به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت روز ابن سینا، عصر امروز اول شهریورماه به همت موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
در این نشست سیدمحمود یوسف ثانی، عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با موضوع؛ تمثیل عرفانی ابن سینا سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
من میخواهم درباره این صحبت کنم با اینکه میدانیم آثار ابن سینا عمدتا یا در حوزه منطق است یا در حوزه مباحث فلسفی است چطور شده است یکباره چند رساله با یک حیثیت خاصی بین آثار او پیدا شدند که زبان و بیان و مطالبی که در آن رسالهها عرضه شده است به نحو بسیار زیادی با زبان و بیان و نوع مطالبی که در آثار دیگر او وجود دارد، متفاوت است. مقصودم همان رسالههایی است که به عنوان رسالههای رمزی از آنها یاد میشود. هانری کربن هم در کتاب تمثیل عرفانی ابن سینا این کتابها را نوعی تمثیل عرفانی تلقی کرده است.
پاسخ دادن به این سوال که چرا ابن سینا این آثار را نوشته است مسبوق به این است که اولا ببینیم آیا ابن سینا نظام فکریاش واجد یک حیثیت عرفانی هم هست یا نه؟ پژوهشگران در حوزه تفکر ابن سینا دو گرایش عمده و کاملا متفاوت در این خصوص دارند. یک عده با قاطعیت منکرند که نظام فکری ابن سینا واجد جنبه عرفانی باشد. در راس این افراد، دیمیتری گوتاس قرار دارد. او تلاش کرده نشان دهد نظام فکری ابن سینا نظام واحد و منسجمی است و یک مجموعه است که نگاه عرفانی را برنمیتابد. به همین خاطر گوتاس تلاش کرده همه چیزهایی که ابن سینا در رسالههای خودش بیان کرده است را به نحوی توجیه کند که حیثیت عرفانی نداشته باشد. این یک نگاه عمده به آثار و فلسفه ابن سینا است.
گروه دیگری معتقدند نمیشود با این قاطعیت نفی حیثیت عرفانی از اندیشههای او کرد ولی در مورد اینکه این جنبه عرفانی خودش را چگونه نشان میدهد با هم اختلافاتی دارند. گروهی ابن سینا را دارای نحوهای عرفان طبیعی میدانند. گروه دیگری معتقدند ابن سینا کاملا یک جنبه عرفانی در نوشتههایش دارد و در بیان نظام و فکر فلسفی خودش نهایتا سر از عالم عرفان و ذوقیات عرفانی درمیآورد. این گروه که ابن سینا را دارای ذوق عرفانی میدانند بیشتر محققانی هستند که در جهان اسلام زندگی میکنند. یک گروه دیگر هستند که فکر آنها بیشتر غلبه دارند. این گروه معتقدند ابن سینا تحت تاثیر نوافلاطونیگری و تعالیم زردشتی دارای گرایشات عرفانی شده است و آن را در رسالههای رمزی خودش به بهترین وجه نشان داده است.
پس پاسخ به این پرسش که چرا ابن سینا چنین رسالههایی نوشته است مسبوق به این است که درباره وجود عنصر عرفان در نظام فکری ابن سینا چه موضعی داشته باشیم. از جمله ادلهای که گروه اول برای نفی وجود فکر عرفانی در اندیشه ابن سینا میآورند این است که تا آنجا پیش میروند که وقتی به آنها میگوییم چرا ابن سینا چنین رسالههایی نوشته است پاسخشان این است؛ برای اینکه مخاطبانش متفاوت بودند، یعنی این تفاوت در آثار به تفاوت در مخاطبان برمیگردد. طبق این نگاه هیچ تغییری در اساس فکری ابن سینا به وجود نیامده است بلکه او یک نظام فلسفی دارد که در لباسهای مختلف آن را عرضه میکند. به باور این افراد، اگر اثری از اصطلاحات عرفانی در نوشتههای او میبینید تحت تاثیر اندیشههای معادشناختی دین است. عجیب است که پیروان این نظر تلاش کنند این جنبه از نگاه عرفانی ابن سینا را نفی کنند.
ما همیشه فکر میکنیم کلمه تجربه را بزرگان ما در مورد علوم حسی به کار میبرند. حتی یکبار از آقای ویلیام چیتیک درباره تجربی عرفانی پرسیدم ایشان برآشفت و از اینکه این تعبیر، تعبیر درستی باشد ناراحت شد چون در نظام فکری آنها تجربه با لوازم حسی و تجربی همراه است و ایشان دوست نداشت چیزی که چنین لوازمی دارد کنار عرفان قرار دهیم. این در حالی است که در بیان ابن سینا به صراحت میخوانیم تا طعم یک چیز شیرین را تجربه نکرده باشی شیرینی آن را نفهمی، تا زمانی که این حقایق را تجربه نکرده باشی متوجه نمیشوی و ادراک عقلی تو را به فهم این حقایق نمیرساند. با وجود تصریح ابن سینا به مسئله تجربه عرفانی چطور ما بگوییم ایشان این تعبیرات را به کار برده تا مخاطب سخنانش را بفهمد؟
انتهای پیام