فرهنگ نقد و نقدپذیری از مؤلفهها و پیشرانهای اصلی یک جامعه پیشرفته است، ولی جای خالی این اصل مهم در کشور ما حس میشود. برای بررسی هر چه بیشتر این موضوع باید پای صحبت کارشناسان علوم انسانی نشست و درباره راهکارهای پایهریزی این فرهنگ گفتوگو کرد. هر یک از کارشناسان و پژوهشگران حوزه جامعهشناسی و ارتباطات برای ایجاد فرهنگ نقد و نقدپذیری راههای متفاوت را معرفی میکنند، اما همه آنها بر ایجاد فرهنگ نقد و نقدپذیری از دوره دانشآموزی در مدارس همنظر هستند.
ایکنا در ادامه سلسله گفتوگوهای خود در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری به سراغ پرویز اجلالی رفته و با او در این زمینه گفتوگو کرد. اجلالی، جامعهشناس و دانشیار جامعهشناسی، عضو سابق هیئتمدیره انجمن جامعهشناسی ایران، عضو هیئت علمی بازنشسته مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی است. از وی کتابهای متعددی در زمینه جامعهشناسی منتشر شده است که میتوان به کتابهای «کتاب دگرگونی اجتماعی و فیلمهای سینمایی در ایران»، «درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی»، «نظریه برنامهریزی دیدگاههای سنتی و جدید» و «نابخردی انسان» اشاره کرد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا ـ نقد و نقدپذیری به چه معناست؟
نقد یعنی سخنی را ارزیابی کردن؛ عیار آن را سنجیدن؛ ارتباطش با واقعیت را روشن کردن و خلاصه حسن و عیب سخنی را گفتن و آن را در اختیار مردم قرار دادن. نقدپذیری یعنی برخورداری از توانایی گفتوگو کردن. زیرا همه توانایی گفتوگوی مسالمتآمیز را ندارند و میان فرهنگها و جوامع در مکان و زمان از این بابت همواره تفاوت وجود داشته است.
ایکنا ـ با این توضیح باید بپرسیم گفتوگو چیست؟
وقتی موضوع مورد اختلافی در میان باشد؛ دو راه پیش روی ما برای برخورد با این اختلاف وجود دارد: راه اول اعمال زور و راه دوم گفتوگو است. اولی خشونتآمیز است و پرهزینه و دومی متمدنانه و عاری از خشونت است. تاریخ جهان و امروز از جنایتهای خونبار بر سر اختلاف عقیده پر است. توجه داشته باشیم که در جهان اجتماعی و نه در محفل دانشمندان هیچ اختلاف عقیدهای خالی از اختلاف بر سر منافع و قدرت نیست. همیشه آنهایی که به قول سعدی رگهای گردنشان را بهجای حجت قوی میکنند و بر سر هم فریاد میکشند، بهجای خلوص عقیده و ایمان معمولاً بیشتر نگران منافع و قدرت خود هستند.
اما گفتوگو کردن با جدال لفظی بیهوده متفاوت است و شرایط معینی دارد که بدون آن بلاموضوع میشود. اولین شرط گفتوگو برابری هر دو طرف در قدرت است. معمولاً در شرایطی که این توازن قدرت وجود ندارد طرف ضعیفتر خودسانسوری میکند و از فاش سخن گفتن میهراسد و گفتوگوی واقعی برقرار نمیشود.
شرط دوم استدلال و حجتآوری است. گفتوگو با اشخاصی که بهجای استدلال کردن به نمادهای اقتدار متوسل میشوند یا جزمیات و تعصبات خود را به میان میکشند، اتلاف وقت است. به قول مولانا همچون جنین خون میآشامند و هنوز شایسته گفتوگو نیستند.
شرط سوم صلاحیت و اهلیت است یعنی طرفین گفتوگو درباره موضوع گفتوگو مطلع باشند. با آهنگر نمیشود درباره نجاری گفتوگو کرد؛ با درس فقه خوانده نیز نمیتوان از تکنولوژی سخن گفت.
ایکنا ـ آیا همه گفتوگوها از یک جنس هستند و میان آنها تفاوتی موجود نیست؟
حداقل از دو نوع گفتوگوی مسالمتآمیز نتیجه بخش، یعنی گفتوگویی که به قول هابرماس به تولید دانش میانجامد، میتوان سخن گفت. نوع اول «گفتوگوی وفاقجو» است، یعنی گفتوگویی که شرکتکنندگان آن خواهان کشف حقیقت هستند و قدرت و منفعت و منزلتخواهی در آن نقشی ندارد. این نوع گفتوگو معمولاً بین دانشمندان و روشنفکران صورت میگیرد.
