وصف آدمیان در نعمت و محرومیت
کد خبر: 4204523
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۵
در صحبت قرآن/ 343

وصف آدمیان در نعمت و محرومیت

علامت برخورداری از نعمت، اول یاد کردن منعم است به سپاس و شکرگزاری و آنگاه خلق خوش با خلق و خدمت ایشان کردن به شکرانه برخورداری، و سپس صرف نعمت‌ها در مسیر رضای حق که هماهمنگی با حقیقت و زیبایی و نیکویی است.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شد.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی را برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. سیصد و چهل و سومین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «وصف آدمیان در نعمت و محرومیت» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
 
 
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ ﴿۵۱/ فصلت﴾
 
و هرگاه که ما بر آدمی فضل و نعمتی کرامت می‌کنیم روی می‌گرداند و از شکر خدا با رعونت دوری می‌جوید و چون او را شر و بلایی در رسد آنگاه زبان به دعا می‌گشاید و به تفصیل عرض حاجت می‌کند(51). 
 
عجبا از آدمیان که چقدر فراموشکارند و چقدر در قدر شناسی و بهره‌گیری از نعمت‌های خداوند قصور می‌کنند. نعمت‌ها ایشان را مست و مغرور و غافل می‌کند چنانکه که به تدریج حتی از آن نعمت‌ها لذتی نیز نمی‌برند و در عین نعمت و سعادت همچنان به آنچه موجود است بی‌اعتنایی می‌کند و به دنبال چیزهای دیگر می‌گردند: قوم سبا که در قرآن مورد ملامت قرار گرفته و مستوجب عذاب شده‌اند نمونه‌ای از این خصلت آدمیان را نشان مید‌هد که خداوند نعمت را در حق ایشان تمام کرد، مُلک ایشان را آباد نمود، بیابانها را از میان شهرها برداشت تا شهرها به هم نزدیک شدند، نعمت و برکت برای همگان حاصل شد اما باز زبان به ناشکری گشودند که: 
 
شهرها نزدیک یکدیگر بد است
آن بیابان است خوش کانجا دد است (مثنوی) 
 
اما وقتی خداوند آن نعمت‌ها را از ایشان دور می‌کند و به جای آن سختی و محنتی به ایشان روی می‌آورد، همه روی در خدا می‌کنند و دعاهای عریض و طویل می‌خوانند، باشد که بدان وضع پیشین بازگردند و گاهی نیز به کمترین محنتی زبان به اعتراض می‌گشایند و سخنان تلخ می‌گویند و اگر حتی با خدا جرات به گستاخی نکنند زمین و زمان و روزگار و دهر ناسازگار را ناسزا می‌گویند و نشنیده‌اند آن حدیث پیامبر را که فرمود« لا تسب الدّهر فان الدهر هو الله» یعنی «دهر را ناسزا مگویید که دهر همان خداست»:
 
جز آدمیان هر آنچه هستند
بر شقّه قانعی نشستند
آن آدمی است کز دلیری
کفر آرد وقت نیم سیری 
گر تر شودش به قطره‌ای بام
در ابر کشد زبان به دشنام (نظامی، لیلی و مجنون) 
 
حکایت شیرینی هست از عطار درباره رابعه که شخصی پیش رابعه آمد در حالی که سرش را دستمال بسته بود. رابعه گفت این برای چیست؟ گفت نشان آن است که از «سردرد» رنج می‌برم. رابعه گفت آیا آن زمان که سردرد نداشتی و سلامت و خوش بودی هیچ علامتی با خود حمل می‌کردی که من شاد و سلامتم؟ 
 
چنین است خصلت عامه آدمیان که در هنگام برخورداری از نعمت به جای شکر کردن و شکرانه دادن شکوه و شکایت می‌کنند و چون نعمت زایل شد آنگاه آه و فغان برمی‌آورند و هزار علامت دارند از اینکه از نعمتی محرومند از جمله آنکه با خلق تلخ و ناخوش شوند و با خدا ترشرویی و گستاخی می‌کنند. 
 
علامت برخوداری از نعمت، اول یاد کردن منعم است به سپاس و شکرگزاری، و آنگاه خلق خوش با خلق و خدمت ایشان کردن به شکرانه برخورداری، و سپس صرف نعمت‌ها در مسیر رضای حق که هماهمنگی با حقیقت و زیبایی و نیکوی است. مجموعه این علامتها شکر نام دارد و موجب مزید نعمت است. این دستمالی است که باید در هنگام سلامت به سر بست. در غیر این صورت قهر الهی پیش می‌آید و زوال نعمت، و هزار دردسر. 
 
شکر یزدان طوق هر گردن بوَد
نی جدال و رو ترُش کردن بوَد (مثنوی) 
 
انتهای پیام
captcha