در بیان آنکه چشم‌ها خدا را درنمی‌‌یابند
کد خبر: 4124741
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۶
در صحبت قرآن/ 66

در بیان آنکه چشم‌ها خدا را درنمی‌‌یابند

در قرآن نیز مکرر از لقاء یعنی دیدار الهی سخن رفته است، از جمله در آیه آخر سوره کهف که علاوه بر وعده دیدار، راه و نشان و شرایط دیدار نیز بیان شده و نیز در سخنان حضرت امیر آمده است: «من پروردگاری را که نمی‌بینم عبادت نمی‌کنم»

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی ‎ از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. شصت و ششمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در بیان آنکه چشم‌ها خدا را درنمی‌‌یابند» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿۱۰۳انعام﴾

چشم‌ها هرگز او را درنمی‌یابند اما او چشم‌ها را درمی‌یابد و اوست که بسیار لطیف و بر هم اسرار آفرینش آگاه است.

بحث رویت خداوند از دیرباز میان مفسران و محققان اسلامی گفت‌و‌گویی گرم و پررونق بوده است و البته نزاع و مجادله و قیل و قال و متهم کردن یکدیگر به کفر در میان جاهلان و هواپرستان نیز وجود داشته است. سخن در این است که خداوند می‌فرماید چشم‌ها او را درنمی‌یابند پس خدا دیدنی نیست. اما اشاعره که قائل به رویت خداوند بوده‌اند گویند علاوه بر آیات دیگری که در قرآن دلالت بر دیدنی بودن خداوند دارد در همین آیه نیز اگرچه بصیرت‌ها را از ادراک جمال الهی ناتوان دانتسه است اما به هر حال این نفی نشان آن است که خدا بِالذّات دیدنیاست الا انکه به مصلحتی خود را در حجاب برده است. در مقابل اهل اعتزال که در اکثر بحث‌ها مقابل اشاعره بودند با استناد به همین آیه چنین باور داشتند که خدا نه در دنیا و نه در قیامت به هیچ وجه دیدنی نیست، چنانکه فردوسی فرموده است:

به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را

و مخالفان فردوسی همین بیت را دلیل بر معتزلی و شیعه بودن فردوسی شمرده و به او تاخته‌اند. اما در این بحث نیز مانند بسیاری بحثهای دیگر هیاهوی بسیار بر سر هیچ است و طرفین دعوی هنوز حقیقت ابصار را تعریف ناکرده به نفی و اثبات پرداخته‌اند بدیهی است که آن ذات نامتناهی در چشم‌های خاکی متناهی نمی‌گنجد و چگونه می‌تواند چشمی بر او احاطه پیدا کند در حالیکه او محیط بر هم بینایی‌‌ها است و محیط هرگز محاط نخواهد شد، اما دل آدمی را نیز دیده‌ای است و همچنان که خداوند بنا بر حدیث معروف در دل آدمی می‌گنجد در دیده دل نیز می‌گنجد. اگر عارفان خدا را دیدنی دانسته‌اند و دعوی دیدار کرده‌اند به آن دیده دل باز می‌گردد:

دید معشوق خویش را به درست
دیده از هر چه دیده بود بشست (نظامی/ معراج پیامبر)

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شُرب مدام ما (حافظ)

یعنی ما در جام شفّات عالم عکس جمال محبوب خود را پیوسته در آیینه ماه و خورشید و طور سینای دشت و صحرا مشاهده می‌کنیم و مستی ما از مشاهده آن جمال است و به همین جهت این مستی را پایانی نیست و این شُرب، شُرب مدام است. شاعران بزرگ پارسی‌گو همه از این دیدار سخن گفته‌اند:

دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم (حافظ)
منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم
فراز سرو سیمینش گلی پربار می‌بینم
زگردون نعره می‌آید که اینت بوالعجب کاری
که سعدی را ز روی دوست برخوردار می‌بینم (سعدی)

کسی که حسن رخ دوست در نظر دارد
محقق است که او حاصل بصر دارد (حافظ)

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت (حافظ)

خیال ریو تو بر کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری، نه دیدم و نه شنیدم (حافظ)

در قرآن نیز مکرر از لقاء یعنی دیدار الهی سخن رفته است، از جمله در آیه آخر سوره کهف که علاوه بر وعده دیدار، راه و نشان و شرایط دیدار نیز بیان شده و نیز در سخنان حضرت امیر آمده است: «من پروردگاری را که نمی‌بینم عبادت نمی‌کنم»

ما در نماز سجده به دیدار می‌بریم
بیچاره آن که سجده به دیوار می‌برد (دیوان شمس)

گاهی بعضی از شاعران و عارفان اشاره کرده‌اند که او را به چشم سر نیز می‌توان دید و نظامی گفته است:

دید محمد نه به چشمی دگر
بلکه دین چشم سر، این چشم سر

اما به دنبال آن نیز آورده است که:

دیدن آن پرده مکانی نبود
رفتن آن راه زمانی نبود
دیدن او بی‌عرض و جوهر است
کز عرض و جوهر از آن سوتر است

بدین بیان خدا هم دیدنی است و هم دیدنی نیست، هم نهان است هم عیان است و به قول عطار اگر او را عیان بینی نهان شود اما اگر به وجه نهان بودن او نظر کنی آشکار می‌گردد:

گر عیان جویی نهان آنگه شود
ور نهان جویی عیان آنگه بود
ور به هم جویی چو بی‌چون است او
آن زمان از هر دو بیرون است او

گاه پیش می‌آید که آدمی در خاطرش برقی می‌زند و می‌گوید: آه، نکند این خدا بود که نگاهی به من کرد و رفت. این همان سخن است که در دعای صباح می‌خوانیم : «یا من قرب من خواطر الظنون و بعد عن لحظات العیون» یعنی ای کسی که به خواطر گمان‌ها نزدیکی و از ملاحظه چشم‌ها دور.

هر کجا که احساس کردی که دیده‌ای، ندید‌های، و هر کجا گمان بردی که نکند اوست، همان اوست.

خانم برونینگ در قطعه شعری گوید: گاه خداوند همچون مادری مهربان و شوخ طبع چشمهای مرا از پشت می‌گیرد و می‌گوید: «اگر گفتی من کیستم؟»

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha