مباحث «روش‌ علم» در حوزه علمیه خام است
کد خبر: 4127800
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۷
حجت‌الاسلام حمید پارسانیا:

مباحث «روش‌ علم» در حوزه علمیه خام است

استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه در مباحث روشی در حوزه علمیه خامی بسیار تأسف‌باری وجود دارد، گفت: امروز به محض اینکه روشی برای یک علم در غرب ایجاد شود، حق نداریم آن را وارد حوزه کنیم، بلکه باید آنچه را در این بازار آشفته وجود دارد با فرهنگ خودمان منطبق کنیم.

حمید پارسانیابه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، استاد دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، شامگاه 21 اسفند در نشست علمی «بیان تجربیات پژوهشی اساتید»، که از سوی دانشکده الهیات پردیس فارابی دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: یکی از علل اهمیت بحث روش، تحولاتی است که در فلسفه مدرن و عمدتاً از فلسفه کانت به بعد رخ داد، زیرا کانت با حذف متافیزیک، مباحث متافیزیکی را به چارچوب ذهن انسان مرتبط کرد و شناخت جهان را به مدل صورتبندی انسان پیوند داد، چرا که از منظر وی، انسان در شناخت جهان، صورت به جهان می‌بخشد و روش معرفت را تعیین می‌کند و فراسوی آن حقیقت و معرفتی نیست. از این رو بحث روش، محوری شد.

وی افزود: در رویکردهای نئوکانتی روش، اهمیت بیشتری یافت و جایگزین مباحث فلسفی و متافیزیکی و مسائل دیگری شد که روزی خودشان جزء علوم بود. گادامر در کتاب حقیقت و روش تعریض به بحث روش‌شناسی زد و پرسید آیا حقیقت چیزی است که از روش به دست می‌آید یا روش در حاشیه یک معرفت و حقیقت مطرح است؟ بنابراین تقدم روش بر حقیقت پدیده مدرنی است که مخالفان جدی مانند هایدگر دارد که وجودشناسی را مقدم بر مباحث معرفت می‌داند؛ البته این به معنای آن نیست که روش مهم و تعیین‌کننده نیست، ولی نمی‌تواند جای همه چیز را بگیرد.

کانت متافیزیک را فیزیکی جلوه داد

پارسانیا بیان کرد: مارکس در قبال سخنی که کانت داشت و معتقد بود معرفت‌شناسی جای متافیزیک را گرفته است می‌گفت فیلسوفان تاکنون به دنبال شناخت جهان بوده‌اند و ما به دنبال تغییر جهان هستیم و معنای سخن وی این است که انسان یک حیوان ابزارساز برای زندگی است و معرفت یک ابزار نرم برای زیست محسوب می‌شود و روشی که برای تولید معرفت ایجاد می‌شود اجتماعی است. مکتب ویتگنشتاین متأخر هم برای علم یک هویت صرف اجتماعی قائل شد.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه روش‌شناسی یک حوزه دانشی است و روش‌شناسی را هم می‌توان از منظر روش‌شناسی بحث کرد، گفت: مثلاً اگر براساس آنچه در کتب دبیرستانی معمول است علم از مشاهده آغاز می‌شود و با فرضیه و آزمون و قانون و نظریه تداوم می‌یابد. البته این روشی خام و بسیط است. می‌توانیم خود این روش را روش‌شناسی کنیم که چرا پدیده آمده است؛ یعنی می‌توان روش را روش‌شناسی کرد.

پارسانیا اضافه کرد: هر نظریه‌ای تکنیک‌های خاصی هم دارد؛ مثلاً برخی نظریات مبتنی بر روش میدانی و برخی تفهمی و مشارکتی است و هر نظریه پیامدش این است که حوزه‌هایی از علم را فعال می‌کند و اگر آن را به انسان تشبیه کنیم نظریه به مثابه قلب است و روش‌هایی که نظریه از آن استفاده می‌کند به مثابه مویرگ‌هایی هستند که نظریه را به حوزه‌های علمی مرتبط ربط می‌دهد.

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه می‌توانیم هستی‌شناسی و انسان‌شناسی متکثر داشته باشیم، تصریح کرد: مارکس وبر می‌گوید که وقتی قرار است یک نظریه شکل بگیرد، غربال‌گری نخستینی شکل می‌گیرد و این غربال‌گری با روش تجربی نیست، مثلاً ابن خلدون که در مورد جامعه و تاریخ سخن گفته است و به معرفت عقلی هم نگاه خوشبینانه ندارد وقتی قوانین جامعه را تحلیل می‌کند از سنت الهی سخن می‌گوید و با همین روش تجربی، سنن الهی را تبیین می‌کند، ولی در جهان مدرن، نگاه اشعری ابن خلدون از اساس حذف و غربالگری شده است و اجازه بروز را به او نمی‌دهند.

نظریه بدون پشتوانه فرهنگی شکل نمی‌گیرد

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه با چه روشی یک نظریه در تاریخ شکل می‌گیرد؟ اظهار کرد: اگر بخواهیم یک نظریه ایجاد شود، باید هویت بین‌الاذهانی و فرهنگی یافته باشد، وگرنه موجود نمی‌شود؛ تولید نظریه، بومی و درون‌زاست؛ برای مثال اگر در تاریخ جریانی به نام اشعری وجود دارد، در حاشیه آن ابن خلدون را داریم.

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: اگر رویکرد فلسفی و عقلی در جهان اسلام داریم، در حاشیه آن می‌توانیم حکمت مدنی یا به تعبیر فارابی علم انسانی داشته باشیم، ولی اگر رویکرد ضد عقل و پرسش‌گرایانه محض داشته باشیم، وضعیت طور دیگری خواهد شد. اگر اهل حدیث همچنان مسلط باقی می‌ماندند، بسیاری از نظریات دیگر هم نمی‌توانستند موجود شوند. بنابراین مقومات اذهانی و فرهنگی یک نظریه از قبل باید تولید شود تا وقتی نظریه‌پرداز چیزی را مطرح کرد دیگران آن را بپذیرند، وگرنه اگر مورد پذیرش واقع نشود، نظریه و نظریه‌پرداز با همدیگر به قبرستان خواهند رفت.

عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با تاکید بر اینکه باید نیاز به یک نظریه در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده باشد، اظهار کرد: انگیزه‌ها، اندیشه‌ها را و اندیشه‌ها، انگیزه‌ها را هدایت و حمایت می‌کنند. البته این رابطه الزامی نیست یعنی ممکن است در یک جامعه حوزه انگیزشی و اندیشه‌ای جدا باشند. فارابی مدینه فاضله‌ای تعریف می‌کند که در آن انگیزه و اندیشه رابطه عقلانی دارند، ولی اگر این دو راه خود را رفتند مدینه، به مدینه فاسقه تبدیل خواهد شد و کار نفاق هم فرهنگ منحرف است، یعنی معرفت‌ها و نحوه زیست و تفسیر انسان هم نسبت به جهان تغییر خواهد کرد، زیرا اگر بخواهد آن تفسیر صحیح باقی بماند زیست او زیر سؤال خواهد رفت؛ بنابراین هماهنگی اندیشه و انگیزه باید مسئله بیافریند و مسائل کاملاً در فرهنگ مستقر شوند و هویت فرهنگی بیابند.

مسائل هر کشور و منطقه با هم فرق دارد

پارسانیا با بیان اینکه یکسری چیزها در ایران مسئله است، اما در کشور دیگری مسئله نیست و برعکس و در تهران موضوعاتی مسئله است که در قم نیست، اظهار کرد: وقتی تلفن همراه به بازار می‌آید دنبال این است که چگونه تا 5 سال دیگر بازار را از دست دیگران بگیرد. لذا هزینه‌های پژوهشی زیادی برای تحقق این مسئله صرف می‌شود و چون دولتها توان این هزینه‌ها را ندارند از طریق شرکت‌ها و... این کار را انجام می‌دهند.

وی با بیان اینکه گاهی نظریاتی از درون یک فرهنگ به فرهنگ دیگر کوچ می‌کند، افزود: این جابه‌جایی قواعد مرتبط با خود را دارد؛ یعنی گاهی این دو فرهنگ کاملا رقیب هستند، ولی گاهی با هم تعامل دارند و عناصری را گرفته و به فرهنگ دیگر می‌دهند و نظریه خود را براساس نیازها بازسازی می‌کند؛ اگر فرهنگ در ضعف باشد، نحوه مواجهه او با فرهنگ رقیب هم فرق دارد.

پارسانیا تصریح کرد: فرهنگ غرب دو بار با فرهنگ جهان اسلام مواجه شده است؛ در قرون 18 تا 20 و بعد از رنسانس و قبل از آنکه دوره اقتدار جهان اسلام بود و با آثاری چون شفا و قانون ابن سینا مواجه شدند؛ ابن خلدون می‌گوید وقتی فرهنگی در موضع ضعف قرار گرفت حتی زبانش هم تغییر خواهد کرد و تشبه به فرهنگ دیگر پیدا می‌کند.

وی اظهار کرد: یک نهال وقتی از یک محیطی که با آن سازگار است به جای دیگری رفت و ریشه دواند معرفت در حاشیه آن بروز و ظهور خواهد یافت، مثلاً اگر علم با معنای غربی وارد یک جامعه دینی شود با دین آن جامعه در تضاد قرار خواهد گرفت، زیرا مبنای علم غربی حس و تجربه است و به تعبیر قرآن می‌گویند ما تا خدا را نبینیم قبول نمی‌کنیم (پیروان موسی چنین مطلبی را گفتند)، در حالی که ائمه(ع) فرمودند ما خدا را به دلیل اینکه دیده نمی‌شود می‌بینیم. معرفتی که به شهود حسی برنگردد از منظر فیلسوفی چون کانت ارزش ندارد و هرچه غیر از حس است ولو اینکه شهود قوی باشد تخیل و توهم محض است و اگر چنین تعریفی از علم در جامعه‌ای وارد شود، فرهنگ آن را زیر و رو می‌کند. 

مباحث «روش‌ علم» در حوزه علمیه خام است

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد: ما در مباحث روشی در حوزه علمیه خامی بسیار تأسف‌باری داریم و به همین دلیل برخی افراد حوزوی وقتی وارد دانشگاه می‌شوند کلاً علم را برساخت می‌دانند و با چالش و گاهی استحاله مواجه می‌شوند یا کسانی که از حوزه فرهنگ عمومی وارد نظریات مدرن می‌شوند.

وی با بیان اینکه در حوزه هم روش خیلی مهم است، ولی روش در غرب به سبب مبانی فلسفی غرب مهم است، گفت: روش برای حوزویان ما خیلی مهم شده است و به عنوان دو واحد به طلاب درس می‌دهند، در صورتی که این روش‌ها برای کارهای تجربی است. به نظرم این روش‌شناسی‌ها باید روش‌شناسی شوند و حوزه به بصیرت جدی نیاز دارد. اگر فرم‌هایی را که برای رساله‌های حوزوی می‌دهند بازبینی کنیم، خواهیم دید چقدر خام است. 

پارسانیا تاکید کرد: امروز به محض اینکه روشی برای یک علم در غرب به وجود آمد، حق نداریم که آن را وارد حوزه و دانشگاه کنیم و آن را مطلق بدانیم؛ آنچه را در این بازار آشفته وجود دارد باید منطبق بر حوزه فرهنگی و بومی خودمان کنیم و به خودآگاهی تاریخی لازم برسیم. البته این امر منافاتی با استفاده از روش ندارد. 

انتهای پیام
captcha