موعظه بزرگ لقمان به فرزندش
کد خبر: 4199021
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۷
در صحبت قرآن/ 332

موعظه بزرگ لقمان به فرزندش

لقمان به فرزندش که همه مردم جهانند گوید: ای فرزند نازنین، شریکی برای خدا در جهان میاور که ظلمی بدتر از این نیست.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. سیصد و سی‌‌ و دومین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «موعظه بزرگ لقمان به فرزندش» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ﴿۱۳لقمان﴾

و (ای رسول ما، یاد کن) وقتی را که لقمان فرزندش را موعظه می‌کرد و بدو گفت ای فرزند نازنین، هرگز به خدا شرک میاور همانا که شرک ظلمی عظیم و خطایی بزرگ است(13).

یکی از شخصیت‌های ناشناخته قرآن لقمان حکیم است. او نه پیغمبر است نه ولی و نه شغل و مقام دیگری در عالم الهیت دارد ولی خداوند به او حکمت عطا کرده است و در قرآن آمده است که ما هر که را حکمت عطا کنیم خیر و برکت عظیمی به او داده‌ایم. حکیم کسی است که همه کارش خردمندانه و هماهنگ با نظام کلی عالم است. اصول کلی و طبیعت جهان را می‌شناسد و بی‌چون و چرا از آن تبعیّت می‌کند. داستانهای بسیاری از لقمان نقل شده که در هر یک گوشه‌ای از حکمت لقمانی آمده است، از جمله حکایت زیر در بوستان سعدی، باب چهارم، در تواضع؛

شنیدم که لقمان سیه‌فام بود
نه تن‌پرور و نازک‌اندام بود 
یکی بنده خویش پنداشتش
زبون دید و در کار گِل داشتش 
جفا دید و با جور و قهرش بساخت
به سالی سرایی ز بهرش بساخت 
چو پایش درافتاد و پوزش نمود
بخندید لقمان که پوزش چه سود 
به سالی ز جورت جگر خون کنم
به یک ساعت از دل بدر چون کنم 
ولی هم ببخشایم ای نیکمرد
که سود تو ما را زیانی نکرد 
تو آباد کردی شبستان خویش
مرا حکمت و معرفت گشت بیش 
غلامی‌ست در خیلم ای نیکبخت
که فرمایمش وقتها کار سخت 
دگر ره نیازارمش سخت دل
چو یاد آیدم سختی کار گِل 
هر آن کس که جور بزرگان نبرد
نسوزد دلش بر ضعیفان خرد
گر از حاکمان سختت آید سخن
تو بر زیردستان درشتی مکن 
نکو گفت بهرام شه با وزیر
که دشوار با زیردستان مگیر 

و از این گونه داستان‌ها در ادب پارسی بسیار آمده است اما در قرآن نیز موعظه‌ها و حکمت‌هایی چند از لقمان نقل شده است که در آیات بعد بخشی از آنها آمده است. 

اما مهمترین حکمت همان موعظه‌ای است که در این قطعه آمده است. اینجا لقمان به فرزندش که همه مردم جهانند گوید: ای فرزند نازنین، شریکی برای خدا در جهان میاور که ظلمی بدتر از این نیست، زیرا ظلم نهادن چیزی است که در غیر موضع خود. بنابراین چه ظلمی از این رسواتر خواهد بود که در کنار آن خدای یگانه و آن نور مطلق و آن وجود بی‌حد، بت بی‌جان یا جان داری را چون فرعون که حادث و فقیر بالذات است و می‌آید و می‌رود بگذارند و او را به جای خدا در عالم موثر دانند و عبادت کنند. 

اهمیت این موعظه در این است که اکثر اهل عالم با آنکه به ظاهر به خدای یکتا معتقدند اما در عمل آن یگانه و فرمان او را زیر دست فرعون نفس خویش می‌کنند و به هزار فرعون دیگر به حیله و دستان توسل می‌جویند تا کاری به سود ایشان برآید. حاصل حکمت و نصیحت لقمان این است که گفت: ای فرزند، دل خویش یکسر به پروردگار خویش که حق مطلق است بسپار و از هیچ کس دیگر مدد مجوی که تمامی قدرت و خیر و خوبی و هر آنچه در آرزوی بگنجد همه در خزانه اوست و هیچ کس با او در هیچ کمالی شرکت ندارد. 

لقمان شخصیت روشن تاریخی ندارد و فرضیاتی که بعضی ارائه کرده و شخصیت توراتی به او داده‌اند راه به جایی نمی‌برد. او مظهر حکمت است. از معروفترین حکمت‌های او در ادب پارسی آن است که سعدی در گلستان آورده است: 

لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی‌ادبان که هر چه از ایشان در نظر ناپسند آمد از آن پرهیز کردم.

انتهای پیام
captcha