نخستین اوامر و نواهی خداوند
کد خبر: 4200242
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۵
در صحبت قرآن/ 338

نخستین اوامر و نواهی خداوند

خطاب به همه انسان‌ها است که از زیر گلیم غفلت خویش بیرون آیید و خود را بیم دهید از عاقبت آن کارها که به جای می‌آورید و این وظیفه هر انسانی است که قیام کند و خود و دیگران را از عاقبت نافرمانی از قوانین الهی که بی‌گمان با عکس‌العمل آن روبه‌رو خواهد شد آگاه گرداند.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است.

سیصد و سی و هشتمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «نخستین اوامر و نواهی خداوند» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿۱﴾
قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿۲﴾
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ ﴿۳﴾
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ﴿۴﴾
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿۵﴾
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ ﴿۶﴾
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ﴿۷﴾(مدثر)

ای به گلیم (حیرت و فکرت) خفته(1) برخیز و به انذار و پند، خلق را خدا ترس گردان(2) و پروردگارت را به کبریایی یاد کن(3) و جامه‌ات را آراسته و پاکیزه گردان(4) و از هر ناپاکی و شرک دوری گزین(5) و بر هر که احسان کردی منّت مگذار و پاداش افزون مخواه(6) و در راه (تبلیغ رسالت) پروردگارت پایدار و شکیبا باش(7). 

آن ملَک مقرّب، روح الامین که این سمفونی پرجلال و شکوه را بر زمین آورد بی‌گمان رقص‌کنان و کف‌زنان و تسبیح‌گویان و هروله‌کنان به شوق دیدار انسانی آمده است تا به فرمان پروردگار او را سجده کند. حکایت کنند که پیامبر پس از دریافت نخستین آیات وحی که پنج آیه اول سوره علق است به خانه آمد با حالی غریب از لرزه و تب، گویی جسمش تاب دریافت ناگهانی آن بارقه‌های قدسی را نداشت. پس در گوشه‌ای آرمید و از خدیجه خواست که رواندازی برای او بیاورد و چون آورد خود را در گلیم پیچید تا گرم شود و آنگاه آیات سوره مدثر یعنی «ای در گلیم پیچیده» بر او نازل شد.

عارفان کلمه مدثر را در معنای وسیع‌تر به کار برده و خطاب آیه را چنین تفسیر کرده‌اند که «‌ای به گلیم حیرت و فکرت خفته، ای که پیوسته می‌اندیشی تا برای رسانیدن مردمان به شادکامی چه راهی را باید برگزینی، ای که رنج و محنت مردمان بر تو گران می‌آید و در سودای سبک کردن الام ایشان هستی، برخیز و مردمان را از عاقبت کارها بترسان» و باز در تعمیم وسیع‌تر، خطاب به همه انسان‌ها است که از زیر گلیم غفلت خویش بیرون آیید و خود را بیم دهید از عاقبت آن کارها که به جای می‌آورید و این وظیفه هر انسانی است که قیام کند و خود و دیگران را از عاقبت نافرمانی از قوانین الهی که بی‌گمان با عکس‌العمل آن روبه‌رو خواهد شد آگاه گرداند و باز خطاب سوره اگر چه در ظاهر به پیامبر است ولی در سطح وسیع‌تر با همه آدمیان است که برخیزند و ظاهر خود را چه در جسم و چه در جامه پاک و پاکیزه و آراسته گردانید و جان خود را نیز از پلیدی‌ها و اوصاف اهریمنی دور کنید و هر گاه بخشش و کرامتی کردید صرفاً برای خدا کنید نه آنکه کاسه‌ای بدهید تا قدحی بستانید. و باز دعوت الهی این است که همگی در راه قرب پروردگار و پیروی از فرامین او شکیبا و پایدار و ثابت‌قدم باشید. 

