به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، محمدعلی انصاری، صاحب تفسیر مشکاة، شامگاه گذشته، 12 آبانماه در نشست مجازی با موضوع «شرح خطبه 121 نهجالبلاغه»، بیان کرد: امام علی(ع) سخن خود را در نهجالبلاغه بهگونهای ادامه میدهند که نه آه از نهاد بلکه از جگر بیرون میآید. ایشان میفرمایند که من تصمیم داشتم به کمک شما یارانم معاویه را که مانند دردی است که به دامن اسلام افتاده و مسلمانان به آن گرفتار شدهاند را درمان کنم، اما با این موضوع مواجه شدم که شما خودتان دردمندتر از معاویه هستید و این دردمندی شما از این جهت است که شما از حقیقت دین، مسیر و سنت خدا منحرف شده و در جهالت قرار گرفتهاید.
وی گفت: در حقیقت امام علی(ع) اینجا بیان کردهاند که معاویه مانند خار سهمگینی است که اسلام را متوقف کرده است، اما متأسفانه انحرافات بیشتری در شما مردم وجود دارد و چگونه به کمک شما چاره کار شام و فرزند ابوسفیان کنم، در حالی که این دردی که شما گرفتار آن شدهاید دیگر درمان شدنی نیست، بنابراین در اینجاست که امام علی(ع) با خداوند سخن میگویند.
این مفسر اظهار کرد: امام(ع) خطاب به همان افراد میفرمایند گاه کسانی که طناب و دلو را در چاه میافکنند هیچ آبی از چاه بیرون نمیآید و شما همانند آب چاهی هستید که آبکش را خسته و ناتوان کرده و با وجود همه تلاشهای من در شما هیچ اثر و فایدهای نخواهد داشت و درمان نخواهید شد.
انصاری بیان کرد: البته که این اتفاق، اتفاق سختی است برای رهبری که بناست معاویه را که همانند یک توطئه بزرگی برای اسلام است از این مسیر بردارد، اما با این چالش مواجه میشود که کار به جایی رسیده است که مردم گرفتار این غده بزرگ شدهاند و راهبری آنها سخت و نشدنی است.
وی اظهار کرد: در ادامه میفرمایند که کجا هستند گروهی که به اسلام دعوت شدند و این دین را منصفانه پذیرفتند و هیچگونه غرور و کبری در ایمان آوردنشان نداشتند، سپس به قرآن مراجعه کردند، آن را خواندند و همواره مفاهیم، اخلاق و عقاید قرآن را در جان و وجود خود تثبیت و استوار کردند و همین امر شاکله فکر، عقیده و افکار آنها شد و باعث شد که این افراد به سوی جهاد برانگیخته شوند، مشتاقانه به سوی جهاد شتافتند و با تمام وجود به میدان آمدند و پذیرای حکم الهی شدند.
صاحب تفسیر مشکاة افزود: در واقع این افراد از خانه و هرآنچه که داشتند دل کندند و همراه با همفکران خود به صورت گروه گروه هجرت و جهاد را پیش گرفتند که در این مسیر برخی از آنها کشته شدند و برخی نیز زنده ماندند، اما این افراد به حدی از معرفت دست پیدا کردند که دیدگاهشان بر اساس تعالی پیامبر اکرم(ص) به دو مقوله اصلی مرگ و زندگی تغییر پیدا کرد.
انصاری گفت: در اینجا امام به دو نکته اصلی اشاره میکنند و میفرمایند کسانی که چنین منصفانه آمدند و قرآن در جانشان نشست و به شعور و شورانگیزی رسیدند و حرکت کردند و شجاعانه به هجرت و جهاد تن دادند و به جایی رسیدند که اگر زنده میماندند شادمان نمیشدند، زیرا زندگی را به هر قیمتی نمیخواستند و از طرفی نیز اگر کسی هم از میانشان کشته میشد اندوهگین نمیشدند، زیرا این افراد مرگ را نوعی سعادت میدانستند و این در حالی است که امام فرمودند که زندگی با ذلت عین مرگ است و مرگ با عزت عین زندگی است.
وی اظهار کرد: امام علی(ع) در این اوصاف غوغا میکنند و میفرمایند که این افراد، در مقام عرفان به جایی رسیده بودند که به واسطه اشکهایی که برای معرفت و فراق جانان میریختند به گونهای بودند که چشمهایشان دچار تاری میشد و به تعبیری نیز بغض ترکیده عشق که اشک است از دیدگان این عارفان حقیقی به خداوند تعالی جاری میشد. همواره اینها به واسطه دعاهای زیادی که میکردند، گویا چنان مشتاقانه به خواندن ذات حق داشتند، لب و دهان آنها حالت خشکی پیدا میکرد.
این مفسر بیان کرد: در حقیقت اگر انسان برخی از حجابها را بردارد و حق را با تمام وجود بنگرد به این نتیجه میرسد که همه امور عالم با دعا انجام میشود و انسان با دعا به تمام خواستههای خود خواهد رسید، اما در اینجا منظور از این دعا، دعایی که به صورت معمول میخوانیم نیست، بلکه منظور این است که انسان به این باور برسد که هستی و آفرینش با صفات الهی در حال جریان است.
انصاری یادآور شد: اگر انسان با تمام وجود خود به این صفات ایمان آورد، به آنها معتقد باشد و این اسماء و صفات را بخواند، دعا کند و همواره خود را منطبق با این اسماء و صفات کند، همه چیز برای او در آفرینش مهیا میشود، چنانکه میتوان در نهایت خشوع، خضوع و قنوت برای خداوند را در چهره این افراد مشاهده کرد.
وی بیان کرد: در اینجا امام علی(ع) میفرمایند که اینها برادران من بودند که رفتند، به خدا قسم سزاوار است برای ما که ما تشنه دیدار اینگونه افراد در جامعه باشیم و فراق این افراد در جامعه مسلمانی ما غصه بزرگی است.
صاحب تفسیر مشکاة گفت: در اینجا امام علی(ع) راه جدایی میان گروه اول و دوم را بیان میکنند و میفرمایند که ای مردم بپذیرید و بدانید به راستی که شیطان از راههایی با اهداف خود هماهنگ است که این اهداف شما را از حقیقت، فضیلت، انسانیت و پرورگارتان دور و برای شما آسان و جذاب میکند و سپس تصمیم دارد که یک به یک و به صورت حساب شدهای وابستگیها، گرهها و پیمانهای شما را به دین و خداوند باز کند و این همان تکنیک شیطان است که همیشه ما این سیاست موفق شیطان را در هر لحظه از ندگی خود مشاهده میکنیم.
انصاری بیان کرد: امیرالمؤمنین(ع) در اینجا هشدار جدی میدهند و میفرمایند که شیطان با این سیاست خود به نوعی برای ما عادی انگاری میکند و بخش بخش حساسیتهای شما را در اموری چون خوردن، پوشیدن و... میگیرد و به تعبیر ایشان نیز شیطان با این کار خود اصالت را از شما میگیرد و سپس شما را با این شیوه گروه گروه میکند، میان شما تفرقه میاندازد و با هر یک از این گروهها نیز یک نوع فتنه جدیدی در جامعه به راه میاندازد.
وی اظهار کرد: همچنین امیرالمؤمنین(ع) به مخاطبان خود بیان میکنند که بنابراین شما هیچ چارهای جز رویگردانی از شیطان ندارید و همواره باید از دو مقولهای که شیطان به دنبال آن است دوری کنید. ایشان همچنین به مخاطبان خود تأکید دارند که از تحریکات و وسوسههای شیطانی که شما را از عقلانیت، شریعتمداری و انسانیت خارج میکند، رویگردانی و دوری کنید و همواره اگر شیطان بتواند به وجود شما راه پیدا کند دیگر راه برونرفت از این وسوسهها وجود نخواهد داشت و در نتیجه به اهداف پلید خود دست پیدا خواهد کرد و در این صورت موفق میشود.
این مفسر بیان کرد: امیرالمؤمنین(ع) در اینجا میگویند که چه خوب است این نصیحتهای مرا که به شما هدیه میدهم بپذیرید، اما این پذیرش کافی نیست، زیرا این نصیحتها و آموزههای مرا باید به جانتان متصل کنید و گره بزنید و به تعبیری نیز آویزه گوش و جان خود کنید و در این صورت قطعا جان و نفستان از آسیبها و خطرات در امان خواهد ماند.
انتهای پیام