گفتوگوی نوع دوم «گفتوگوی استراتژیک» است. در این نوع گفتوگو طرفین دارای منافع متضاد هستند و در عیان یا نهان بر سر منافع و قدرت اختلاف دارند اما به این نتیجه رسیدهاند که گفتوگو کردن برایشان کم هزینهتر از جنگیدن و اعمال زور است. در چنین گفتوگویی طرفین از بهترین نتیجه صرف نظر کرده و به دومین نتیجه خوب رضایت میدهند و به توافق میرسند. در واقع دو طرف از مواضع خود قدری کوتاه میآیند و به توافقی میرسند که هر چند برای هیچ یک از طرفین ایدهآل نیست اما بهترین نتیجه ممکن و بسیار کمهزینهتر از جنگ و اعمال زور است. ابزار تحقق این نوع گفتوگو هم مثل نوع اول استدلال و برابری در قدرت حداقل برای گفتوگو کردن است.
ایکنا ـ بزرگترین موانع برقراری گفتوگوی مسالمتآمیز و نتیجه بخش کدامند؟
پدرسالاری از قدیم تاکنون بزرگترین مانع گفتوگو در جوامع بوده است. پدرسالاری یا رابطه مرید و مرادی دو طرف دارد، پدرسالار یعنی کسی که خود را بینیاز از نقد میداند و فکر میکند که همه چیز را میداند؛ او باید همه چیز را تعیین کند و کسی حق محاجه با او را ندارد و نباید برخلاف نظرش حرفی بزند. همچنین او باید رهنمود و فرمان بدهد و بقیه اطاعت کنند. در چنین رابطهای گفتوگو معنا ندارد. طرف مقابل مرید یا رعیت حداکثر است که میتواند سؤال کند و مراد جواب بدهد اما مرید حق یا میل محاجه و حجتآوری متقابل با مراد را ندارد.
برقراری چنین رابطه نامتوازنی میان طرفین نیازمند توجیه ایدئولوژیک است. در جوامع گذشته و کنونی این توجیه در سطح خانواده برتری پدر خانواده است؛ فرض بر این بوده که مرد خانواده به خاطر جنسیت مذکر و سن بیشتر و تجربه زیسته افزونتر، حق دارد که بهجای همه افراد خانواده تصمیم بگیرد.
در سطح جامعه پدرسالاری توجیه دینی و یا عرفی پیدا میکند. نتیجه رابطه پدر سالارانه در هرسطح و از هر نوع این است که با توجیهات دینی یا عرفی یا ایدئولوژیکی فرد این حق را دارد که مسائل را دیکته کند و دیگران باید هرچه که او میگوید را بپذیرند و اجازه بحثی وجود ندارد یا اگر بحثی هست باید برای رفع شبهات و تردیدهای مرید و نهایتاً پذیرش سخن مراد باشد. با تفکر پدرسالارانه نمیتوان گفتوگو کرد زیرا گفتوگو در شرایط برابر شکل میگیرد تا با یکدیگر بحث و استدلال کنند و هرکس که استدلال قوی و محکمتری داشت آن را بپذیرند.
ایکنا ـ نقد سازنده و اصلاحگر چه مشخصاتی باید داشته باشد؟
نقد و اصلاح دو موضوع متفاوت هستند. نقد، مرحله اول کار و بحثی شناختی است. یعنی اگر ما بخواهیم پدیدهای را بشناسیم باید آنها را نقد کنیم تا نقاط قوت، ضعف و ابهام آن را مشخص کنیم. تفاوت نقد و اصلاح مانند فرق علم نظری و علم کاربردی است. علم نظری تبیین میکند که «چه» و «چگونه» است و در صورتی که علم کاربردی یاد میدهد که چگونه تغییر بدهیم و تغییر دادن مرحله بعد از شناختن است و نیازها و قواعد کاملاً متفاوتی دارد. بنابراین نمیشود گفت هرکس که نقد میکند باید راهحل ارائه دهد. ممکن است فرد نتواند راهحل ارائه دهد اما نقد راهگشایی میکند و بر اساس نقد او کارشناسان راهحل ارائه میدهند.
