مکتب تفکیک علامه حکیمی و علامه فضل‌الله
کد خبر: 4015427
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۱

مکتب تفکیک علامه حکیمی و علامه فضل‌الله

پایگاه خبری بینات به تشریح مکتب تفکیک علامه محمدرضا حکیمی و علامه فضل‌الله پرداخته است.

به گزارش ایکنا، پایگاه خبری بینات در یادداشتی با عنوان «مکتب تفکیک بین حکیمی و فضل‌الله» که به قلم شیخ صلاح مرسول نوشته شده است، به تشریح مکتب تفکیک پرداخت که مکتب مشهد و مکتب معارفی خراسان نیز خوانده می‌شود. مکتبی در علوم مذهبی شیعی که پیروانش بر تفکیک آموزه‌های فلسفی از روش‌های دین‌شناسی تأکید دارند.

متن این یادداشت در ادامه آمده است:

عده‌ای معتقدند که مکتب تفکیکی در تقابل با فلسفه است و گرایش اخباری‌گری دارد، اما این اندیشه درست نیست، بلکه صاحبان مکتب تفکیکی معاصر، این باور را انکار می‌کنند.

مکتب تفکیکی مکتبی است که عقل و حجیت را مطالعه می‌کند و معتقد است که عقل عملی جزء لاینفک واقعیت است؛ یعنی به نظریه عقل نظری گرایش ندارد، بلکه به نظریه عقل عملی گرایش دارد و ما این موضوع را نزد فیلسوف امانوئل کانت، صاحب سفر عقل نظری و سپس عقل علمی، روشن می‌بینیم که از طریق آن در ابتدا خدا را منکر می‌شود اما از طریق نظریه اصل اخلاقی در نهایت به اثبات خدا می‌رسد.

مثلاً یکی از مغالطات درباره این مکتب این است که آن را متهم می‌کنند که اصلاً از کشف و شهود خودداری می‌کند! در حالی که این مکتب از طریق پیروی و تعامل با متون دینی درصدد تهذیب و غرق نشدن در کشف و شهود است.

ایده این مکتب ناشی از فلسفه‌ای متفاوت با فلسفه شناخته شده و معمول نزد مردم است، زیرا گفتمان دینی می‌تواند بر عقل شهودی - بدیهیات عقل - تکیه کند، یعنی ما نیازی به تفسیر متن و  استعاره‌ها نداریم تا بخواهیم به متن دینی معنایی متفاوت از آنچه که می‌خواهد آن را به گیرنده برساند، وارد کنیم.

اما چرا مکتب تفکیکی این گونه است: مکتب تفکیک معتقد است که پیچاندن متن از نظر فلسفی در خدمت متن نیست و منظورمان فلسفه هرمنوتیک نظری است، همانطور که غرق شدن در کشف و شهود در خدمت متن نیست. زیرا  متن به این چیزها نیاز ندارد و دارای عناصری است که به درک ساده گیرنده کمک می‌کند.

مهم‌ترین چیزی که این مکتب به آن دعوت می‌کند دو چیز است: اول: جنبه تفکیکی بین رویکردهای شناختی و معرفتی انسان، و تفکیک بین آنها. دوم: جنبه بیان متن قرآن به عنوان یک ماده شناختی و معرفتی با ارائه قرائت و تفسیر از آن.

به این معنا که این مکتب با صدای بلند فریاد می‌زند و به سوی ارائه قرائتی از دین از منظر قرآنی و زندگی بدون فلسفه و عرفان سوق می‌دهد، زیرا فلسفه و عرفان همان چیزی است که باعث از بین رفتن متن دینی شده و به تحریف و مخدوش شدن آن کمک کرده است.

در اینجا باید توجه داشت که این مکتب بین گرایش‌های شناختی وحیانی عقلی و کشفی، تفکیک و نه گسست ایجاد می‌کند. هدف مکتب ارائه تبیین خاصی از معارف اصیل قرآن کریم، بدون فعال کردن جنبه فلسفی و عرفانی است تا وحی را با درک ناب و بدون دخالت فهم بشری  بفهمیم، بنابراین در اینجا بین فهم وحیانی وفهم بشری تفکیک قائل شده است.

شیخ محمدرضا حکیمی معتقد است که اصالت به معارف دینی و نه غیر آن تعلق دارد. این معرفت دینی مبتنی بر قرآن کریم و سنت پیامبر و لزوم اتخاذ معانی ظاهری آیات و روایات بدون ورود به تفسیر آن است.

این مکتب آمده است تا بگوید که نباید در فلسفه یونانی غرق شد یا از آن متاثر شد از همین رو این مکتب برای مثال فلسفه ملاصدا را نقد می‌کند و آن را نمی‌پذیرد.

ما ملاصدرا را در اواخر عمر خود می‌یابیم که از غوطه ور شدن در فلسفه فاصله گرفت و سعی کرد برای متن قرآن بیشتر وقت بگذارد و دیگران را نصیحت می‌کرد که به بهای فهم درک قرآن به آنچه او در آن غوطه‌ور شد، غوطه ور نشوند و این همان چیزی است که نزد علامه طباطبایی نیز می‌یابیم.

محمدرضا حکیمی (رحمه الله) در کتاب الحیاة، عدالت اجتماعی را هدف اصلی تشریع اسلام می‌داند و و این یکی از مبانی فلسفه علمی او در متن دینی است و اینکه بعد زمانی تاریخ برای علوم اسلامی نیز بسیار مهم است.

در اینجا ما در برابر نقطه عطفی قرار داریم که نفی سلطه منطقی ارسطویی، پذیرش فرآیند عقلانی تاریخی و رفتن به عمق تاریخی است.

این مکتب معتقد است که فلسفه باعث از بین رفتن ساختار معرفتی دینی شده است و برخی دیگر معتقدند که فلسفه با ورود به اصول فقه نیز همین نقش را ایفا کرد.

از برجسته‌ترین طرفداران این مکتب تفکیکی، مرجع دینی مرحوم، سید محمد حسین فضل الله (رضوان الله تعالی علیه) است. وی معتقد است که عقل در سطح عملی و نه صرفا نظری نقش دارد. عرفان در اسلام عرفان عملی است و این همان چیزی است که ما از متن دینی بهره می‌بریم.

سید از گنجاندن فلسفه یونان یا فلسفه‌های  متاثر از آن در اصول فقه خودداری می‌کند. از این رو غوطه ور شدن در مطالعات مربوط به اصول فقه را نمی‌پذیرفت و حتی حاضر به چاپ چیزی حتی یک گزارش مربوط به اصول هم نشده بود با وجود اینکه در مقطع کوتاهی از زمان اصول را تدریس می‌کرد.

او در اصول اصیل و فهم عرفی متن دینی کفایت می‌بیند، چرا که مکتب میانه‌رو برگزیده و در نتیجه ساختار دینی جدیدی را در فهم متن دینی اتخاذ کرده است.

متن دینی، متنی است با زبانی روشن و غیر پیچیده، صاحب بیان و گزاره است. این معنای ظاهری متن است که اصالت پیدا می کند و در عین حال، حقایق دینی به زبان عقلانی روشن شده است زیرا درک متن دینی نیازی به یادگیری فلسفه ندارد. این گفتمان در اوایل اسلام معطوف به خردمندان بود و آنها با فطرت خود حقایق را دریافت می کردند.

انتهای پیام
captcha