بنابر روایات اسلامی رسول اکرم(ص) و ائمه و قدیسان ما همگی با لباس پاکیزه و مناسب نزد مردم ظاهر می‌شدند و هیچ گاه در پوشش خویش لاابالی و آشفته نبوده‌اند. 

مثل رایجی هست در بین پارسیان که گویند مردم آدم را به لباس می‌شناسند و به راستی چنین است که جامه آشکار هر کس می‌تواند از طرح و رنگ و پاکیزگی و آراستگی و هم آهنگی با عرف جامعه آگاهی بسیاری از جان پنهان و گرایش‌ها و اخلاق نهان او به دست دهد.

امرسن، حکیم و شاعر آمریکایی نوشته است: چقدر خوش آمد مرا سخنان بانویی که می‌گفت: این که آدمی احساس کند لباس مناسب و آراسته بر تن دارد او را آرامش و متانتی می‌بخشد که حتی دیانت نمی‌تواند آن را تامین کند. 

اوصاف و خصایل باطنی ما نیز همچون جامه است که باید به نوبه خود مناسب و پاکیزه باشد و چه بسیار مردمی که ظاهر را سخت می‌آرایند و پاکیزه می‌دارند اما جامه‌های باطن را چون ظاهر کسی نمی‌بیند بدان بی‌اعتنا می‌مانند و ندانند که هر دم ممکن است پرده کنار رود و جامه‌های زشت و آلوده‌ای چون غرور و حرص و حصد و بی‌رحمی و خودخواهی ظاهر شود و آدمی را رسوا کند از این رو ضمن اهمیت حفظ ظاهر باید وسواس بیشتر در نزاهت جامه باطن نشان داد: 

جامه و تن را به آب شستی و پاکیزه گشت
جان پلید، ای دریغ گو به کجا می‌بری؟ (الهی قمشه‌ای) 

اگر دیده‌ای دیو را با پری
وگر نی تنت دیو و جانت پری‌ست 
پریت ای برادر برهنه چراست
اگر دیوت اندر خز شُشتری‌ست (ناصر خسرو) 

شخص ممکن است جامه‌های آراسته باطنی پوشیده باشد، چون سخاوت و تواضع و امثال آن، اما آنها را به اوصاف زشتی آلوده کند، چون عُجب و خودبینی و منّت نهادن و اغراض شیطانی داشتن؛ و این به کسی ماند که جامه‌‌ای گران‌بها از حریر و اکسون دیبا بر تن کند اما سراسر آلوده و آشفته باشد. کاش کرباس ساده بر تن داشتی و پاکیزه و آراسته بودی.

زن و مرد نیز به روایت قرآن همچون لباس یکدیگرند و چه بهتر که این لباس اجتماعی نیز پاک و مناسب و خوش آهنگ و زیبا باشد. هر مردی لباسی است بر اندام همسر خویش و هر زنی نیز لباسی است که شوهرش را در خود می‌پوشاند. زیبنده‌ است تا مرد بکوشد برای همسرش لباسی پاک و آراسته باشد و حضورش او را چون لباس خوب و مناسب، اعتماد به نفس بخشد و زن نیز همسرش را در جامه‌ای از عشق و ایثار و خدمت بپوشاند و مایه آبروی یکدیگر باشند و هر کس یکی را دید از آن دیگری یاد کند. 

این هفت آیه چون گردنبند مرواریدی است که بر رشته وزن و آهنگی دلنشین و منسجم کشیده است و اگر انسانی، چه مرد و چه زن، این هفت آیه و هفت نکته حکمت را بر گردن جانش بیاویزد زینتی است که هم خود او را زیبایی می‌بخشد و هم برخلاف زیورهای خاکی می‌تواند آنها را به صدها فرد دیگر ببخشد و همه را بدان بیاراند و این آرایش در هر سن و سال آدمی را زیب و زیور است، بی‌هیچ گرانی یا نگرانی و تشویش دزد و رهزن.

انتهای پیام
captcha