میلاد پیامبر رحمت(ص) برای ما مسلمانان فرصتی است تا افکار و اهداف بزرگ این مرد الهی را برای انسان و جامعه انسانی مرور کنیم. یادداشت زیر با نام «مروری بر شاخصههای مدیریت جهان در مدینة النبی» به تبیین مدل جامعهسازی و مدیریت جهان در مدینة النبی و مقایسه آن با شاخصههای مدیریت جهان در جامعه مدنی میپردازد.
جامعه مدنی الگویی است که فیلسوفان غربی برای سعادت بشری ترسیم کردند و در بطن آن یک الگوی سبک زندگی نیز وجود دارد. این نظریه دارای شاخصهایی است که در تعارض شدید با نظریه مدینه النبی است.
«مدینةالنبی» یک مدل جامعهسازی و مدیریت جهان است که از سوی پیامبر(ص) ارائه شده است. ایشان به عنوان تئوریسین جهانبینی الهی، طرحی نو در ساخت ظاهری و باطنی شهر مدینه در عربستان به عنوان پایتخت جهان اسلام به کار بردند. این طرح قطعاً طرحی محدود به مدینه نبوده، بلکه طرحی جهانی برای مدیریت جامعه بشری بوده است.
شاخصههای طرح پیامبر(ص) در خودِ پایتخت جهان اسلام که توسط پیامبر بنا شده بود و نیز دوره ۲۳۰ ساله معصومین(ع) بنا به وجود عوامل متعدد به صورت کامل و جامع محقق نشد ولی کلام مشترک بین همه انبیا و معصومین این بوده است که محققکننده واقعی شاخصهای «مدینة النبی» حضرت صاحبالامر(عج) است.
میتوان مؤلفههای «مدینة النبی» پیامبر(ص) را که طرح جامعهسازی ایشان برای ساخت و مدیریت جهان بشریت بوده با سه معیار و یک هدف مطرح کنیم. این سه معیار شامل: حکمتگرایی، عفتگرایی و عدالتمحوری است.
شعار اسلام و هدف اصلی این سه شاخص جمله «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» است که پیام آن خدامحوری و معنویتگرایی است، اما در جامعه مدنی، نظریهپرداز و تئورسین، فیلسوفی منقطع از غیب و معتمد به عقل خود است. شاخصهای جامعه مدنی شامل: علمگرایی، لذتگرایی و سودطلبی است.
هدف کلی جامعه مدنی، امانیسم و انسانمحوری است و شعار آنها این است: «هر آنچه از درون من میجوشد، دستورالعمل من است.» باور به این اعتقاد یعنی انسان، امیال و غرایز انسانی را بدون کنترل عقل و دین بر خود و جامعه حاکم کند، آن وقت است که پیدا کردن تفاوت بین جامعه بشری و جامعه حیوانی بسیار سخت خواهد بود.
حکمت در اسلام، علم و نوری ست که به دارنده آن قدرت تشخیص خوب و بد میدهد و از طریق تقویت قوه عاقله و تزکیه اخلاقی به دست میآید. اصولاً در مدینة النبی کسی که دارای حکمت نباشد یا در مسیر حکمتگرایی قرار نگیرد نمیتواند به ایفای نقش خود به عنوان یک انسان بپردازد. در مقابل یکی از مؤلفههای مهم در جامعه مدنی پافشاری بر اصول علمی ست. علمگرایی اگرچه نجاتدهنده غرب از چنگال خرافات کلیسا بوده اما یکی از عوامل سقوط آن به ورطه خداستیزی است.
بیکن(مبدع بحث علمگرایی)، تغییرِ به وجود آمده در علم قبل و بعد از رنسانس را این گونه ترسیم مینماید: «تا الان ما دنبال علم بودیم که به معرفت برسیم و بزرگی خدا را درک کنیم اما از این پس ما دنبال علمی میرویم که طبیعت را بدست خود بگیریم و آن را مدیریت کنیم».
