌شوند: نواندیشان و اصلاح‌طلبان. برخی از کهن‌گرایان سنت‌گرا هستند. سنت‌گرایان حاملان فرهنگ اسلامی هستند. در مقابل، یک عده مرتجع هستند. اینها می‌گویند ما باید به قبل از رنسانس برگردیم، هر چه دورتر باشد مقدس‌تر و دینی‌تر است.

نوگرایان هم به دو بخش تقسیم می‌شوند: یک عده روشنفکران هستند و یک عده اصلاح‌طلبان هستند. روشنفکران دینی مثل اقبال لاهوری، سیدجمال، آیت‌الله طالقانی و دکتر شریعتی، اینها جزء روشنفکران دینی هستند. در مقابل، اصلاح‌طلبان قرار دارند. من محمدرضا حکیمی را در گروه اصلاح‌طلبان دینی قرار می‌دهم. از دیگر اصلاح‌طلبان می‌توان از استاد مطهری نام برد.

دلیل اینکه استاد حکیمی را در شمار اصلاح‌طلبان قرار دهم این است که سنت‌گرایان یک تعصب روی فرهنگ گذشته دارند و بیشتر محافظه‌کار هستند اما اصلاح‌طلبان دینی کمتر محافظه‌کار هستند و می‌خواهند منابع دینی و فرهنگی را تصفیه کنند. من به کتاب «الحیاه» اشاره می‌کنم. این کتاب یک مجموعه حدیثی است، ولی یک اصلاح‌طلب این احادیث را فراهم آورده است.

من روی اندیشه‌های آقای حکیمی تأمل کردم. معمولا اندیشه‌های متفکران در ادوار مختلف سنی فرق می‌کند. معمولا در جوانی انقلابی‌تر هستند و می‌خواهند فلک را سقف بشکافند ولی در پیری محافظه‌کار هستند. من آقای حکیمی را اینطوری ندیدیم و به نظرم افکار جوانی را تا انتها پی گرفت. حالا ممکن است بگویید در جوانی یک طور لباس می‌پوشید و در پیری یک طور که خب طبیعی است.

در مورد نثر آقای حکیمی هم باید توضیح بدهم ما در یک تقسیم‌بندی کلی دو جور نثر داریم: یکی نثر علمی و دیگری نثر ادبی. در مباحث علمی باید حتما از نثر علمی استفاده شود. موقعی که دارم یک بحث فلسفی می‌کنم باید از نثر علمی استفاده کنم، نباید چاشنی ادبی به آن بزنم. نثر علمی نثری شفاف و بدون آرایه‌های کلامی است. اما در بحث ادبی می‌توانیم از نثر ادبی استفاده کنیم. استاد حکیمی، هم نثر علمی دارد و هم نثر ادبی. آنجا که بحث علمی می‌کند از نثر علمی استفاده کرد، اما در جاهای دیگر از نثر ادبی استفاده می‌کنند.

نقش حکیمی در ترویج اندیشه تفکیک

اولا باید بگویم تفکیک یک نظریه است، مکتب نیست. لب حرف این مکتب این است که قائلان به این نظریه ادعا می‌کنند با فلسفه و عرفان موجود مخالف هستند. قبل از آقای حکیمی، در جهان اسلام صدها نفر از فقها بودند که با فلسفه مخالف بودند، صدها نفر هم موافق بودند. پس اولا ما مکتب تفکیک نداریم و ثانیا به هیچ وجه چیز جدیدی نیست. در دوران ما شیخ محمود حلبی و شیخ مجتبی قزوینی از داعیه‌داران این جریان بودند. شیخ محمود حلبی نگاه تندتری به فلسفه و عرفان داشت ولی شیخ مجتبی قزوینی نگاه ملایم‌تری داشت. حکیمی راوی مشرب شیخ مجتبی قزوینی است که دیدگاه معتدل‌تری دارند. اگر آقای حکیمی نبود نظریه تفکیک اینقدر عام البلوا نمی‌شد، آقای حکیمی خوب توانست آن را عرضه کند. تفکیک یک مشرب فکری در خراسان بود و مختص محافل علمی بود. آقای حکیمی این را به کوچه و بازار آورد، به چه دلیل؟ به دلیل قدرت ادبی. اگر این قدرت ادبی را نداشت شاید نمی‌توانست نظریه تفکیک اشتهار پیدا کند.

