امروز مسئله «تولید علم» به یکی از دغدغههای اساسی مسئولان، اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی بدل شده است. به اعتقاد این گروه، تولید علم در ایران، خصوصا در حوزه علوم انسانی وضعیت قابل قبولی ندارد و ایرانیان مشارکتی در تولید دانش جهانی ندارند. بیگمان این مسئله در آینده پیامدهای منفی خواهد داشت و ما را در دستیابی به اهداف و آرمانهای ملی ناکام میگذارد.
در پنجمین گفتوگو از سلسله گفتوگوهای «تولید علم»، با همایون همتی همصحبت شدیم. همتی در بخش اول گفتوگو (اینجا) ضمن اشاره به عقبماندگی علمی کشور در حوزه علوم انسانی گفت: علیرغم غنایی که در فرهنگ اسلامی داریم امروز از قافله علم عقب ماندهایم و رویکردها و دیدگاههای جدید از آن طرف میآید.
در ادامه بخش دوم گفتوگو را میخوانید؛
ببینید، در دانشگاههای آلمان اینگونه نیست که از بالا یک نفر را رئیس دانشکده کنند و بعد به اساتید بگویند این رئیس شما است، بلکه مدیریت بین اساتید میچرخد و سال مدیریتی دارند یعنی هر استاد یک سال رئیس دانشکده میشود، رئیس دانشگاه میشود. ضمنا خود اعضای هیئت علمی او را انتخاب میکنند و البته آنقدر امتیاز یک استاد زیاد است که سر و دست نمیشکند که رئیس دانشکده یا دانشگاه بشود.
اینجا بنده به عنوان عضو هیئت علمی اتاق ندارم، منشی ندارم. برای کل استادان گروه یک منشی گذاشتهاند و تمام کارها را باید خود استاد انجام بدهد در حالی که در خارج، تمام قرارها را منشی تنظیم میکند. در آنجا برای استادان یک تسهیلاتی است، یک امکاناتی است. استاد شدن یک امتیازاتی دارد که هیچ وقت یک استاد نمیرود حلال و حرام کند و سفره بیندازد تا نماینده مجلس شود. آنها تعجب میکنند که یک استاد نماینده مجلس شود یا وزیر شود چون امکانات به صورت افقی تقسیم شده است و عمودی نیست. فاصله زندگی یک وزیر یا نماینده پارلمان با استاد دانشگاه خیلی زیاد نیست. هر دو ماشین دارند، هر دو آپارتمان دارند. تقریبا امکانات شبیه به هم است لذا کسی نمیخواهد جای خانم مرکل را بگیرد ولی اینجا فاصلهها خیلی زیاد است. مثلا درآمد یک پزشک با یک عضو هیئت علمی دانشگاه قابل مقایسه نیست. ممکن است یک جراح ماهی چند صد میلیون بگیرد. در واقع او کل حقوق یکسال عضو هیئت علمی را با دو تا عمل میگیرد. اینها قابل محاسبه است و انتزاعی نیست. درآمد یک فوتبالیست یا هنرمند را با اساتید دانشگاه مقایسه کنید. متاسفانه یک عدم توازن در جامعه وجود دارد که گاهی آدم را دلزده میکند. فرزند خود من بسیار بااستعداد است ولی وقتی به او میگویم درسات را ادامه بده و دکترا بگیر، به من میگوید با تو چه کردند که با من کنند.
یک شخصی دانشجوی لیسانس من بود که یک سمتی گرفته بود. وقتی به خانه او رفتم همسرم گفت دکتر مبلهای ما کهنه است فرشمان ماشینی است ولی ایشان چه وضع خوبی دارد. البته من به عنوان معلم حق ندارم رفاهطلب باشم ولی باید یک حداقلهایی را در زندگیام داشته باشم تا فکرم پریشان نباشد. در آلمان این مسائل تا حد زیادی حل شده است البته نمیخواهم بگویم صد درصد حل شده است ولی مشکلات ما را ندارند و از این مراحل عبور کردند.
مسئله بعدی مسئله ارتقا است. در گذشته ما استادانی داشتیم بالای هفتاد سال سن داشتند ولی هنوز استادیار بودند و با استادیاری بازنشسته میشدند. در بعضی رشتهها یک یا دو تا استادتمام داشتیم. خود شهید مطهری استادیار بود. دکتر مهدی حائری یزدی هم در اواخر به دانشیاری رسید و بازنشسته شد. الآن هم شاید در فلسفه اسلامی دو سه نفر بیشتر نباشند که به رتبه استادتمامی رسیده باشند. این به لحاظ قوانین دست وپاگیر ارتقا و باندهای مافیایی است.
در آلمان اینگونه نیست که یک لشکر حاضر کنی که میخواهی ارتقا بگیری. من خودم یادم است یک زمان برای ارتقا کلی از کارهایم را کنار گذاشتند. پس چرا این کارها را انجام دادم؟ از این به بعد میروم کارهایی انجام میدهم که آب و نان داشته باشد. هرچه سخنرانی کردیم، مصاحبه کردیم، گفتند امتیاز ندارد. پستهای اجرایی داشتیم، گفتند امتیاز ندارد. من در بیش از سیصد کنفرانس شرکت داشتم ولی قبول نمیکنند و فقط میگویند باید مقاله ISI در مجلات خاص داشته باشی.
در آلمان شما استادتمام میبینید چهل سالش است. چرا؟ چون در حضور اساتید دانشگاه دعوتش میکنند اگر استادان و دانشجویان به او نمره بدهند و ثابت شود منش استادی دارد ارتقا پیدا میکند. اینجا کار را دست یک کارمند وزارت علوم میدهند و تازه اگر ارتقا پیدا کنی سیصد هزار تومان به حقوقت اضافه میشود. واقعا ارزش دارد؟ اینها چیزهایی است که به ظاهر پیشپا افتاده و ساده است ولی در عمل خیلیها را زده کرد و خیلیها را فراری داده است. تازه سلیقهها و خطوط سیاسی و جناحبازی را هم به این اضافه کنید. اینطوری است که یک فضای نامطلوب بر دانشگاه حاکم میشود. البته نباید ناامید بود و من معتقدم نسلی که با نگاه امام(ره) تربیت شده در راه است و قطعا آینده بهتر از گذشته خواهد بود.
تفاوتها هم در ناحیه روشها و رویکردها است و هم از حیث دسترسی به منابع علمی است. کتابخانهای که در فلان کشور اروپایی بیست میلیون جلد کتاب دارد با کشور ما که کتابخانهاش پانصد هزار نسخه کتاب هم ندارد قابل مقایسه نیست. قبل از انقلاب کتابخانه دانشگاه ما در آمریکا چهار میلیون کتاب داشت ضمنا هر دانشکدهای هم یک کتابخانه تخصصی برای خودش داشت. الآن کل کتابهای کتابخانه ملی کشور ما دو میلیون است. این چیزی است که از کتابدارها سوال کردم. کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از این هم کمتر است، کتابخانه پژوهشگاه علوم انسانی و انجمن حکمت و فلسفه از این هم کمتر است و یک اتاق است. خب این دو با هم قابل مقایسه نیست.
خانم پروفسور آنهماری شیمل کتابخانه هاروارد در اختیارش بود و نزدیک دو هزار و پانصد کتاب، منبع و نسخه خطی درباره عرفان اسلامی مطالعه کرده بود و کتاب ابعاد عرفانی اسلام را نوشت. کتابش حیرتانگیز است.
پروفسور ولفسن که کتاب فلسفه علم کلام را نوشت استاد هاروارد بود. برای اینکه وقتش تلف نشود در کتابخانه به او اتاق داده بودند. ایشان از منابعی در علم کلام استفاده کرده است که بنده بعضی را نزد برخی از استادان مشهور حوزه قم اسم بردم میگفتند حتی نام کتاب را نشنیدیم. آنها اینطوری کار میکنند. ما نه شنیدیم، نه خبر داریم.
پروفسور عثمان یحیی اهل سوریه و لبنان بود. سی سال در سوربن فرانسه روی آثار ابن عربی کار کرد. هشتصد نسخه خطی از کتابخانههای دنیا جمعآوری کرد. سی و پنج جلد فتوحات مکیه را تصحیح کرد. خود من در دانشگاه فرایبورگ دیدم یک استاد مصری بازنشسته به جهت اینکه کارهایش ابتکاری و ارزشمند بود بعد از بازنشستگی مجددا به دانشگاه دعوت شده بود و یک میز مخصوص برای او در کتابخانه گذاشته بودند. حتی برای بعضی استادان یک اتاق خاص در کتابخانه در نظر میگیرند که سر وصدا برایش مزاحمت ایجاد نکند.
من در آمریکا دانشجوی سال اول بودم، هر وقت کتابی لازم داشتم نیاز نبود به کتابخانه بروم. شماره دانشجویی را به کتابدار میدادم کتابی که میخواستم را با پست میفرستادند. بعد که کارم انجام میشد مسئول پست آن کتاب را به کتابخانه میداد. سر ماه یک قبض میدادند تا هزینه کتابخانه را پرداخت کنیم. متاسفانه الآن که عضو هیئت علمی هستم آن احترام و راحتی را ندارم. هیچ کتابخانهای را سراغ ندارم که بگویم این شماره استادی من است شما این کتاب را برای من بفرستید. نزدیک سه هفته است دو کتاب از تالیفات خودم را دانشگاهی در قم چاپ کرده و گفتم ده جلد برایم بفرستید هنوز نفرستادند. باید این وضع اصلاح شود. کشوری که توانسته دیکتاتوری دو هزار و پانصد ساله را براندازد قطعا میتواند این مشکلات را حل کند.
اولا نباید ناامید بود و قصد من هم از بازگو کردن این مشکلات شناخت آنها و حل آنها است نه ناامید کردن و دلسرد کردن. ناامید شدن در دین ما حرام است. ثانیا عزم ایرانی و همت ایرانی نشان داده اگر واقعا در پی چیزی مصمم باشد به آن میرسد. ثالثا ما کشوری انقلابکرده هستیم و نشان دادیم موانع را کنار میزنیم. فرماندهان جنگ ما در دفاع مقدس از همین جوانها بودند. نشان دادند با ایمان و توکل و تدبیر و شجاعت میشود کمبودها را جبران کرد. اعتقادم این است که میشود وضع فرهنگ را سامان داد، میشود وضع دانشگاه را سامان داد ولی باید کار در دست کاردان باشد.
انتهای پیام