اگر ظاهر زیبای علمگرایی شکافته شود به حسگرایی میرسیم. یعنی انسان تنها چیزی را باور میکند که آن را حس کند. عمق حسگرایی غالب در جامعه مدنی در این جمله از کانت است: «من خدا را زمانی باور میکنم که زیر تیغ جراحی بیاورم».
قطعاً این شاخصه با حکمتگرایی که تلفیق عقل، غیب و رسیدن به علم حقیقی بود در تعارض شدید است.
در اسلام زن و مرد مأمور به عفتگرایی هستند. عفتگرایی به عنوان یک قدرت درونی است که با رشد آن انسان میتواند در مقابل امیال نامشروع و حیوانی خود قرار گیرد و آن را به کنترل خود درآورده و از بروز شهوت در جامعه و به تبع آن ضربه زدن به خود و دیگران جلوگیری کند.
در مقابل لذتطلبی به عنوان یکی از شاخصهای جامعه مدنی ترویج میشود. بعد از اینکه فلاسفه غرب به این نتیجه رسیدند که تنها راه سعادت انسان، اومانیست است و هر سود و ضرری را تنها با گزارههای علمی میپذیرفتند، در زمینههای اخلاقی نیز انسان را تنها معیار تشخیص خوب و بد معرفی کردند. به طوریکه بنتام اعلام کرد: « خوب یعنی خواستنی و بد یعنی نخواستنی» و اعلام کردند: «هرگونه باید و نبایدی که مانعی بر سر راه بروز امیال غریزی انسان باشد، باید نفی شود».
اگرچه لذتطلبی نیز یکی از راههای نجات از دستورات غیر انسانی کلیسا و احترام به لذتهای انسانی بود اما قطعاً لذتطلبی بدون مرز و حدود یک سیر قهقرایی است که ابتدای آن مخالفت با دستورات الهی و انتهای آن تبدیل شدن انسان به یک حیوان خطرناک است که هیچ امری برای او نشدنی نیست.
در تمدن اسلامی، عدالت یک اولویت و معیار است. یعنی به هر میزان عدالت در جامعه محقق شود به همان میزان جامعه در مسیر اسلام قرار گرفته است. این مسئله بهقدری در متون اسلامی اهمیت دارد که علمای اسلام کار انبیای الهی را منحصر در دو وظیفه دعوت به عبادت و عدالت میدانند.
اما انسانها در جامعه مدنی تنها به دنبال سود، درآمد و یا برتری مادی هستند و کارها تنها با میزان سودشان اهمیت پیدا میکنند، سود تنها دلیل انتخاب رشته تحصیلی، شغل و... است و از آنجایی که سودطلبی و قدرتطلبی با هم رابطه مستقیم دارند، به همان اندازه که سودطلبی در جامعه مدنی اهمیت دارد، قدرتطلبی نیز اهمیت دارد چرا که قدرت یا کلید رسیدن به سود است یا نتیجه سودطلبی.
برای مثال پرداخت هزینههای هنگفت نامزدهای تبلیغاتی توسط یک تاجر یا نماینده سیاسی در غرب تنها با همین مؤلفه قابل توجیه است. این شاخص دقیقاً در مقابل شاخص عدالت در مدینة النبی است چرا که معنی عدالت، قرار گرفتن هر چیزی بر سر جای خودش است. در این زمینه خمس و زکات به صورت خاص و انفاق و صدقه به صورت عام راههای تحقق عدالت و زمینهی تحقق آن در جامعه هستند، اما در جامعه مدنی که نظام اقتصادی آن کاپیتالیسم یا سرمایهداری است، قوانین مالی تنها به سود افراد صاحبان سرمایه بیشتر است و به همین دلیل است که میبینیم، فقیرترین انسانهای جهان در کشورهایی هستند که ثروتمندترین انسانهای جهان در آن کشور زندگی میکنند.
حجتالاسلام حسین عباسیاصل، مؤلف کتاب «سبک زندگی، کار ویژه قرن»
انتهای پیام