در تحدی قرآن و دعوت به مثل‌آوری
کد خبر: 4123328
تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۶:۵۴
در صحبت قرآن /53

در تحدی قرآن و دعوت به مثل‌آوری

تحدّی در لغت به معنای رسانیدن به حد و اندازه معین است و در اصطلاح دعوتی است بدین مضمون که اگر می‌توانید، فصاحت و زیبایی کلام را بدین حد برسانید، این شما این کلام، این گوی و این میدان.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی ‎ از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. پنجاه و سومین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در تحدی قرآن و دعوت به مثل‌آوری» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.


وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۲۳﴾

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿۲۴﴾( بقره 24-23)

و اگر شما را در قرآنی که ما بر بنده خود(محّمد) فرو فرستادیم شک و ریب است پس یک سوره همانند آن فرا آورید و هر که را خواهید غیر از خدا به یاری فراخوانید اگر راست می‌گویید(که او این سخنان را از خود برآورده است) (23) پس اگر نمی‌توانید (بدین دعوت پاسخ دهید) و البته هرگز نخواهید توانست، پس (زبان طعنه فروبندید و ) بترسید از آن آتشی که هیزم آن همان مردمان باشند و سنگ‌های خارا(که از قهر الهی) بر کافران مهیا شده است(24).

سخن در تحدّی قرآن است که در آیات دیگری نیز آمده است. تحدّی در لغت به معنای رسانیدن به حد و اندازه معین است و در اصطلاح دعوتی است بدین مضمون که اگر می‌توانید، فصاحت و زیبایی کلام را بدین حد برسانید، این شما این کلام، این گوی و این میدان، و خداوند(خطاب به منکران) می‌فرماید: اگر در سرچشمه الهی این آیات قرآنی شما را شک و تردیدی هست و گمان دارید که محمّد آنها را خود به هم بافته است پس به قدر سوره‌ای کلامی مشابه آن بیاورید و هر که را می‌خواهید به کمک بطلبید و هنگامی که دیدید از انجام این کار ناتوان هستید پس ایمان بیاورید که این کلام از سرچشمه قدرتی لایزال آمده است و یک معجزه الهی است به همین معنی که خلق از آوردن مثل آن عاجزند و اکنون هزار و چهار صد سال از این دعوت می‌گذرد و بشریت در این مدت طی مراتب کمال کرده و به نقطه‌های بلندی از ادبیات و شعر و کلام دست یافته و اسلام نیز دشمنان بسیار در کمین داشته و طبعاً مایل بوده‌اند که این دعوی تحدّی قرآن را به نوعی باطل کنند اما تاکنون کسی چنین دعوی نکرده است که تحدّی قرآن را می‌تواند پاسخ گوید. البته مدّعیان بوده‌اند که به شیوه قرآن جملاتی به هم بافته‌اند و برای معارضه عرضه کرده‌اند اما دعوی ایشان چنان ضعیف و رسوا بوده است که کسی اعتنایی بدان نکرده و نوشته‌های ایشان هیچ قدر و منزلتی در ادبیات نیافته‌ است. برای نمونه چند مورد برای کسانی که با زبان عربی کم و بیش آشنا هستند نقل می‌شود:

الفیل، ما الفیل ما ادریک ما الفیل، له ذنب و بیل و خرطوم طویل فتولجه فیکن ایلاجا و نخرجه منکن اخراجاً
الحمد للرحمان
رب الاکوان المک الریان
لک العباده و یک المستعان، اهدنا صراط الایمان (نقل از تفسیر المیزان)

چون کتاب الله بیامد هم بر آن
اینچنین طعنه زدن آن کافران
که اساطیر است و افسانه نژند
نیست تعمیقی و تحقیقی بلند
کودکان خُرد فهمش می‌کنند
نیست جز امر پسند و ناپسند
گفت گر آسان نماید این به تو
اینچنین آسان یکی سوره بگو (مثنوی)

اگر کسی گوید که کلام شاعران بزرگ و آثار موسیقی‌دانان بزرگ چون موزارت و بتهون نیز چنین است که کسی نتوانسته است مثل آنها بیاورد، پاسخ این است که درست است کسی یک دیوان حافظ نتوانسته است ارائه دهد اما چه بسیارند که مانند یک غزل او ساخته‌اند و همچنین اگر همه آثار موزارت را کسی خلق نکرده است در فرهنگ موسیقی جهان قطعاتی هست که از موسیقی‌دانان دیگر که از آن مقام و مرتبت برخوردار است مانند سمفونی مسیحا اثر هندل که از نقطه‌های اوج موسیقی جهان است.به همین جهت خداوند در قرآن در یک جا فرموده است حتی اگر یک سوره هم بیاورید برد با شماست و انصاف این است که حتی سوره‌های کوتاهی مانند کوثر و لهب و عصر نیز تاکنون به بازار سخن عرضه نشده است.