بنده در کتابم یک فصل به مکتب تفکیک اختصاص دادم و آنجا فقط گزارش کردم و داوری نکردم. چاپ جدیدی از کتاب من هم همین روزها منتشر می‌شود. آنجا تاکید کردم که دارم درباره مکتب تفکیک گزارش می‌کنم. آن گزارش هم بر اساس نظریات محمدرضا حکیمی است. شاید گزارش‌های دیگری باشد، چنانکه استاد محمدتقی سبحانی گزارش‌های دیگری ارائه می‌دهد. من در همه جای آن کتاب از دیدگاه‌های استاد حکیمی جانب‌داری کردم الا این یک بخش.

نکته دومی که در این رابطه وجود دارد این است که آیا اساسا معرفت ناب وجود دارد؟ به نظرم نه. این موضوع در معرفت‌شناسی بحث طولانی دارد و مفصل صحبت کردند که ما چیز ناب و خالص نداریم، از ما انتظار چیز خالص نباید داشت. از این دین هزار و چهارصد سال گذشته است و اساسا امکان معرفت ناب از اسلام وجود ندارد. البته می‌شود گفت یک قرائت خالص‌تر از قرائت دیگر است یا بگوییم این قرائت از دین مردود است.

نگاهی به «الحیاه» علامه حکیمی

هرکس یک مجموعه حدیثی فراهم می‌کند گزینش می‌کند، آقای حکیمی هم گزینش کرد. اگر بحار الانوار را به بنده بدهند من یک جور گزینش می‌کنم، به آقای حکیمی بدهند یک جور گزینش می‌کند. پس هر مجموعه حدیثی برآمده از گزینش است مگر اینکه مؤلف تبویب لغوی کرده باشد. اگر کتاب حدیثی تبویب لغوی نداشته باشد و تبویب علمی باشد لزوما ایدئولوژیک است، منتهی از ایدئولوژی تا ایدئولوژی تفاوت است.

درباره اعتبارات روایات این کتاب هم باید عرض کنم استاد حکیمی در این اثر، تقریباً روایات معتبر را گرد آورده است ولی به هیچ وجه به سند روایات نمی‌پردازد. ضمنا در هر باب چند حدیث آورده است. اگر چند تا از احادیث ضعیف باشد بقیه جبران می‌کند یعنی تعاضد مضمونی دارند، ضمنا هر خبر ضعیفی لزوما مجعول نیست. ممکن است خبری ضعیف باشد ولی از امام صادر شده باشد. آقای حکیمی سعی کرده غرر و درر اخبار را استخراج کند ممکن است در آن حدیث ضعیف و مجعول هم باشد ولی ما چاره‌ای نداریم جز اینکه این کتاب را به نسل جوان معرفی کنیم.

موضع حکیمی نسبت به انقلاب

استاد حکیمی از سال 42 تا 57 خیلی برای انقلاب مایه گذاشت و هر محفلی می‌رفت از امام خمینی صحبت می‌کرد. آقای حکیمی جزء سه چهار نفری بود که نام آیت‌الله خمینی را در کتاب‌های خودش آورده است، آقای حکیمی اینطوری بود و در کتاب‌هایش خیلی به امام خمینی(ره) اشاره کرده بود. یکی از نخستین شرح‌حال‌ها درباره امام را ایشان نوشت ولی بعدها به خاطر مسائلی که پیش آمد سرخورده شد و زاویه پیشه کرد ولی از خیرخواهی دست برنداشت و ناصح مشفق نظام بود.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۰/۰۶/۰۹ - ۰۹:۲۱
0
0
مگه دین اصلاحات نیاز داره؟
captcha