البته اینکه کسی بتواند هم نقد کند و هم راهحل ارائه دهد، بسیار عالی است اما کسی نمیتواند به دلیل اینکه راهحلی ارائه نمیشود، مانع نقد کردن شود و بگوید که چون این نقد راهحل ندارد، سازنده نیست. نقد سازنده و غیر سازنده نداریم، نقد بیان کننده نکات منفی و مثبت پدیده و نوعی ارزیابی بیطرفانه و منصفانه است.
ایکنا ـ نظر شما در مورد مناظره چیست؟
من با مناظره موافق نیستم زیرا معنای ضمنی مناظره این است که بحث کنیم تا یک نفر پیروز شود و یک نفر شکست بخورد مانند مناظره انتخاباتی. اما در گفتوگو قرار نیست یکی پیروز شود و دیگری شکست بخورد. گفتوگو غیر از مناظره است. گفتوگو به این معناست که برای رسیدن به حقیقت یا منافع مشترک بحث کنیم. بحث صورت میگیرد و اگر افراد بر یکدیگر تأثیر بگذارند و حرفهای یکدیگر را کامل کنند هر دو پیروز میشوند. مناظره به گفتوگو حالت مسابقه میدهد و یادآور همان گفتوگوی پدرسالارانه و تحمیل عقیده است.
ایکنا ـ برپایی کرسیهای آزاداندیشی میتوانندبه ترویج فرهنگ نقد کمک کنند؟
کرسی آزاداندیشی چیز خاصی نیست؛ در حقیقت باید در جامعه فضایی وجود داشته باشد که همگان آزادانه حرف خود را بزنند. اگر دولتها به بهانههای مختلف و ترس از توطئه فضا را محدود نکنند، همیشه بحثهای آزادانه وجود خواهد داشت. دانشگاه محل این بحثهاست و موضوعی نیست که شرایط خاصی بخواهد بلکه اگر فضا آزاد باشد، هر کلاس و هر فضایی کرسی آزاداندیشی است.
آزاداندیشی یک ارزش بسیار مهم انسانی است و بدون آزاداندیشی تمدن بشری بهجایی نمیرسد. در تاریخ هرگاه گامهایی به جلو برداشته شده، حتماً فضای آزادی اندیشه به طور نسبی بیشتر بوده است. البته توقع انسان قرن بیستویکم از آزاداندیشی خیلی بیشتر از توقع یک فرد در قرون گذشته است.
ایکنا ـ در مجموع آیا جامعه ما نقدپذیر است یا خیر؟
در رابطه با جامعه نمیتوان به طور کلی اظهار نظر کرد. جامعه ما به شدت در حال دگرگونی است؛ پدرسالاری در بسیاری از خانوادهها دیگر معنا ندارد. زنان و فرزندان آزادیهای بسیاری پیدا کردهاند و حتی گاه سخن از فرزندسالاری میرود. اما به صورت کلی جامعه به سمت دموکراتیک شدن پیش رفته است.
جامعه خود این روند را پیش گرفته و مسیری نیست که از بالا به پایین یا از جای خاصی به آن منتقل شده باشد. برخی مدعی شدهاند که دلیل این دگرگونی وسایل رسانههای جمعی یا اینترنت است در صورتی که اینها ابزار هستند و حداکثر میتوانند کاتالیزور باشند و داده در اختیار ما بگذارند. این ابزار همه جا وجود دارد؛ چرا در همه جا به چنین تغییرات وسیعی منجر نشده است؟
جامعه چیزی را میپذیرد که فکر میکند بدان نیاز دارد و منفعل نیست. عوامل مهمتری مثل شهرنشینی، سواد و تحصیلات، از میان رفتن خانوادههای گسترده، فروپاشی و فرسودگی تعلقات ایلی و خانوادگی، رشد اقتصاد بازار و دستمزد و حقوق فردی و نتیجه همه اینها پیدایش فرد آزاد است که خود مستقلاً در مورد خودش تصمیم میگیرد و تابع بیاراده جمعهای سنتی مثل خانواده، طایفه و فرقه نیست. البته رسانهها نقش داشتهاند اما بدون اینها نیز این تغییرات اتفاق میافتد و روند ادامه دارد. پدرسالاری بهشدت در خانوادهها در حال از بین رفتن است و ما هرچه جلوتر آمدهایم به قول دکتر قانعیراد گفتوگوییتر شدهایم و فرهنگ جامعهمان به قول کارل مانهایم دموکراتیکتر شده است و من به آینده امیدوارم.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام