به گزارش ایکنا، بخشعلی قنبری، دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی تهران، 20 خرداد در نشست علمی «حلم در فرایند تربیت با تأکید بر قرآن کریم» گفت: اشکال اساسی که در کتب تربیتی با آن مواجهیم این است که وقتی کتاب تربیتی مینویسیم، همان مباحث اخلاقی را میآوریم و وقتی کتاب اخلاقی مینویسیم، مباحث تربیتی میآوریم و همین وضع در نسبت با عرفان وجود دارد؛ یعنی تربیت را با اخلاق و با عرفان خلط میکنیم و بین تربیت اخلاقی و عرفانی با اخلاق و تربیت تفاوتی قائل نیستیم. کتب موجود غالباً اینگونه است مگر آثار نادری که اینطور نباشد، در حالی که بین آنها تفاوت وجود دارد و یکسان نیستند که به آنها نگاهی کلی داشته باشیم.
وی با بیان اینکه حلم یک موضوع اخلاقی است، اظهار کرد: اگر حلم را جزء اخلاق بشری بدانیم، از ثمراتش این است که انسان را در زندگی خود آرام میسازد و اگر آن را اخلاق الهی بدانیم باعث سعادت دنیا و آخرت میشود. اگر حلم را جزء عرفان بدانیم مقصد و شدت و ضعف آن نسبت به حلم اخلاقی تفاوت دارد. اگر حلم در تربیت مطرح شود هم قضیه باز خیلی متفاوت است. مراد از تربیت، طی کردن فرایندی برای حرکت از وضع موجود نامطلوب و رسیدن به وضع مطلوب ناموجود با طی مراحل و فرایندهاست؛ پس مؤلفه اصلی تربیت، فرایند است که به روش نیاز دارد. مثلاً حلم از این منظر یعنی طی کردن فرایند و روشهایی برای به حلم رسیدن کسی که حلم ندارد. اگر من فقط بگویم حلم چیز خوبی است و پیامبران حلم داشتند و قرآن از حلم تمجید کرده است وارد مباحث اخلاقی حلم شدهایم و کاری به تربیت نداریم.
دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد تهران با بیان اینکه تربیت شامل انواعی مانند تربیت بدنی، اخلاقی، سیاسی، عرفانی و... است و حلم موضوعی در تربیت اخلاقی است، اظهار کرد: تربیت اخلاقی هم یعنی یکسری ملکات در وجود انسان است که برای شکوفا شدن آن نیاز به تربیت داریم که همان تربیت اخلاقی است. در مورد ملکات نفسانی هم دو نظریه داریم؛ اول اینکه این ملکات، ساختاری و نهادینه در وجود انسان هستند، ولی برخی میگویند قراردادی است و در هر دو صورت نیازمند فرایند است تا فرد به حلم دست یابد.
قنبری با بیان اینکه این پرسش جدی وجود دارد که چرا با وجود اینکه این همه از اخلاق در رسانهها و منبر و مجالس برای مردم سخن میگوییم، باز میان معرفت اخلاقی و احساس اخلاقی و عمل اخلاقی ما فاصله وجود دارد، گفت: فرض کنید بنده که در بازار تهران حجره دارم پای صحبتهای یک استاد اخلاق نشستهام و به مواعظ اخلاقی کاملاً گوش میدهم و علاوه بر آگاهی اخلاقی، احساس اخلاقی دارم و چهبسا چند قطره اشک هم بریزم، ولی این کار منجر به رفتار اخلاقی نمیشود و تا به حجره میروم احساس و معرفت اخلاقی کارایی ندارد و ممکن است برای کسب سود، دروغ بگویم. این مسئله دلایل متعددی دارد که در روانشناسی اخلاقی بحث میشود ولی یکی از دلایل اصلیاش این است که ما از تربیت اخلاقی سخن نگفتهایم. همچنین ما این اخلاق را از طریق توجهدادن مخاطب به روشها به دغدغه ذهنی او تبدیل نکردهایم؛ یعنی مخاطب وقتی به سمت حجره میرود واجد این دغدغه نیست.