شاعران بزرگ ما که آثارشان خود در نقطه اوج و تعالی صورت و معنی در ادبیات جهان است با آن که گاه خود را در شعر به مرتبه‌ای از پیامبری ستوده‌اند یا کلام خود را با کلام وحی مقایسه یا تشبیه کرده‌اند و یا آنکه اشاراتی به اسمانی بودن و فیض الهی شمردن کلام خویش داشته‌اند، اما پیوسته ستایش و اعجاب و شیفتگی خود را نسبت به کلام وحی و برتری قاطع آن کلام را بر سخنان خود به زبان‌های گوناگون بیان کرده و آثار خود را سایه‌ای از کلام الهی شمرده و آن کلام قدسی را سرچشمه الهامات خود دانسته‌اند و می‌توان گفت اگر در ادبیات غرب سنت شاعران این بوده است که الهه شعر را ندا کنند تا ایشان را از لطایف عالم بالا با خبر کند و روحشان را از نور معرفت آکنده سازد در فرهنگ اسلامی سرچشمه الهام را ساقی گفته‌اند که برای شاعران همان کلام وحی است و «سقاهم ربهم شراباً طهوراً»:

خمار شعر بگفتم بگفت نی به از این
بلی ولیک بده اوّلاً شراب گزین
غزال خویش به من ده غزل ز من بستان
نمای چهره شعرا و شِعر تازه ببین (دیوان شمس)

آنچه گویم هست از عین الیقین
نی به استدلال و تقلید است این (مثنوی)

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم (حافظ)


گر نبودی با لبش نی را سمر
نی جهان را پر نکردی از شکر (مثنوی)

جامی از زبان مولانا جلال‌الدین گفته است:

از وجود خود چو نی گشتم تهی
نیست از غیر خدایم آگهی (جامی)

چونکه من من نیستم این دم ز هوست
پیش این دم هر که دم زد کافر اوست (مثنوی)

و نیز شیخ بهایی درباره مثنوی گفته است:

مثنوی معنوی مولوی
هست قرآنی به لفظ پهلوی
من نمی‌گویم که آن عالیجناب
هست پیغمبر، ولی دارد کتاب

و خود مولانا در مقایسه شعر و نثر بزرگان ادب با کلام آسمانی گفته است:

شاهنامه یا کلیله پیش تو
همچون قرآن است از جهل و عتو
فرق آنگه بینی از حق تا مجاز
که کند کحل عنایت چشم باز

سعدی در پایان یکی از قصاید بلند خویش گوید:

گه‌گه خیال در سرم آید که این منم
ملک عجم گرفته به تیغ سخنوری
باز نفس فرو رود از هول اهل فضل
با دست موسوی چه زند سحر سامری
شرم آید از بضاعت بی‌قیمتم ولیک
در شهر آبگینه فروش است و جوهری

نظر سعدی این است که هر چند در فصاحت و بلاغت در نقطه کمال است اما در مقابل اهل فضل، یعنی انبیاء و اولیا، و به خصوص قرآن، کلام خود را بهایی نمی‌دهد بلکه آن را سحری در مقابل معجزه موسی یا آبگینه‌ای در مقابل جواهرات آسمانی می‌شمارد.

لاف مزن سعدیا، شعر تو خود سحرگیر
سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست (سعدی)

در آخر این قطعه خداوند می‌فرماید: اگر نشانه‌های اعجاز و سرچشمه الهی این کتاب روشن شد و باز کسانی از سرلجاج و تکبر و خود‌بینی تسلیم واقعیت نشوند، در آتشی خواهند افتاد که از وجود خود ایشان زبانه می‌کشد و در سنگلاخی گرفتار شوند که از قلب سخت و تیره خویش برساخته‌اند.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha