به گزارش ایکنا، نشست «از تشیع اعتدالی تا تشیع راهبردی در ایران سدههای میانه: بازکاوی دو روایت از انگارههای اخباری اصولی در کتاب نقض» عصر سهشنبه 24 آبان با سخنرانی سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این پژوهشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
ما در حوزه مطالعات تاریخی اسلامی باید به سمت وضعیت اکنونی خودمان برویم یعنی پرسشهایمان را از نقطهای که در آن حضور داریم مطرح کنیم. هر پرسشی از تاریخ، پرسش از تاریخ اکنون ماست. طبیعتا وقتی دنبال تشیع اعتدالی میرویم مسئلهای در امروز خودمان داریم. اگر بتوانیم جنبه اکنونی خودمان را برجسته کنیم یکی از دغدغهها که برای مطالعات تاریخی و الهیاتی وجود دارد که جنبه عدم کاربردی بودنش است، کمتر میشود. اکنونی بودن دو وجه دارد؛ وجه مسئلهمندی و وجه هرمنوتیکی. این نکته را هم عرض کنم که بحثی که من الآن ارائه میدهم معطوف به مقالات و کارهایی است که قبلا داشتم ولی پروژه من یک پروژه کلان است.
در رابطه با کتاب «نقض» این توضیح را عرض کنم که این کتاب با نام کامل «بعضی مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض» یکی از آثار ارزشمند کلامی شیعه است که به زبان فارسی شیوای سده ششم هجری نگارش یافته است. موضوع آن همان طوری که از نامش پیداست، پاسخگویی به نسبتهایی است که یکی از نویسندگان سنیمذهب ساکن ری در کتابی با نام «بعض فضائح الروافض» به شیعیان وارد کرده است. گفته میشود کتاب «بعض فضائح الروافض» در سال 555 هجری نگارش یافت.
از تاریخ تولد و وفات عبدالجلیل، مولف کتاب اطلاعی در دست نیست اما از برخی قرائن مشخص میشود که تولد وی در اواخر قرن پنجم و وفاتش در نیمه دوم سده هجری یعنی پس از سال 560 قمری بوده است.
طرح مسئله بنده چیست؟ عبدالجلیل قزوینی رازی در کتابش بارها از گروهی در امامیه به عنوان «شیعه اصولیه» یاد میکند. عبدالجلیل این گروه را نماینده تفکر اصیل امامی و خود را متعلّق به این گروه میداند. براساس گفتمانی که وی مطرح میکند این گروه شاخه اصلی و بخش اعظم امامیّه هستند. وی از شیعه اخباریّه و حشویّه در تقابل با شیعه امامیّه یاد میکند و در عین حال تأکید میکند که آنان تقریبا منقرض شدهاند. با توجه به اینکه به کارگیری انگاره شیعه اصولی در سده ششم و با این گستردگی در کتب باقی مانده از آن دوره تقریبا بیسابقه است و بر اساس دیدگاه رایج، تقابل اصولی و اخباری متاخر از سده دهم هجری شکل گرفته است، این سخنرانی بر آن است تا با استفاده از واکاوی و تحلیل دادههای کتاب «نقض»، جایگاه و مفهوم انگاره «شیعه اصولیّه» را در گفتمان عبدالجلیل قزوینی رازی کشف کند.
نتیجه و هدف این است که نشان دهیم روایت مشهور از تقابل انگارههای اخباری، اصولی در کتاب نقض نادرست است و صرفا یک روایت بدیل یعنی تشیع راهبردی میتواند بهترین تبیین از کاربرد انگارههای اخباری، اصولی در این کتاب باشد.
اکنون در دورهای قرار داریم که مسئله اعتدال و اخباریگری مسئله مهمی برای ماست. ممکن است همه ما دنبال دستاویزهایی باشیم که بتوانیم نگاه میانهرو را تثبیت کند ولی رویکرد علمی به این کتاب نشان میدهد متاسفانه خوانش اعتدالی از تشیع از این کتاب برداشت نمیشود، علیرغم اینکه بسیار مشهور است.
درباره تاریخچه کاربرد انگاره شیعه اصولی در برابر اخباری باید گفت که این کاربرد یک صورتبندی متاخر است که پس از زمان مولی محمد امین استرآبادی رواج یافت. اما پیش از آن، نزدیکترین زمانی که این انگارها با مفهومی مشابه آنچه در دوره استرآبادی به کار میرفته وجود داشته است، عصر علامه حلی در سده هشتم هجری است. البته کاربرد انگاره اخباری در معانی نزدیک به تاریخنویس سابقهای بس دراز دارد که دستکم به سده سوم هجری باز میگردد.
در خصوص انگاره اصولیّه نیز باید گفت که وضعیّت آن کاملا متفاوت است. بر خلاف انگاره اخباری که پیش از دوره استرآبادی در منابع مختلفی از آن استفاده شده است، استفاده از انگاره اصولی بسیار محدودتر است. کاربرد انگاره شیعه اصولی در برابر اخباری اصولا پس از استرآبادی رواج یافت و کتاب عبدالجلیل قزوینی رازی تنها نمونه نادری است که انگاره شیعه اصولیّه در آن به گستردگی به کار رفته است. پس از او فخر رازی از تنها مولفان نزدیک به عصر او است که این انگاره را در کتاب المحصول به کار برده است.
تقابل ترسیمشده در کتاب نقض، میان شیعه اصولیّه و اخباریّه بر خلاف تصور اولیه مبتنی بر بنیانهای فقهی نیست. چنین چیزی مبتنی بر دو دلیل است. کاربرد انگار شیعه اصولی در آثار نزدیک به عصر عبدالجلیل تنها در کتاب فخر رازی یافته شده است، در حالی که فخر رازی همشهری عبدالجلیل بود. با این توصیف به نظر میرسد عبارات فخر رازی در این زمینه میتواند قابل اتکاترین منبع برای تبیین مراد عبدالجلیل باشد. گزارش فخر رازی در کتاب المحصول درباره شیعه اصولی و اخباری به نحوی است که گویا سخن از نوعی تقابل میان عقلگرایی و خبرگرایی است. فخر رازی تصریح میکند که غالب قدمای امامیّه اخباری بودهاند و آنان علاوه بر فروع، در اصول نیز به اخبار تکیه میکردهاند.
از این رو به نظر میرسد این تقابل بیشتر از آنکه خاستگاه فقهی داشته باشد ناظر به تقابل عقلگرایی و خبرگرایی به ویژه در اصول اعتقادات است. فی الواقع اصولی بیشتر از آنکه با اصول فقه ارتباط داشته باشد، قرابت معنایی با اصول اعتقادات دارد که به نظر میرسد معنایی اعم از اصول دین داشته است. در واقع اصولیان بر پایه اصولی قطعی پذیرفتهشده به محک و بررسی اخبار میپرداختند.
عبدالجلیل تقریباً همه امامیانی را که در کتابش نام میبرد اصولی میدانسته است. وی هنگامی که از شهرهای شیعهنشین ایران در آن دوره یاد میکند ساکنان آنها را شیعه اصولی میداند. وی در گزارش خود از محل سکونت شیعه اصولیه تقریبا از همه شهرهای شیعهنشین ایران در آن دوره یاد میکند.
وی در تمام مواردی که از مخالفان شیعه اصولیّه به ویژه شیعه اخباریّه یاد کرده است نام هیچکدام از آنها را نبرده است و فقط با توصیف اخباریه از آنها یاد کرده است که در نوع خود در کتاب کلامی با این حجم، جالب است. عبدالجلیل تصریح میکند در دوره وی شیعیان اخباریّه منقرض و یاد بسیار ضعیف گشتهاند. عبدالجلیل قزوینی رازی تأکید میکند که در زمان وی به همت تلاشهای سید مرتضی و شیخ طوسی تقریبا چیزی از شیعیان اخباریّه باقی نماندهاند به جز اندکی که ممکن است در برخی جاها پراکنده باشند و آنها هم جرأت ندارند عقاید خود را به شکل آشکار در برابر شیعیان اصولی بیان کنند.
انتهای پیام