وی با اشاره به واژه حلم از منظر قرآن اضافه کرد: گفته شده است که حلم معادل بردباری و درنگ و تامل و خویشتنداری و دوری از هیجان و حتی عقل در زبان فارسی و یا مقابل سفیه و... است. حلم در قرآن با خدا و انسانهای ویژه همسایه شده است که بنده توصیه میکنم به کتب آقای ایزوتسو مراجعه کنید. بنابراین برایند حلم در قرآن کریم حالتی نهادینه شدن در نفس آدمی است که او را به آرامش درونی میرساند، به گونهای که محرکات بیرونی و درونی نتوانند این آرامش و نظام را به هم بزنند. به عبارت دیگر انسان حلیم کسی است که محرکات ناگوار بیرونی و درونی نتواند نظام درونی و فکری او را متلاشی کند. اگر چنین صفتی در جامعه رواج یابد، چقدر آرامش روحی و روانی و جسمی ایجاد میشود و چقدر در مسائل اقتصادی صرفهجویی خواهد شد. یکسوم بودجه کشور صرف بیاخلاقی میشود؛ الان سه قوه داریم و یکسوم بودجه کشور صرف اموری میشود که بخش بسیار قابل توجه آن به سبب بیاخلاقی است، در حالی که قوه قضائیه در برخی کشورها تعطیل شده است. بنابراین اگر جامعه حلیم شود، چقدر صرفهجویی اقتصادی خواهیم شد.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی تهران با بیان اینکه انسان حلیم از همه ناگواریها دور میشود و چقدر ثمرات دنیوی و اخروی داریم، اظهار کرد: گردش مالی مشاوران، روانشناسان، روانکاوان و روانپزشکان را بررسی کنید. ببینید چقدر است و درصد بسیاری ناشی از نبود حلم در جامعه است. اعراب جاهلی هم واژه حلم را استفاده میکردند و وقتی میخواستند کسی را در عرب جاهلی به عنوان جوانمرد بیان کنند، یکی از بایستگیهای او را صفت حلم میدانستند و آن را برای رئیس قبیله لازم برمیشمردند و حلیم کسی بود که از رفتار زشت و سفیهانه چشم بپوشد و رفتار نامناسب قومش را تحمل کند و به سرعت دچار خشم و غضب نشود و شعارشان این بود: حلم پیشه کن تا سیادت کنی.
دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی تهران افزود: البته عرب جاهلی گاهی به حلم به دید منفی هم نگاه میکرد و آن را نشانه ضعف آدمی میدانست، زیرا وقتی قوم، رهبر را اذیت کرد نباید سکوت کند و سکوت نشانه ضعف است؛ این امر نشان میدهد که عرب جاهلی بین حلم و شجاعت رابطه معناداری برقرار کرده بود. آنها معتقد بودند که فرد شجاع میتواند اهل حلم باشد؛ در عرب جاهلی دو تلقی در مورد شجاعت وجود داشت؛ یکی تلقی تهور و بیباکی و دیگری همان فضیلتی که بعدا در فرهنگ اسلامی شاهد آن هستیم.
قنبری با بیان اینکه وقتی ما جاهلی را توصیف عرب قبل از اسلام قرار میدهیم به معنای امروزی آن نیست، اظهار کرد: در متون صدر اسلام و قبل از آن، متضاد واقعی جهل همان حلم بود و نه علم ولی امروزه ما علم و جهل را در مقابل یکدیگر میدانیم و قرآن کریم هم جاهل را در برابر عالم نمیداند، بلکه در برابر حلیم میداند؛ کلمه حلم از مفاهیم مادر در اخلاق اسلامی است؛ یعنی خود این واژه مانند چتر، یکسری مفاهیم دیگر را ذیل خود قرار داده است و از دل آن مفاهیم دیگری بیرون میآید.
وی اظهار کرد: بنابراین از منظر قرآن، جاهل کسی است که از فرهنگ متعالی بیبهره و اهل خشونت و بیرحمی، انتقامجویی، غرور نادرست و عصبیت قبیلگی است. مثلاً در قرآن کریم از حضرت ابراهیم(ع) به عنوان حلیم یاد شده است و وقتی رفتار او را بررسی کنیم، او در برابر جهالت قوم خود قرار گرفته و در عین حال حلیم است، کمااینکه پیامبر هم اینطور بود؛ پس حلم در برابر جهل است و در تفاسیر قرآن و نهجالبلاغه هم این معنا دنبال شده است.
دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی تهران با تأکید مجدد بر اهمیت حلم در متون دینی و تأیید عقل بر آن، گفت: اگر انسان به این درجه برسد و حلیم شود، به فرد مطلوب قرآن کریم تبدیل شده است؛ البته فقط برای مطلوبیت حلم را کافی نمیدانیم، ولی انسان حلیم به درجه انسان مطلوب نزدیک شده و یا رسیده است و جامعه حلیم به مدینه فاضله قرآنی نزدیک میشود؛ یعنی اینقدر این صفت مهم است و اگر کسی از من بپرسد که مهمترین مفهوم و عمود و ستون ذیل مهمترین واژه قرآن یعنی تقوا چیست؟ جواب خواهم داد حلم.
انتهای پیام