پاسخ فیلسوفان اخلاق به یک پرسش؛ چرا باید به حیوانات احترام بگذاریم؟
کد خبر: 4131412
تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۴
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب تبیین کرد:

پاسخ فیلسوفان اخلاق به یک پرسش؛ چرا باید به حیوانات احترام بگذاریم؟

حجت‌الاسلام سیدحسن اسلامی اردکانی ضمن اشاره به سه دیدگاه درباره ارزشمندی حیوانات تصریح کرد: طبق نظریه احساس‌مرکزی هر موجودی ظرفیت احساسی داشته باشد مشمول اخلاق است.

به گزارش ایکنا، نشست «اخلاق زیست محیطی» روز گذشته 14 فروردین‌ماه با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن اسلامی اردکانی، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب در مرکز تحقیقات اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

من در اینجا می‌توانم دو گونه بحث کنم یکی در مقام یک انسان مسلمان طلبه و دیگری از فضای برون‌دینی و بررسی آخرین جریان‌های فکری که در دنیای امروز در عرصه اخلاق زیست محیطی شکل گرفته است. شاید اگر کمی درباره مسائل جدید این عرصه گفت‌وگو کنم مناسبت‌تر باشد. در اخلاق زیست محیطی ما دو سوال مهم داریم؛ نخست اینکه آیا جز انسان‌ها گونه‌های دیگری که در عالم هستند ارزش اخلاقی دارند یا ندارند. همه ما می‌دانیم جان مسلمان محترم است، کسانی می‌گویند فراتر از مسلمان، جان هر انسانی محترم است ولی آیا جان گیاهان و حیوانات هم محترم است؟ آیا آنها به خودی خود ارزش دارند یا ندارند؟

غفلت از اخلاق زیست محیطی از کجا شروع شد؟

سوال دوم اینکه آیا در قبال موجوداتی جز خودمان تکالیفی داریم یا خیر؟ ما در این عالم با چند گونه دیگر مواجهیم یکی گونه‌های حیوانی است، یکی گونه‌های گیاهی و یکی منظومه‌های طبیعی مثل دریاچه‌ها. آیا اینها ارزش اخلاقی دارند یا ندارند؟ آیا در قبال آنها تکلیفی داریم یا نداریم؟ این دو پرسش اساسی اخلاق زیست محیطی در دنیای امروز است. اخلاق زیست محیطی به یک معنا خیلی قدیمی است و در تمام ادیان و مکاتب، آموزه‌ها و تعلیماتی درباره حیوانات و گیاهان بیان شده است ولی در قرون جدید تفکری شکل گرفت که آرام آرام جز انسان برای هیچ موجودی ارزش قائل نشد چون اعتقاد بر این بود که تنها حیوان ارزشمند انسان است. این تفکر مدرن در اندیشه بیکن شکل گرفت. او گفت ما باید طبیعت را تسخیر کنیم و بند از بندش بگشاییم. این تفکر در قرن بیستم به اوج خودش رسید.

وقتی در این نگاه حیوانات بی‌ارزش باشند ما مجاز هستیم با آنها هر کاری بکنیم. به همین دلیل متفکران بزرگ اروپایی گفتند بعضی از این حیوانات به درد نمی‌خورند و باید آنها را نابود کنیم. در سال 1913 کنگره آمریکا بودجه‌ای برای نابود کردن گرگ‌های خاکستری تصویب کرد. همان کنگره در سال 1973 یعنی 60 سال بعد بودجه‌ای تصویب کرد تا این گرگ‌ها را احیا کنند. چرا؟ چون یک تفکر تازه‌ای شکل گرفت و ما متوجه شدیم وقتی می‌گوییم این حیوان به درد می‌خورد یا نمی‌خورد از نگاه کوته‌منظرانه به مسئله نگاه می‌کنیم.

تفکر اخلاقی ما انسان‌محورانه است

از دهه هفتاد میلادی سه مقاله نوشته شد که این سه مقاله پدیدآورنده اخلاق زیست محیطی مدرن شدند و زمینه‌ساز تفکرات و مکاتب فکری بودند. یکی از این مقالات عنوانش این بود؛ آیا به اخلاق زیست محیطی تازه‌ای نیاز داریم؟ در این مقاله نویسنده می‌گوید کل تفکر اخلاقی ما یک تفکر انسان‌محورانه است یعنی انسان را وسط گذاشتیم و همه چیز را بر اساس سود و زیان انسان می‌سنجیم. تا زمانی که تفکر ما انسان‌محورانه باشد نمی‌توانیم به طور عمیق به محیط زیست بیندیشیم و اخلاق زیست محیطی داشته باشیم.

عنوان مقاله دوم که بسیار تاثیرگذار بود این بود که همه حیوانات برابرند. من و شما خودمان را تافته جدابافته می‌دانیم و مدعی هستیم چون اشرف مخلوقات و خلیفه الله هستیم مجازیم هر کاری بکنیم و همه حیوانات تحت سیطره ما هستند ولی نویسنده این مقاله گفت چه چیزی باعث شده انسان خودش را متمایز بداند؟ ما از حیوانات دیگر قدرتمندتر هستیم ولی برتر نیستیم. ایده این مقاله خیلی تاثیرگذار بود. تا آن زمان بسیاری از صنایع زیبایی قبل از اینکه محصولاتشان وارد بازار شود، روی حیوانات آزمایش می‌شد ولی در پی این مقاله یک جنبش آزادی حیوانات در اروپا شکل گرفت و امروزه قوانین بسیاری وجود دارد که اجازه این آزمایش‌ها را نمی‌دهد.

مقاله سوم که بسیار تاثیرگذار بود مقاله‌ای بود که یک فیلسوف نروژی نوشت و عنوانش «بوم‌شناسی عمیق، بوم‌شناسی سطحی» بود. شهرهای بزرگ ایران دچار آلودگی هوا هستند. دولت برای کنترل آلودگی، رفت‌وآمد خودروها را کنترل می‌کند ولی مشکل حل نمی‌شود. چرا حل نمی‌شود؟ چون ما داریم با معلول مبارزه می‌کنیم. ما الگوی زندگی نادرست را انتخاب کردیم و همه می‌خواهیم با خودرو شخصی سرکار برویم و حالا می‌خواهیم با آلودگی هوا مبارزه کنیم. ما نباید از الگوی واحد تبعیت کنیم. چرا باید هر خانواده یک ماشین داشته باشد یا مثلا در معماری خودمان حتی در شهرهای کویری از پنجره‌های بزرگ استفاده کنیم؟ این سه مقاله جریان‌ساز بود که متفکران را به تامل درباره اخلاق زیست محیطی به معنای نظام‌واره برانگیخت.

سه نظریه پیرامون ملاک اخلاق و ارزشمندی

سوال اول این بود که آیا جز انسان سایر موجودات ارزش اخلاقی دارند یا ندارند؟ ما اصطلاحی به نام منزلت اخلاقی داریم یعنی همه ما پذیرفته‌ایم که با یک انسان بدون دلیل موجه هر کاری نمی‌شود کرد چون انسان‌ها منزلت اخلاقی دارند. این مسلم است ولی من می‌توانیم اگر این بطری را بخرم با آن هر کاری بکنم. این کار به لحاظ اخلاقی نادرست نیست چون این بطری منزلت اخلاقی ندارد. من می‌توانم با مشت بر میز بکوبم ولی نمی‌توانم به یک کودک مشت بزنم. سوال این است ما فرض می‌کنیم اشیا منزلت اخلاقی ندارند و تمام انسان‌ها منزلت اخلاقی دارند ولی آیا گونه‌های جانوری منزلت اخلاقی دارند یا ندارند؟ من کشاورز برای اینکه مزرعه خودم را از حمله گراز حفظ کنم حق دارم گرازها را نابود کنم؟

کسانی می‌گویند شأن اخلاقی اختصاصا متعلق به انسان است. ما به این نظریه انسان‌مرکزی در اخلاق می‌گوییم. طبق این نظر فقط انسان محور اخلاق است چون انسان تنها موجود دارای عقل است و عقل ملاک اخلاق است. در برابر این دیدگاه کسانی گفتند چرا فکر می‌کنید فقط انسان مدار اخلاق است؟ چرا شما اخلاق را بر مدار عقل قرار دادید، بر مدار عاطفه قرار بدهید. آیا حیوانات رنج نمی‌کشند؟ هر موجودی ظرفیت ادراکی لذت و رنج دارد شان اخلاقی دارد. میز شان اخلاقی ندارد چون دردی حس نمی‌کند ولی گربه درد می‌کشد پس شان اخلاقی دارد. به این نظریه احساس‌مرکزی می‌گویند یعنی هر موجودی ظرفیت احساسی داشته باشد مشمول اخلاق است.

نظریه سوم، نظریه حیات‌محوری و احترام به زندگی است. هر حیوانی یک زندگی دارد که زندگی‌اش برایش ارزشمند است. ما زندگی خودمان را ارزشمند می‌دانیم ولی زندگی حیوانات دیگر را بی‌ارزش به شمار می‌آوریم. طبق این نظریه سوم حیوان از آن حیث که زنده است ارزشمند است.

انتهای پیام
captcha